لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه12
فهرست مطالب
1ـ ارزش ایمان
رابطه اندیشه و عمل
5 ـ شرط ایمان
پیش فرضهای فلسفی
انسان مرکب از دو جوهر متمایز روان و تن است . بدن بستری برای رشد و سعادت و یا سقوط و شقاوت جان آدمی است . حقیقت وجودی انسان را روان او تشکیل می دهد
2 ـ مبانی کلامی
حکیمانه بودن خلقت عالم و آدم از مبانی کلامی اخلاق اسلامی است . هدفمند بودن خلقت و تفسیر هدف آن ، در علم کلام صورت می گیرد . هدفت خداوند از خلقت آدم ، رأس هرم اخلاق اسلامی را تشکیل می دهد چنانکه از تعابیر قرآن و روایات بر می آید انسان خلیفه و جانشین خداوند در زمین است . در مظهر مهربانی مظهر رحمت الهی ، در سخاوت مظهر وجود خداوند ، در خشم و غضب مظهر انتقام حق و … این همان مقصدی است که گاه از آن به مقام « خلیفه الهی » و برخی به مقام « لقا و فنا» و عده أی به مقام « قرب الهی» و امثال اینها تعبیر می کنند .
باور به جاودانگی انسان و اعتقاد به حسابرسی اخروی و در نتیجه پاداش و کیفر در آن جهان است . اثبات معاد چگونگی آن و شیوة حسابرسی و پاداش و کیفر در آن روز ، در علم کلام صورت می گیرد و در علم اخلاق به عنوان یکی از پیش فرضهای مسلم و یکی از بنیادهای مستحکم آن است .
3 ـ ابعاد وجودی انسان
حوزة اندیشه و صفات نفسانی و رفتار ، جای داد . بخش اندیشه ای وجود انسان ، عهده دار کشف انواع حقایق و واقعیات است . صفات و ملکات نفسانی آدمی نیروی محرکه او در اعمال و رفتارش و در واقع بیانگر حقیقت و مرتبة وجودی او است . حوزة رفتاری نیز عبارت است از آن بخش از وجود انسان که نمود و بروز خارجی و آشکار دارد .
4 ـ رابطة متقابل ابعاد وجودی انسان
رسول خدا فرمود : « محبت تو نسبت به یک شی تو را نسبت به آن نابینا و گنگ می کند » . امام علی فرمود : هرکه عاشق چیزی شود ، دیده اش را کور سازد و دلش را رنجور . پس به دیدة بیمار بنگرد و به گوش بیمار بشنود . خواهش های جسمانی پردة خردش را دریده ، دوستی دنیا دلش را میرانده ، جان او شیفتة دنیا است و او بندة آن
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه14
فهرست مطالب
اخلاق عرفانی:
ج) نسبی گرایی روان شناختی:
د) نسبی گرایی فرهنگی:
فصل دوم – جاودانگی اخلاق
مطلق بودن اخلاق به چه معناست؟
مقصود از نسبی بودن اخلاق چیست؟
بخش اول: مبانی اخلاق
فصل اول – کلیات
مفهوم لغوی واژه اخلاق:اخلاق جمع کلمه خُلق به معنی سرشت باطنی انسان است و در مقابل آن خَلق به معنی شکل و صورت ظاهری انسان است.
تفاوت صفات نفسانی انسان:
صفات نفسانی انسان یا ثابت و راسخ است که به آن ملکه گفته می شود و یا زودگذر و موقتی است که به آن حال گفته می شود. اخلاق همان صفات ثابت و راسخ در نفس انسان است.
عوامل مؤثر در اخلاق:
دو عامل مهمن که خُلق و خوی انسان را می سازد٬عبارتند از:
الف) طبیعت یا وراثت و ذات
ب) تمرین و تکرار که در نتیجه یادگیری و آموزش به دست می آید.
تعریف علم اخلاق:
علمی که صفات خوب و بد را معرفی می کند و شیوه تحصیل آنها را آموزش می دهد و از اعمال و رفتار متناسب با آن صفات بحث می کند.
5- موضوع علم اخلاق:
هر علمی درباره چیزی بحث می کند. مثلاً علم پزشکی درباره بدن انسان و روان شناسی درباره رفتار انسان وعلم حساب در موضوع عدد بحث می کند. موضوع علم اخلاق که از آن بحث می شود٬عبارتست از نفس و جان انسان.
6- هدف نهایی علم اخلاق:
هدف علم اخلاق اسلامی این است که انسان را به اندازه استعداد خود٬مظهر اسماء و صفات خداوند قرار می دهند٬ یعنی در روح انسان صفات الهی ظاهر می شود و در این مسیر انسان کامل کسی است که رو به رو محل ظهور همه اسماء و صفات خداوند قرار گیرد.
فلسفه اخلاق:
تحلیل و بررسی عقلانی مسائل بنیادی اخلاق را فلسفه اخلاق گوییم٬ مانند اینکه ملاک خوب و بد چیست و آیا اینکه اخلاق نسبی است یا مطلق؟
تربیت اخلاقی:
راه کارهای عملی برای رسیدن به فضائل اخلاقی را تربیت اخلاقی می گوییم.
رابطه علم اخلاق با فقه:
علم فقه علمی است که وظایف انسان را در مقابل خداوند بیان می کند. مسائل فقهی دو جنبه دارند:
الف) جنبه اخروی و ثواب و کیفر
ب) جنبه دنیوی و صحیح یا باطل بودن عمل
رابطه علم اخلاق با فقه در جنبه اخروی و ثواب و کیفر اعمال است.
رابطه علم اخلاق و حقوق:
علم حقوق قوانین کلی است که برای اجرای عدالت وضع شده است. رابطه علم اخلاق با حقوق دو طرفه است. به معنا که اگر در جامعه عدالت ایجاد شود٬ زمینه مناسبی برای پرورش فضائل اخلاقی ایجاد می شود و اگر فضائل اخلاقی در جامعه ایجاد شود٬ از جرم و جنایت کاسته می شود.
رابطه علم اخلاق و عرفان عملی:
عرفان دو جنبه دارد٬ عرفان نظری و عرفان عملی.
عرفان نظری مسائل عقلانی است که در موضوع خداشناسی و انسان شناسی به روش فلسفی بیان شده است.
عرفان عملی راه رسیدن انسان را به مقامات معنوی بیان می کند و اخلاق عرفانی را تشکیل می دهد.
علم اخلاق و رابطه آن با علوم تربیتی:
علوم تربیتی برای پرورش استعدادهای انسلن در زمینه های مختلف از جمله: علمی٬ اخلاقی و حرفه ای تعریف شده است ولی علم اخلاق برای پرورش فضیلت های اخلاقی کاربرد دارد.
از تفاوت های دیگر علم اخلاق با علوم تربیتی می توان به نقش انگیزه و نیّت در اخلاق اشاره کرد.
مکاتب عمده و مهم اخلاقی:
اخلاق فلسفی:
در این مکتب محور مسائل اخلاقی اعتدال است. هر فضیلت اخلاقی نقطه اعتدال میا
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه14
فهرست مطالب
مفهوم لغوی واژه اخلاق:تفاوت صفات نفسانی انسان:عوامل مؤثر در اخلاق:
تعریف علم اخلاق:
موضوع علم اخلاق:
6- هدف نهایی علم اخلاق:
رابطه علم اخلاق با فقه:
تربیت اخلاقی:
فلسفه اخلاق:
رابطه علم اخلاق و حقوق:
رابطه علم اخلاق و عرفان عملی:
عالمان اخلاق و کسانی که د وادی معرفت قدم برداشته اند به این نتیجه رسیده اند که کارهای انسان که از روی اراده و اختیار انحام می دهد ، بر نفس آن تاثیر می گذارد. بعضی افعال و کارها موجب ترقی نفس می شود و انسان را در وادی انسانیت به پیش می برد و بعضی کارها انسان را ساقط می کند و او را در مرحله حیوانیت وارد می کند و موجب تنزیل شخصیت انسان می شود .
اخلاق و صفات اخلاقی که انسان را در مسیر انسانیت به پیش می برند ، همان ارزشهای اخلاقی است و اخلاق و صفاتی که انسان را به وادی حیوانیت می کشاند ، همان صفات و ارزشهای غیر اخلاقی هستند. پس میان افعال اختیاری و نفس انسان رابطه علّی و معلولی برقرار است که در همه شرایط و مکانها و زمانها و فرهنگها ثابت است ، همانطور که جوش آمدن آب بر اثر حرارت وابسطه به فرهنگ و آداب و رسوم جامعه و زمان نیست.
موجب ریختن خون بی گناه می شود و در چنین جایی باید یک جهت را برگزید و عقل و شرع به ما دستور دادن تا آن جهتی را برگزینیم که مَفسده نداشته باشد.وقتی می گوییم اخلاق مطلق است آنچه ثابت است و در گذر زمان و شرایطی اجتماعی و فرهنگی تغییر نمی کند، خوی و خصلت اخلاقی است و آنچه در مثالی که زده شده به عنوان استثنا بیان شده، فعل اخلاقی است کسی نگفته است. فعل اخلاقی مطلق است. درهمین مثال ملکه صداقت، که در نفس و جان انسان راستگو وجود دارد، یک ارزش ثابت است که وابسته به شرایط نیست و تغییر نمی کند ولی سخن گفتن یک فعل اخلاقی است که ممکن است به جا وشایسته باشد و ممکن است بی جا و ناشایست و در این صورت وابسته به شرایط تغییر می کند.
(اخلاق اسلامی) در برخوردهای اجتماعی
15 صفحه
سید مهدی شمس الدین
تواضع:
تواضع و فروتنی جایگاه و اهمیت خاصی در اخلاق اسلامی دارد و خداوند به پیامبر خود امر می فرماید: وَاحفِض جَناحَکَ لِمَنِ اَتَّبَکَ مِنَ المومنین.
و (ای رسول من) پر و بال مرحمت بر تمام پیروان با ایمانت به تواضع بگستران.
این سفارش به پیامبری است که حقتعالی در عظمت مقام او فرموده است: لَولاکَ لَما خَلَقتُ الاَفلاک: اگر به خاطر تو نبود هرگز جهان آفرینش را نمی آفریدم و دارای چنان مقام والای معنوی استد که در شب معراج به نقطه ای می رسد که جبرئیل دیگر اجازه عروج ندارد و حضرتش با راهنمایی مستقیم خداوند تا سدره المنتهی یعنی بالاترین مقام معنوی و عرفانی متصور برای یک انسان به پیش می رود.
پیامبری که بحق مصداق کامل و آینه ظاهر و روش تواضع و فروتین است و این خود از جمله رموز موفقیت آن حضرت در پیشبرد اهداف مقدس خویش و جذب افراد به سوی دین الهی اسلام بود.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:15
فهرست مطالب
۱) لذت و سعادت
۲) ابعاد و سطوح وجود انسان
۳) تزاحمها و کشمکشهای درونی انسان
۴) فضیلت و ملکه نفسانی
۵) اجناس فضائل
۶) نفس ملکی، سَبُعی و بَهیمی
۷) نفس اماره ،لوامه و مطمئنه
۸) حکمت و عدالت
۹) عدالت و حقیقت
۱۰) عدالت و فضیلت
۱۱) فضیلت و رذیلت
۱۲) حد وسط بودن عدالت
۱) لذت و سعادت
ابن سینا در تعریف لذت(۱) گفته است: ادراک و وجدان، وصول چیزی است که برای ادراک کننده و واجد آن ، کمال و خیر باشد و البته آن ادراک نسبت به شیء باید از همان جهتی باشد که برای ادراک کننده کمال و خیر است؛ یعنی اگر انسان داشتن شیئی را دریابد اما به کمال و خیر بودن آن نسبت به خود توجه نداشته باشد، از داشتن و ادراک آن لذت نمیبرد. این تعریف از تعریف مشهور - که لذت ادراک ملایم است ـ دقیقتر میباشد؛ بنابراین در مقابل تعریف لذت، این تعریف اَلَم و درد است که ادراک و وجدان وصول چیزی که برای درک کننده آفت و شر باشد.
سعادت نوعی خاص از لذت است که برای موجود عاقل حاصل میشود. در سعادت، لذت ناشی از ادراک و وجدان کمالات و خیر عقلی برای ذات عاقل است و به همین جهت برخی گفته اند سعادت خیری است که به حرکت ارادی نفسانی حاصل میشود.
۲) ابعاد و سطوح وجود انسان
به رغم اختلافاتی که براساس مبانی فلسفی مشائی، اشراقی و صدرایی درباره چگونگی صورت نفس و نحوه ارتباط آن با بدن وجود دارد، اصل ارتباط حقیقی نفس با ماده ثانیه ای که آن را قبول کرده، مورد اتفاق است. ارتباط تکوینی و حقیقی نفس ناطقه با نفس حیوانی و نباتی و ابعاد عنصری و جسمانی، بدن انسان را به صورت موجود واحدی در آورده که از ابعاد و سطوح مختلفی برخوردار است و متناسب با هر یک از آن ابعاد به خیر یا شر، لذت یا اَلَم، سعادت یا شقاوت و کمال یا نقصی خاص نائل میشود. ابعاد حیوانی انسان که ادراک حسی، خیالی و وهمی دارند و براساس برخی از مبانی فلسفی دارای تجرد برزخی میباشند، علاوه بر خیر و کمال از آگاهی، لذت و اَلَم متناسب با آن ادراکها برخوردارند. نفس ناطقه انسانی نیز بر همین قیاس، کمال و خیر ویژه خود را دارد و چون کمال و خیر آن عقلی است، به تناسب بهره مندی و یا محرومیت از آن کمال و خیر نیز به سعادت و یا شقاوت نائل میگردد.
۳) تزاحمها و کشمکشهای درونی انسان
هر مرتبه از وجود انسان در محدوده معرفت و آگاهی خود خیر و کمال خویش را اختیار میکند و این مسئله همواره صحنه نفس را هنگامه تزاحمها و کشمکشهای گوناگون میسازد. نفس حیوانی با ادراکات حسی و خیالی، لذتهای مناسب خود را جستجو کرده و با قوه شهوت در پی کسب آن لذتها برآمده و با قوه غضب در جهت رفع موانع آنها اقدام میکند. نفس ناطقه، که مرتبه عالیه وجود انسانی است، کمال و خیر ویژه خود را برگزیده و سعادت خود را جستجو میکند. نفس ناطقه به لحاظ ذات عقلی خود در بدو تکوین در مرتبه عقل هیولایی و بالقوه است و کمالات عقلی در آن به تدریج به فعلیت می رسد. در مراحل تکوین حیات انسانی نفس حیوانی و قوای مربوط به آن قبل از نفس انسانی به فعلیت می رسند و احتمال اینکه قوای عملی حیوانی، یعنی شهوت و غصب در برخی مراتب براساس ادراکات خیالی و وهمی و بدون رعایت مصالح عقلی، افعال خود را برگزینند، وجود دارد. اگر انسان در این مرتبه باقی بماند عقل نظری او به تدریج اسیر خواسته های حیوانی آن میشود که کم من عقل اسیر تحت هوی امیر(۲)، چه بسیار عقلی که فرمانبردار هواست.
علم تهذیب اخلاق این تزاحمها و کشمکشها را شناسایی کرده و خیر و کمالی را که تأمین کننده سعادت انسان است با عنوان فضیلت معرفی میکند و از سوی دیگر، خصوصیات را که مانع تحقق کمالات انسانی و موجب شقاوت نفس میشود با عنوان رذیلت مشخص میسازد. بنابراین، فضائل اوصافی نفسانی هستند که کمال و خیر نفس بوده و موجب تحقق سعادت میباشند و رذائل، اوصافی هستند که نقص و شر بوده و باعث شقاوت میشوند.