جامعه شناسی سازمان ها
شامل نیمسالهای:(13 نیمسال)
نیمسال اول 89-88 + با پاسخنامه
نیمسال دوم 89-88 + با پاسخنامه
نیمسال اول 90-89 + با پاسخنامه
نیمسال دوم 90-89 + با پاسخنامه
نیمسال اول 91-90 + با پاسخنامه
نیمسال دوم 91-90 + با پاسخنامه
نیمسال اول 92-91 + با پاسخنامه
نیمسال دوم 92-91 + با پاسخنامه
نیمسال اول 93-92 + با پاسخنامه
نیمسال دوم 93-92 + با پاسخنامه
نیمسال اول 94-93 + با پاسخنامه
نیمسال دوم 94-93 + با پاسخنامه
نیمسال اول 95-94 + با پاسخنامه
تحلیل محتوای پیام های ارتباطی
شامل نیمسالهای:(1 نیمسال)
نیمسال اول 94-93 + با پاسخنامه
31 ص
تاریخچه حومه نشینی
در اواخر جنگ جهانی دوم، شهرهای آمریکای شمالی در حال پیشرفت و توسعه بودند. زمانی که ب علت جنگ ، صنایع در خدمت جنگ قرار گرفت میلیون ها کارگر از روستاها به شهرها مهاجرت کردند. جمعیت شهرهای بزرگ خیلی زودافزایش یافت. این افزایش جمعیت به همراه هزاران مهاجری که از کشورهای جنگ زده به آمریکا آمده بودند، پیشرفت اقتصادی و فعال کردن شهرها را در دهه 1950 ، تضمین می کرد.
حومه نشینی قبل از جنگ نیز وجود داشت، ولی چون جمعیت آنها نسبتاً ناچیز بود، به همین دلیل تعادل اقتصادی ، اجتماعی موسسات فرهنگی را تهدید نمی کرد. ساکنان شهر با در آمدهای متفاوت از تسهیلات شهری نشیز استفاده از خیابان ها برای اتومبیل شخصی و واگن های برقی برای رسیدن به محل کار یا مقصدهای دیگر از قبیل رفتن به سوپر مارکت یا فروشگاه یا سینما بهره مند بودند.
جمعیت در شهرها بعد از جنگ به طور چشم گیری افزایش یافت، افزایش نوزادان در خانواده های جوان، افسران و سربازان بازگشته از جنگ بحران کمبود مسکن را به دنبال داشت. در نتیجه مقدار بیشماری از خانواده هایی که بچه کوچک داشتند . برای داشتن محیط زندگی بهتر شهر را به قصد حومه ها ترک کردند. سیاست دولت بر اساس کمک به این خانواده ها قرار گرفت. این حرکت تدریجی به یک حرکت سیل آسا تبدیل شد.
شهرها درم دت کوتاهی به دلیل مهاجرت تغییر کردند. خیلی واضح و روشن بود که شهر از عهده ضرر و زیان از دست دادن خانواده های جوان با درآمد خوبی که قابلیت افزایش در سال های بعد را نیز داشت بر نمی آمد. اما در آن زمان تفکر توسعه شهرها به طرف اختصاص زمین برای کاربری های تجاری ، صنعتی و اداری بود، و زمین های مسکونی در درجه دوم اهمیت قرار داشت. نتیجه منفی این سیاست در برنامه ریزی شهری غفلت در مورد فضاهای مسکونی بود، و زمانی روشن شد که مراکز تجاری واداری نیز در حومه شهرها به وجود آمدند. برای اولین بار در دهه 1950 ساختمانهای تجاری با تسهیلات فراوان و پارگینگ در کنار مسیرهای اصلی که به خارج شهر منتهی می شدند ساخته شدند، ولی به زودی مراکز خرید L شکل با پارکینگ های وسیع در مقابل آنها در هسته های اصلی حومه به وجود آمد. اینمراکز سهواً بسیاری از فعالیت های تجاری را از داخل شهر به خارج از شهر هدایت کرده و بعدها در دهه 1970 مراکز خرید کوچک تر به مراکز خرید بزرگ تبدیل شدند، که در ابتدا صرفاً به شکل دکه هایی در کنار پیاده رو بودند، ولی به زودی به فروشگاه های بسیار بزرگی که با سیستم تهویه مطبوع کنترل می شد، تبدیل شدند. بعدها این مراکز خرید با ساختمان های اداری تلفیق شدند، تا جایی که در دهه 1980 به صورت مراکز تجاری خارج از شهر با پارکینگ های بزرگ درآمدند از نقطه نظرهای مختلف این مراکز فعالیت های تجاری ، مراکز تجاری شهرهای سنتی را به خود جلب کردند . ولی دسترسی پیاده به این مراکز جدید وجود نداشت و انها را از مراکز پیشین متفاوت می کرد.
ساخته شدن مدارس هم چنین در مناطق جدید سبب خروج معلمین از شهر شد. ثبت نام دانش آموزان در مدارس قدیمی شهر به تدریج کاهش یافت تا جایی که بسیاری از آنها مجبور به بستنمدارس خود شدند. مراکز مذهبی در شهر به تدریج کاهش یافت، و این مراکز نیز در اطراف شهر گرد هم آمدند زیرا کلیساها و کتیبه های بزرگ و زیبای داخل شهر تقریباً متروکه شده یا با مشکل اقتصادی مواجه شدند. در دهه 1960 میلادی کمک های دولتی فراوانی برای نوسازی شهرها اختاص داده شد. طراحان شهری از این موقعیت به نحو مطلوبی بهره برداری کردند تا زمین ها را برای ساختن بناهای اداری با مالکیت خصوصی ، و یا برای بهبود وضعیت ترافیک شهری به کارگیرند. مشکل ترافیک توسط ساختن اتوبانهای جدید شهری در مناطق مسکونی قدیمی تاحدی کاهش یافت، که این عمل نه تنها باعث جدایی جوامع منسجم از یکدیگر می شد، بلکه باعث ایجاد کینه و دشمنی بین آ«ها نیز می گردید. البته ساخت اتوبان های جدید بسیار لازم بود زیرا خیابان های اصلی شهر در ساعت های اوج ترافیک بسیار شلوغ بودند که دلیل آن زیاد شدن اتومبیل ها بعد از جنگ و انتقال ترافیک حومه شهرها به داخل شهر بود.
از این رو به علت تغییرات تدریجی در زمان طولانی ، ساکنان فرصت داشتند تا به این تغییرات کم کم عادت کنند. مسلماً وقتی که تغییرات اساسی به مقیاس های بزرگ و به صورت ناگهانی صورت می گرفت. نتیجه آن بسیار منفی بود ، چون در دوره ای که از آن به عنوان نوسازی و پیشرفت شهری نام برده می شود بخش هایی از بافت شهر خریداری و تخریب گردیده، که این عمل سبب از بین رفتن تداوم در شهر می شد.
7 و8 ص
تاملی بر نظریه های جامعه شناختی مهاجرت
و مهاجران افغانی در ایران
دو پدیده مهاجرت و شهرنشینی در جوامع مختلف در حد وسیعی به وقوع می پیوندد این دو پدیده به عنوان پیامدهای رشد جمعیت از یک طرف و تغییرات اجتماعی (1) از طرف دیگر، به طور وسیعی در نقاط مختلف جهان در جریان است. به طور کلی شهرنشینی و مهاجرت را تقویت کرده اند و حتی انقلاب صنعتی را می توان عامل اساسی رشد و توسعه مهاجرت و شهرنشینی قلمداد کرد. این جریان ابتدا در اروپای غربی و پس از آن یعنی از جنگ جهانی دوم به بعد در کشورهای رو به رشد صورت گرفته است این دو پدیده امروزه مشکلات فراوانی به ویژه در کشورهای رو به توسعه بر جای گذاشته اند تا جایی که امروزه از شهرنشینی و به ویژه مهاجرت به عنوان مسائل اجتماعی یاد می کنند چرا که جوامع نوین مخصوصاً جوامع در حال توسعه زیر بنای لازم را جهت پذیرش مهاجرین و توسعه شهرهای خود ندارند. در این مجال سعی بر این شده که به وسیله ای مهاجرت، از طریق بررسی زوایای مهاجرت مانند تعریف، تفاوت مهاجرت با پناهندگی، انواع مهاجرت و نظریات صاحبنظران اجتماعی اشاره ای کلی شود. مهاجرت چیست؟ و مهاجر کیست؟
مهاجرت = حرکت انسانها در سطح جغرافیا، که با طرح قبلی صورت می گیرد و به تغییر محل اقامت آنها برای همیشه یا مدت طولانی می انجامد. (ساروخانی، 1370 ص 45)
این تعریف نوعی شخیص مفهومی از مهاجرت است.
بروس کوئن مهاجرت را پدیده ای می داند که به دلایلی از قبیل ناکافی بودن عرضه مواد غذایی در یک منطقه خاص تعقیب و آزار عقیدتی یا سیاسی، جنگ، نفرتها و خصومتهای قومی و ملی صورت می گیرد (بروس کوئن، مبانی جامعه شناسی. ص 284)
در لغت نامه جمعیت شناسی آمده است، مهاجرت شکلی از تحرک جغرافیایی یا مکانی جمعیت است که بین دو واحد جغرافیایی انجام می گیرد. (امانی و دیگران 1354 ص 71)
برای فهم بهتر این پدیده باید دانست مهاجر کیست و چه تفاوتی با مفاهیمی چون پناهنده و... دارد.
از نظر اداره امور اجتماعی سازمان ملل مهاجر کسی است که
1- جهانگرد، بازرگان، دانشجو و یا مسافر عادی نباشد.
2- جزو ساکنان مراکزی که به طور عادی بین دو کشور رفت و آمد می کنند نباشند.
- وضعیت مهاجرت
با توجه به اینکه در اکثر روستا ها کمبود منابع و امکانات به چشم می خورد پس مهاجرت در این روستاها اکثرا جنبه اقتصادی دارد و مهاجرت کنندگان هم غالبا برای کار و فعالیت اقتصادی بهتر دست به مهاجرت می زنند تا در زندگی صاحب شرایط اقتصادی بهتر شوند و این روستا نیز از این قائده مستثنی نیست.
البته واضح است که برای مهاجرت پذیری نیاز به امکانات و استعدادهایی است که عاملی شود برای پذیرش مهاجران و همانطور که می دانیم در روستاها با توجه به شرایط سخت معیشتی (نسبت به شهر)، کمبود امکانات و فرصت های شغلی و کمبود درآمد کافی روستا شرایط کافی برای مهاجرت پذیری را از دست می دهد و اکثر مردم و مخصوصا جوانان مجرد آن به شهرها مهاجرت می کنند تا دارای شرایط زندگی بهتری شوند، البته ممکن است مهاجرت از شهر به روستا و یا از روستا به روستا وجود داشته باشد ولی در سطح بسیار محدود و به ندرت انجام می گیرد که با توجه به مهاجرت به شهر اصلا قابل ذکر نیست. پس با توجه به اینکه مهاجرت ها به طور کامل جنبه اقتصادی دارند و روستاها شرایط اقتصادی لازم را ندارند پس مردم برای کسب درآمد بیشتر و امکانات شغلی بهتر راهی شهرها می شوند.
به نظر بسیاری از جامعه شناسان یکی از مهمترین خصوصیت روستاهای کشور ما مهاجرفرستی آنهاست. به خاطر اینکه جوانان روستایی، شهر را مدینه ی فاضله ای می دانند که در آن می توانند به تمام آرزوهای خود دست یابند البته مهاجرفرستی بیشتر در بین خوش نشینان روستایی رواج دارد چون آنها در زندگی با توجه به گونه فکری و اندیشه ی خاص خود خوش نشینی را محور اصلی زندگی خود قرار داده و قصد دارند از زندگی خود لذت ببرند. در کل پدیده مهاجرت و مهاجرفرستی بیشتر شامل خانواده هایی است که از نظر امکانات در وضع متوسطی اند ولی در سر هدفهای بزرگی دارند. به همین خاطر و با توجه به وضعیت روستاهای ما دست به مهاجرت می زنند. جوانان روستا هم همانند سایر همتایان روستای خود دنبال وضعیت زندگی اجتماعی بهتر و بالاتر هستند پس دست به مهاجرت می زنند. البته در این روستاها همانند سایر روستاها که در آنها فرصت شغلی بندرت وجود دارد به همین دلیل جوانان فکر "سربار شدن" را همانند کابوسی در سر خود دارند و قصد رهایی از آن را دارند.
انگیزه های عمده ای برای مهاجرت وجود دارد که معمولا به صورت دافعه روستایی و یا جاذبه شهری و یا هر دو بروز می کند. محدودیت روستاها از یک طرف، وجود انگیزه های تحصیلی، شغلی، خدمت وظیفه، مرکزیت خرید، تمرکز اداری، موجودیت انواع موسسات تجاری، بانک ها، سازمان های دولتی و غیردولتی در شهرها از عوامل عمده جاذبه مهاجرت بیشتر روستاییان به شهرهاست.
میزان مهاجرفرستی
از دهه 1340 تا کنون 129 خانوار بصورت مستقیم از روستا مهاجرت کرده اند که این 127 خانوار شامل جوانان مجردی که با به دست آوردن شغل مهاجرت کردند نیز می شود اما فرزندان مهاجران را که پس از مهاجرت پدر، تشکیل خانواده دادند در بر نمی گیرد.
از این 129 خانوار 76 خانوار در نقاط مختلف شهرستان بابل ساکن شده اند و 42 خانوار نیز به تهران کوچ کردند. از دیگر مهاجران نیز 2 خانوار به آمل، 2 خانوار به سمنان، 2 خانوار به کرج، 1 خانوار به نور، 1 خانوار به اصفهان و 1 خانوار به چابهار عزیمت کردند.