به ترتیب الفبایی
برای آنکه از کنار دریای بیکران نهج البلاغه، لب تشنه بازنگردیم و با موضوعات و مفاهیم گوناگون نهج البلاغه و سبک و سیاق آن آشنایی بیشتری پیدا کنیم، گزیدهای از مفاهیم این کلام جاودانه را به شیوة الفبایی از نظر میگذرانیم. باشد که با غوطهور شدن در دریای کلام امام ـ علیه السّلام ـ غبار تیرگیها از جان بزداییم و با گوش جان سپردن به آوای ملکوتی نهج البلاغه، روح و روان را صفا بخشیم.
برای پرهیز از اطالة کلام وبا توجه بهگستردگی معارف غنی ارزشی نهج البلاغه، در هر حرف از حروف الفبا تنها به یک یا دو مفهوم ( آن هم به نقل یک یا دو جمله) بسنده میکنیم:[1]
1. اخلاق
آنکه حساب نفس خود کرد سود برد، و آنکه از آن غافل ماند زیان دید، و هر که ترسید ایمن گردید، و هر که پند گرفت بینا شد، و آنکه بینا شد فهمید و آنکه فهمید به دانش رسید.[2]
2. بینش
همانا دنیا، نگاه کوردلان را بنبستی است که فراسویش هیچ نمیبیند. ولی آنکه بیناست نگاهش از دنیا گذرد، و از پس آن سرای آخرت را نگرد، بینا از دنیا رخت بربندد، و نابینا دل به دنیا بندد. بینا از دنیا بهره گیرد و کوردل برای دنیا توشه برگیرد.[3]
3. پارسایی
ای مردم، پارسایی، دامن آرزو در چیدن است، و شکر نعمت حاضر گفتن، و از ناروا پارسایی ورزیدن و اگر از عهدة این کار برنیایید، چند که ممکن است خود را از حرام واپایید و شکر نعمت موجود فراموش منمایید که راه عذر برشما بسته است، با حجّتهای روشن و پدیدار، و کتابهای آسمانی و دلیلهای آشکار.[4]
4. تاریخ
از گذشتة دنیا، آیندهاش را چراغ عبرتی ساز؛ چرا که پارههای تاریخ با یکدیگر همانند است و در نهایت پایانش به آغازش میپیوندد و تمامش در حال دگرگونی است و رفتنیست.[5]
5. ثروت
هیچ ثروتی چون خرد، هیچ تهیدستی چون نادانی، هیچ میراثی چون ادب وهیچ پشتیبانی چون مشورت نمودن نیست.[6]
6. جهاد
امّا بعد، جهاد، دری است از درهای بهشت که خدا بر روی برگزیدة دوستان خود گشوده است؛ و جامة تقواست که تن آنان را پوشانده است. زره استوار الهی است که آسیب نبیند؛ و سپر محکم اوست که تیر در آن ننشیند. هر که جهاد را واگذارد و نا خوشایند داند، خدا جامة خواری بر تنش پوشاند و فوج بلا برسرش کشاند و در زبونی فرو ماند. دل او در پردههای گمراهی نهان، و حق از او روی گردان. به خواری محکوم و از عدالت محروم.[7]
7. چاره اندیشی برای بیچارگان
(ای مالک) خدای را، خدای را، در خصوص فرودستان، زمینگیران، نیازمندان، گرفتاران، و دردمندان که دردشان را هیچ چارهای نیست، چه در میان این قشر کسانی به دریوزگی روی میآورند و کسانی با نیاز آبرو داری میکنند.
پس، برای خدا پاسدار حقی باش که خداوند برایشان تعیین کرده است و تو را به رعایتش فرمان داده است و از بیت المال و محصول زمینهای غنیمتی اسلام ـ در هر شهری ـ سهمی برایشان در نظر بگیر؛ چرا که برای دورترین مسلمانان، همانند نزدیکترینشان سهمی هست و تو مسئول رعایت حق همگانی.[8]
8. حب و بغض
ای مردم، محور اجتماع مردم حب و بغض (خوشنودی وخشم) است، بیگمان ناقة ثمود را تنها یک نفر پی کرد، اما چون تمامی قوم ثمود به کار او رضا دادند، خداوند همة ایشان را سزاوار عذاب ساخت و این سخن خداوند سبحان است که فرمود: «پس آن ناقه را پی کردند و همگی پشیمان شدند.»[9]
9. خود شگفتی (عُجْبْ)
از خودپسندی و تکیه زدن بر توانمندیهایت که به شگفتی وامیداردت و گرایش گوش سپردن به چاپلوسیها را در تو زنده میکند، سخت بر حذر باش! که برای پایمال کردن نیکی نکوکاران، این مطمئنترین فرصت است برای شیطان.[10]
10. دعا
(گروهی آن حضرت را پیش رویش ستودند، فرمود:) بار خدایا تو مرا از خودم بهتر میشناسی و من خود را از آنان بیشتر میشناسم، خدایا ما را بهتر از آن کن که میپندارند و بیامرز از ما آنچه را نمیدانند.[11]
11. ذکر
از سخنان آن حضرت است هنگامی که آیة «رجال لاتلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر الله» را تلاوت میفرمود:
همانا خداوند سبحان یاد خود را مایة جلای دلها کرد تا به یمن آن، شنوایی جایگزین کری، بینش جایگزین کوری، انعطاف و حقپذیری جایگزین کینتوزی گردد. آری، خداوند ـ که تمامی بخشیدههایش گرانمایه است ـ در دورانهای پی در پی تاریخ ـ حتی در روزگاران فترت ـ همواره بندگان خاصی دارد که در ژرفنای اندیشه و در عمق خردهاشان با آنان در راز است و از طریق خرد دمساز، و آنان با روشنایی ویژهای که در چشمها و گوشها و دلهاشان پدید میآید به چراغهایی میمانند فرا راه انسانها؛ ایام خدا را به یاد آنان آرند و مردمان را از بزرگی و جلال او ترسانند.[12]
12. رنگارنگی روزگار
روزگار را دو چهره است: روزی از تو و روزی بر تو. در آن روزی که از توست سرکشی بنه و روزی که بر توست تن به شکیبایی ده![13]
13. رهبری
آنکه خود را پیشوای مردم سازد، پیش از تعلیم دیگری باید به ادب کردن خود بپردازد، و بیش از آنکه به گفتار تعلیم فرماید باید به کردار ادب نماید، و آنکه خود را تعلیم دهد و ادب اندوزد، شایستهتر به تعظیم است از آنکه دیگری را تعلیم دهد و ادب آموزد[14]
14. زیان زبان
جبران آنکه با نگفتن از دست نهادهای آسانتر است از تدارک آنچه با گفتن از دست دادهای، و نگاهداری آنچه در مشک است با استوار بستن در آن با بند است. آنچه در دست است نگهداری، بهتر از آن است که آنچه نزد دیگران است خواهی؛ تلخی نومیدی بهتر، تا دست دریوزگی نزد مردمان بردن؛ کار با پارسایی برتر از هرزگی با توانگری است؛ و هر کس خود تواناتر است به راز خویش نگه داشتن؛ و بسا کوشنده که در جهت زیان خود کوشد! آنکه پرگوید، یاوه سراید؛ و هر که بیندیشد، بینش یابد.[15]
15. ژرفای هستی
به ژرفای عظمت تو آگاهیمان نتواند بود. دانش ما تنها این است که میدانیم تو زنده و برپا دارندة جهانی، بیآنکه خواب بربایدت. ژرفای ذاتت را هیچ نگاهی درنیابد و ادراک وجودت را هیچ چشمی نتواند، بلکه این ادراک توست که پهنة چشمها را فرا گرفته و پایان عمرها را میدانی و عنان سرتاپای پدیدهها را در دست قدرت خود داری.
آنچه را ما از آفرینشت میبینیم و با آن از قدرتت به شگفتی میآییم و در توصیف بزرگی سلطنتت لب میگشاییم، بسی ناچیزتر است از آنچه از ما پنهان است و چشمهامان از دیدنش ناتوان است و اندیشهمان از تسخیر آن در بنبست است و میان ما و آن پردههایی از غیب در افکنده است.
پس هر که با قلبی فارغ اندیشه به کار گیرد تا دریابد که تو چگونه عرش خویش برپا داشتهای و مخلوقاتت را آفریدهای، و چگونه آسمانهایت را در فضا آویختهای و چهسان زمین را بر امواج آبها گستردهای، نگاهش حسرتزده، خودش مبهوت، گوشش منگ و اندیشهاش سرگردان، به واپس باز میگردد.[16]
16. ساده زیستی
(حضرتش را با جامهای کهنه و پینهدار دیدند، سبب پرسیدند، فرمود:)
با این گونه پوشش دل خاشع شود، و نفس رام گردد؛ و مؤمن آن را الگو گیرد.[17]
17. سینه فراخی (شرح صدر)
سینة خردمند صندوق راز اوست، (و در جای دیگر فرمود: ) ابزار ریاست فراخی سینه است.[18]
18. سپاسگزاری
به خدا سوگند اگر دلهای شما یکسره بگدازد و دیدگانتان از شوق پروردگار یا از بیم کردگار سیل خون روان سازد و تا چند که دنیا پایدار است در آن بمانید این همه کردههای شما پاداش نعمتهای خدا نخواهد بود به ویژه این نعمت که شما را به راه ایمان هدایت فرمود.[19]
و نیز فرمود: چون طلیعههای نعمتها به شما رسید، با ناسپاسی تداوم آن را مبرید.[20]
19. شهرت گریزی
شادمانی مؤمن در رخسار اوست و اندوهش در دلش، سینه او فراخترین است و نفس او خوارترین؛ برتری طلبی را دوست نمیدارد و از شهرتطلبی گریزان است و اندوهش دراز است و همتش فراز... .[21]
20. شهادت خواهی
کجایند مردمی که به اسلامشان خواندند، و آن را پذیرفتند؛ و قرآن خواندند و دستورهایش را پیروی کردند، به کارزارشان برانگیختند، و آنان همچون ماده شتر که به بچه خود رو میآورد، شیفتة آن گردیدند. شمشیرها را از نیام برآوردند و گروه گروه و صف به صف روی به اطراف زمین نهادند، بعضی نجات یافته و بعضی به شهادت رسیدند.[22]
21. صبر راز پیروزی
شکیبا پیروزی را از کف ندهد، گر چه روزگارانی بر او گذرد.[23]
و نیز فرمود: چون سختی به نهایت رسد، گشایش در رسد؛ و چون حلقههای بلا سخت به هم آید، آسایش در آید.[24]
22. ضرار و مناجات علی ـ علیه السّلام ـ
( در خبر ضرار پسر ضَمْرَه ضبابی است که چون بر معاویه درآمد معاویه وی را از امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ پرسید، گفت: گواهم که او را در حالی دیدم که شب پردههایش را آویخته بود و او در محراب خویش ایستاده، دست به محاسن، چونان مار گزیده به خود میپیچید و با اندوه میگریست و میگفت: ) ای دنیا! ای دنیا! از من دور شو! برای من خود را به نمایش گذاشتهای؟ یا شیفتة من شدهای؟ مباد که تو در دل من جای گیری. هرگز! جز مرا بفریب! مرا به تو چه نیازی است؟! من ترا سه بار طلاق گفتهام و بازگشتی در آن نیست.
.............................................
[1] . ترجمههای این قسمت برگرفته شده از ترجمة استاد شهیدی و یا «خورشید بیغروب» است که گاهی اندک تغییراتی درآن داده شده است.
[2] . من حاسب نفسه ربح، و من غفل عنها خسر، و من خاف أمِنَ، و من اعتبر أبصر، و من أبصر فهم و من فهم علم. نهج البلاغه، حکمت 208.
[3] . و انّما الدنیا منتهی بصر الأعمی، لا یبصر ممّا و راءَها شیئاً، و البصیر ینفذها بصره و یعلم أنَ الدّار وراءَها. فالبَصیر منها شاخص، و الأعمی إلیها شاخص. و البصیر منها متزوّد، و الأعمی لها متزوّد. همان، خ 133.
[4] . أیّها الناس، الزهادة قصر الأمل، و الشکر عند النّعم، و الورع (لح: التورع) عند المحارم. فان عزب ذلک عنکم فلا یغلب الحرامُ صبرکم و لا تَنْسَوْا عند النعم شکرکم فقد اعذر الله الیکم بحجج مسفرة ظاهرة و کتب بارزة العذر واضحة. همان، خ 81.
[5] . و اعتبر بما مضی من الدنیا ما بقی منها، فان بعضها یشبه بعضاً و آخرها لا حق بأوّلها و کلها حائِل مفارق. همان، نامة 69.
[6] . لا غنی کالعقل، و لا فقر کالجهل، و لا میراث کالأدب و لا ظهیر کالمشاورة. همان، حکمت 54.
[7] . أمّا بعد: فإنّ الجهاد باب من أبواب الجنّة فتحهُ الله لخاصّة اولیائِه و هو لباس التقوی و درع الله الحصینة و جنّته الوثیقة، فمن ترکه رغبة عنه البسه الله ثوب الذلّ و شملة البلاءِ. و دیّث بالصغار و الغماءة و ضرب علی قلبه بالاسهاب و أدیل الحق منه بتضییع الجهاد و سیم الخسف و منع النصف. همان، خ 27.
[8] . ثم الله، الله، فی الطبقة السفلی من الذین لا حیلة لهم من المساکین و المحتاجین و أهل البؤسی و الزمنی، فأنّ فی هذه الطبقه قانعاً و معترّاً. و احفظ لله ما استحفظک من حقه فیهم، و اجعل لهم قسماً من بیت مالک، و قسماً منه غلّات صوافی الإسلام فی کل بلد، فإنّ للأقصی منهم مثل الذی للأدنی، و کل قد استرعیت حقه. همان، نامة 53.
[9] . أیّها النّاس، إنّما یجمع الناس الرضا و السخط، و انّما عقر ناقة ثمود الرجل واحد فعمّهم الله بالعذاب لما عموه بالرضا. فقال سبحانه: « فعقروها فأصبحوا نادمین». همان، خ 201.
[10] . و إیّاک و الاعجاب بنفسک و الثقة بما یعجبک منها، و حبّ الإطراء، فإنّ ذلک من أوثق فرص الشیطان فی نفسه لیمحق ما یکون من احسان المحسنین. همان، نامة 53.
[11] . (و مدحه قوم فی وجهه فقال: ) اللّهم أنک أعلم بی من نفسی و أنا اعلم بنفسی منهم، اللّهم اجعلنا خیراً ممّا یظنّون، و اغفرلنا ما لا یعلمون. نهج البلاغه، حکمت 100.
[12] . و من کلام له ـ علیه السّلام ـ قاله عند تلاوته «رجال لا تلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر الله»: إنّ الله سبحانه جعل الذکر جلاء للقلوب تسمع به بعد الوقرة، و تبصر به بعد العشوة، و تنقاد به بعد المعاندة، و ما برح للهِ ـ عزّت الاؤه ـ فی البرهة بعد البرهة و فی ازمان الفترات عباد ناجاهم فی فکرهم، و کلّهم فی ذات عقولهم، فاستصبحوا بنور یقظةفی الأبصار و الاسماع و الأفئدة؛ یذکرون بأیام الله، و یخوفون مقامه بمنزلة الأدلة فی الفلوات. همان، خ 222.
[13] . و الدهر یومان: یوم لک و یوم علیک. فإذا کان لک فلا تبطر؛ و إذا کان علیک فاصبر. همان، حکمت 396.
[14] . من نصب نفسه للناس اماماً فعلیه أن یبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره؛ و لیکن تأدیبه بسیرته قبل تأدیبه بلسانه. و معلم نفسه و مؤدّبها أحق بالإجلال من معلم الناس و مؤدبهم. همان، حکمت 73.
[15] . و تلافیک ما فرط من صمتک ایسر من إدراکک مافات من منطقک. و حفظ ما فی الوعاء بشدّ الوکاء. و حفظ ما فی یدیک أحبّ إلیّ من طلب ما فی ید غیرک، و مرارة الیأس خیر من الطلب إلی الناس. و الحرفة مع العفّة خیر من الغنی مع الفجور. و المرء أحفظ لسرّه. و ربّ ساع فیما یضرّه! من أکثر أهجر، و من تفکّر أبصر. همان، نامة 31.
[16] . فلسنا نعلم کنه عظمتک إلا أنا نعلم أنک حیّ قیوم لا تأخذک سنة و لا نوم. لم ینته إلیک نظر، و لم یدرکک بصر، أدرکت الأبصار. و أحصیت الأعمار، و أخذت بالنواصی و الأقدام. و ما الذی نری من خلقک و نعجب له من قدرتک و نصفه من عظیم سلطانک. و ما تغیب عنا منه، و قصرت أبصارنا عنه، و انتهت عقولنا دونه، و حالت ستور الغیوب بینا و بینه أعظم. فمن فرغ قلبه، و اعمل فکره، لیعلم کیف اقمت عرشک و کیف ذرأت خلقک، و کیف علّقت فی الهواء سماواتک و کیف مددت علی مور الماء أرضک، رجع طرفه حسیراً و عقله مبهوراً و سمعه والها، و فکره حائرا. همان، خ 160.
[17] . و قد رئی علیه إزار خلق مرقوع. فقیل له فی ذلک، فقال: یخشع له القلب، و تذل به النفس؛ و یقتدی به المؤمنون. همان، حکمت 103.
[18] . صدر العاقل صندوق سرّه. همان، حکمت 6 و: آلة الریاسة سعة الصدر همان، حکمت 176.
[19] . و الله لو انماثت قلوبکم انمیاثا، و سالت عیونکم من رغبة إلیه أو رهبة منه دما، ثم عمّرتم فی الدنیا ما الدنیا باقیة ماجزت أعمالکم الـح: عنکم) ـ و لو لم تبقوا شیئاً من جهدکم ـ أنعمه علیکم العظام، و هداه إیاکم للإیمان. همان، خ 52.
[20] . اذا وصلت الیکم اطراف النعم فلا تنفروا اقصاها بقلة الشکر.همان، حکمت 13.
[21] . المؤمن بشره فی وجهه، و حزنه فی قلبه. أوسع شیء صدراً و أذلّ شیء نفساً. یکره الرّفعة و یشنأ السمعة. طویل غمّه. بعید همّه. همان، حکمت 333.
[22] . أین القوم الذین دعوا إلی الإسلام فقبلوه؟ و قرأوا القرآن فاحکموه، و هیجوا إلی الجهاد فولهوا و له اللقاح إلی أولادها. و سلبوا السیوف أغمادها. و أخذوا بأطراف الأرض زحفاً و صفاً صفاً. بعض هلک و بعض نجا. همان، خ 121.
[23] . لا یعدم الصبور الظفر و إن طال به الزمان. همان، حکمت 153.
[24] . عند تناهی الشدّة تکون الفرجة، و عند تضایق حِلَق البلاء یکون الرخاء. همان، حکمت 351.
زندگانیات کوتاه است و ارزشت ناچیز، و آرزوی تو داشتن خُرد. آه از کمی توشه، درازی راه، دوری سفر و سختی محشر![1]
23. طاووس مصرعی زیبا از قصیدة بیپایان هستی
در این میان طاووس با آن پرهای پیچاپیچ و دمِ کشیدهاش، یکی از شگفتانگیزترین و زیباترین پرندگان است. که خداوند او را بر اساس استوارترین هماهنگیها آفریده است و رنگآمیزیاش را در ردیف زیباترین رنگآمیزیها به انجام رسانده است.
این پرنده آنگاه که آهنگ جفت خویش کند، دم درهم رفتهاش را چونان چتری میگشاید و سایبان سرش قرار میدهد؛ توگویی دمش بادبان کشتیی است که ناخدایش برافراشته است؛ به دم رنگارنگش مینازد و بدان فخر میفروشد... .
پنداری استخوان پرهایش میلههای سیمین است و پرهای هاله مانندش ـ که خورشید سان بر آن روییده است ـ چونان زرناب و قطعههای زبرجد.
اگر او را به گلها و گیاهان روییده از زمین مانند کنی، گویی که از تمامت گلهای بهاری دسته گلی فراهم آمده است و اگر با رنگ آمیزی جامهها مقایسهاش کنی حلههای پرنقش و نگار یا دستبافتههای خوش نقش یمنی را خواهی یافت. و اگر در زیورها جستجویش کنی، به سان نگینهای گوناگونش خواهی دید که در نقرههای جواهر نشان نصب میشود.
با ناز و نشاط فراوان میخرامد و دم و بالهایش را برانداز میکند؛ پس زیبایی جامه و رنگهای جواهر نشانش او را به قهقهه وا میدارد؛ اما چون به ساق پای خویش نگاه میافکند، گریان با آهنگی که از درماندگیاش پرده برمیگیرد و بر دردمندیاش گواهی راستین است فریاد میکشد؛ چرا که ساقهای این پرنده زیبا چونان ساق خروس دورگه باریک است و از قوزکش خاری نک تیز و کم پیدا سرزده است. بر فراز گردن این پرنده به جای یال، کاکلی سبز فام و پرنقش و نگار در نگاه مینشیند؛ و بر آمدگی گردنش به گردن بلورین کوزهها ماننده است و از نقطه فرودین گردن تا شکم، درست به زیبایی و سمة یمنی رنگ آمیزی شده است. یا به آیینة شفافی ماند که پردهای از حریر بر آن افکنده باشند. تو گویی که این عروس زیبای طبیعت، در معجر سیاهی پیچیده و پوشیده است، اما سیاهیاش را چنان آب و رنگی است که گویی سبزی بسیار خوشرنگی با آن در آمیخته است.
در امتداد شکاف گوشش خط کشیدهای است به رنگ بابونة سفید که سفیدیاش را در آن زمینة سیاه، درخشش ویژهای بخشیده است.
کمتر رنگی را میتوان یافت که طاووس از آن بهرهای نبرده باشد، یا با شفافیّت و زرق و برق جامهاش بدان جلای برتری نداده باشد. او گلهای پراکنده بهاری را ماند که باران بهاران و گرمای آفتاب در آن نقشی نداشته است.
جالبتر آنکه این پرنده هر ازچندگاه پرهای افسانهایش را بیرون میشود و تن به عریانی میدهد، پرهایش پیاپی فرو میریزند و از نو میرویند؛ تا دگر بار ترکیب گذشتةخود را بازیابند، بیآنکه میان این پرها و پرهای پیشین اندک تفاوتی پیش آمده باشد، یا رنگی جابه جا شده باشد. هرگاه به تماشای دقیق یکی از پرهایش بنشینی، در لحظهای سرخی گل را مینمایدت و در لحظهای دیگر سبزی زبرجد را و گاه زردی زرناب را!
راستی را که هوش ژرف اندیش و خردهای جوشان، ژرفای این ویژگیها را چگونه دریابند؟ و گفتارهای توصیف گران به نظرم کشیدن این همه زیبایی را چگونه توانند؟! و مگر نه این است که ناچیزترین اجزایش پندارها را از ادراک و زبانها را از توصیف ناتوان ساخته است؟[2]
24. ظرف دانش
همه ظرفها چنانند که چون چیزی در آن ریخته شود ظرفیتشان کاسته گردد، مگر ظرف دانش که با افزودن دانش در آن، پیوسته گسترش یابد.[3]
25. عبرتآموزی از تاریخ
از آنها که پیش از شما بودند عبرت گیرید، که چگونه در خاک غنودند؛ اندامشان از هم گسیخت، دیدهها و گوشهایشان فرو ریخت، شرف وعزتشان رخت بربست، شادمانی و تن آساییشان از هم گسست. نزدیکی فرزندان به از دست دادن آنان کشید و همنشینی همسران به جدا شدن از آنان انجامید. نه به هم مینازد و نه فرزند میآورند؛ و نه یکدیگر را دیدار میکنند، و نه در کنار یکدیگر به سر میبرند![4]
26. غرور عامل سقوط انسان
و دیگری که دانشمندش دانند، و بهرهای از دانش نبرده؛ ترّهاتی چند از نادانان و مایههای جهلی از گمراهان، ه دست آورده و دامهایی از فریب و غرور برای مردمان گسترده. کتاب خدا را به رأی خویش تفسیر کند، و حق را چنانکه خواهد تعبیر کند. مردم را از بلاهای سخت بیتفاوت سازد و گناهان بزرگ را آسان شمارد.[5]
27. فتنه (آزمایش)
کسی از شما نگوید: «خدایا از فتنه به تو پناه میبرم!» چه هیچ کس نیست جز که در فتنه است، لیکن آنکه پناه خواهد از فتنههای گمراه کننده پناه جوید، که خداوند سبحان فرماید: «بدانید که مال و فرزندان شما فتنه است». و معنای آن این است که خدا آنان را به مالها و فرزندان میآزماید تا ناخشنود از روزی وی، و خشنود از آن را آشکار نماید؛ بیگمان خداوند سبحان به حال آنان از خودشان داناتر است. با این همه در بوتة آزمون قرار میگیرند تا آنچه هست در عملهاشان عینیّت یابد و پاداش و کیفر را سزاوار شوند.[6]
28. فتنهگریزی
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 20 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
مقدمه
حسابداری صنعت برق به معنای علمی و فراگیر آن تحت عنوان "روش متحد الشکل حسابداری" در فروردین ماه 1346 از سوی وزارت نیرو تدوین و با استعانت و نظارت مستقیم کارشناسان مالی وزارت نیرو در شرکتها و سازمان های برق ایران که در کار تولید، انتقال و توزیع فعالیت دارند به مورد اجرا گذارده شد. در طی سالهایی که از اجرای این روش حسابداری می گذرد بر اثر تجارب حاصله پاره ای اضافات حذف، برخی مسائل ایضاح و برحسب اقتضاء نکات و دقایق چندی نیز به متن سابق الذکر افزوده گردید و اینکه حاصل کار در شکل کنونی در دسترس حسابداران، حسابرسان و افرادی که به نحوی در شرکت های برق با موضوعات مالی سروکار دارند گذارده می شود.
با اینکه حسابداری برق در اصول کلی و متنوع با دیگر رشته های حسابداری اعم از عمومی، بازرگانی و صنعتی دارای وجوه اشتراک می باشد، با این همه مسائل و نکاتی در این روش وجود دارد که خاص حسابداری صنعت برق می باشد.
نتیجه مطلوب که این روش حسابداری در جستجوی آن است تحصیل گردد. باشد که اصحاب مالی و خبرگان اهل حساب در صنعت برق با الهام از انقلاب اسلامی و رهنمودهای داهیانه رهبریت انقلاب و نیز کوشش در جهت ارتقاء کیفی وظائف محوله سهم خویش را در امر تحقق اهداف و آرمان های اقتصادی جامعه اسلامی ایران به نحو شایسته و بایسته ادا نمایند.
فصل اول
شرکت سهامی خاص توزیع نیروی برق استان کردستان
تاریخچه فعالیت شرکت:
کلیات:
شرکت توزیع نیروی برق استان کردستان در تاریخ 25/2/1370 به صورت یک شرکت سهامی خاص تأسیس شده و طی شماره 89151 در اداره ثبت شرکت ها و مالکیت صنعتی به ثبت رسیده است.
آخرین اساسنامه آن در تاریخ 25/2/1370 به تصویب رسیده است.
در حال حاظر شرکت جزء شرکت های زیر مجموعه شرکت مادر تخصصی توانیر می باشد و مرکز اصلی شرکت در سنندج واقع است.
اما استان کردستان به بخش های مختلفی تقسیم بندی شده و در هرکدام از بخش ها یک نمایندگی از برق استان در آن بخش وجود دارد که به فعالیت مشغول می باشد.
فعالیت اصلی شرکت
موضوع فعالیت شرکتطبق ماده 5 اساسنامه شرکت سهامی بوده و از تاریخ 1/1/1370 شروع به فعالیت در زمینه های زیر نموده است:
1. بهره برداری شبکه توزیع
2. خدمات مشترکین
3. توسعه و احداث خطوط توزیع
4. اصلاح و بهینه سازی شبکه خطوط توزیع
5. برنامه ریزی، طراحی و نظارت بر موارد بالا
6. روشنایی معابر
7. و سایر فعالیت ها
وضعیت اشتغال:
در اداره برق استان کردستان کارکنان به سه دسته تقسیم می شوند که هرگروه را با کدی متنفاوت در حساب ها نگهداری می شود.
که شامل موارد زیر است:
کارمندان دائم استخدامی
الف: کارمند بخش شغلی که با کد 10000، 20000، 30000، 40000 نشان داده می شود.
تعداد این افراد در سال 84 بالغ بر 167 نفر بوده که با توجه به سال های قبل یک کاهش 10 نفری را در شرکت مشاهده می کنیم.
ب: کارگر که با کد 70000، 80000 ، 90000 نشان داده می شود.
که تعداد این افراد در سال 84 بالغ بر 159 نفر بوده که تعداد 7 نفر کاهش را نسبت به سال 83 نشان می دهد.
کارکنان قراردادی _ استخدامی
الف: کارمند بخش شغل که با کد های 10000، 20000، 30000، 40000، نشان داده می شود.
که تعداد این افراد نیز نسبت به سال قبل کاهش نشان داده است.
ب: کارگر که با کدهای 70000، 80000 نشان داده می شوند.
که این تعداد نیز در مقایسه با سال 83 دارای کاهش تعداد کارگران است.
کارکنان تأمین شده از طریق قرارداد شاغل در بخش اصلی
این کارکنان نیز با کدهای 10000، و 20000، 30000، 40000 در دفاتر و اسناد نشان داده می شوند.
اهداف شرکت
شرکت توزیع نیروی برق استان کردستان یکی از شرکت های فعال در امر توزیع نیروی برق در استان می باشد.
شرکت توزیع نیروی برق در راستای نیل به اهداف برق منطقه غرب که مناطق غرب کشور را در زمینه انتقال نیروی برق و تأمین نیروی برق این منطقه از کشور کمک می کند.
در طی ده های اخیر دولت در راستای کم کردن مسئولیت های خویش توانیر را به قسمت های مختلفی تقسیم کرد و کشور را به مناطق مختلفی نیز تقسیم که و سهام شرکت را به تعداد شرکت خاص بفروش رسانید و شرکت توزیع نیروی برق استان کردستان زیر نظر برق منطقه ای غرب در سال 1370 فعالیت خود را آغاز نمود.
شرکت توزیع نیروی برق استان در راستای ارائه خدمات به مشترکین خود که شامل:
1. مشترکین خانگی
2. مشترکین عمومی
3. مشترکین صنعتی
4. مشترکین کشاورزی
5. مشترکین تجاری
6. مشترکین آزاد
7. و روشنایی معابر شهری و جاده ای می باشد شناسایی نموده و به برق منطقه ای غرب گزارش می دهد.
از آنجا که شرکت توزیع نیروی برق استان نماینده شرکت برق منطقه ای غرب می باشد لذا نیازهای استان را در زمینه های بالا که گفته شد به برق منطقه ای غرب کشور گزارش داده و نیازها را به جزء در گزارش خود یاد کرده و به برق منطفه ای غرب ارائه می دهد.
شرکت توزیع نیروی برق استان در راستای رسیدن به اهداف برق منطقه ای غرب کشور در استان به فعالیت های گوناگونی را انجام می دهد که شامل:
1. بهره برداری از شبکه توزیع برق
2. خدمات مشترکین
3. توسعه و احداث شبکه های توزیع و غیره
4. اصلاح و بهینه سازی شبکه توزیع
5. برنامه ریزی طراحی و نضارت بر طرح های استان (در زمینه توزیع نیروی برق)
6. روشنایی معابر
7. و سایر موارد فعالیت دارد.
شرکت توزیع نیروی برق همچنین در انجام کنتور خوانی خانه به خانه و رفع اشکالات در برق خانگی و غیره جمع آوری و واریز مبلغ فیش های برق مصرفی و واریز آن به حساب وزارت نیرو می باشد و همچنین نماینده شرکت توانیر و برق منطقی غرب در استان نیز می باشد.
چارت سازمانی:
چارت سازمان در هر سازمان نشان دهنده تفکرات مدیریت در آن سازمان است و اینکه مدیر چگونه تفکری را در آن سازمان پرورش می دهد.
از لحاظ تفکر مدیریت ما در کل دو نوئع مدیر را در سازمان های می توان طبقه بندی کرد.
1. مدیرانی با تفکر باز
2. مدیرانی با تفکر بسته
1. مدیران با تفکر باز به مدیرانی گفته می شود که در سازمان به افراد زیر دست خود تفویض اختیار به معنای واقعی کرده و کارها را به افراد شایسته و جوان سازمان می سپارند و خود فقط نضارت می کنند و در این صورت است که راندمان بهره وری سازمان بالا می رود.
2. مدیرانی با تفکر بسته این نوع مدیران که کم هم نیستند مدیرانی هستند که به کارکنان خود ایمان نداشته اند و به توانایی های آنان اعتنا نمی کنند و دیگر کارکنان نتیز رغبتی به نو آوری و نشان دادن خلاقیت در خود نمی یابند و خلاقیت ها و استعدادهای کارکنان در نطفه نابود می شود.
این دو نوع مدیرت را می توان از چارت سازمانی هر سازمان شناسایی نمود.
هرگاه چارت سازمان اختیارات بیشتری را برای کارکنان معلوم کرده بود و سطوح بیشتری را در آن مشاهده نمودیم می توانیم بفهمیم که مدیریت این سازمان تفکرات بازی دارد و بلعکس.
شرکت توزیع نیروی برق استان با مدیریت مناسب و تفویذ اختیارات به بخش های مختلف خود توانسته سهم عظیمی از فعالیت های خود را به بخش های مختلفی واگذار نماید تا راندمان بهره وری کار در سازمان به طرز عجیبی بالا رود و شرکت توزیع نیروی برق استان با 200 صفحه چارت سازمانی یکی از مناسب ترین تفکرات مدیریت را دارا می باشد شرکت توزیع نیروی برق استان با تفویذ اختیارات به بخش های که خود شرکت برق استان را به بخش های مختلفی تقسیم کرده و اختیاراتی به آن بخش ها داده و شرکت توزیع نیروی برق سنندج بر آن بخش های دیگر نضارت می کند.
و به نظر اینجانب به عنوان یک دانش جوی رشته حسابداری مدیریت شرکت توزیع نیروی برق استان یک مدیریت با تفکر باز می باشد و دیگر مدیر نمی تواند در سازمان های بزرگ تنها به خود اعتماد داشته باشد و تمام کارها را خودش انجام دهد.
امروزه مدیریت باید سازمان را به بخش های مختلفی تقسیم کند و به هر قسمت اختیاراتی در حد توانایی های آن قسمت تفویذ نماید.
از آنجا که شرکت توزیع نیروی برق استان یک شرکت خصوص و انتفاعی می باشد و هدف از فعالیت آن کسب سود برای سهام داران خود (تعدادی شرکت خاص که دارای سهام این شرکت هستند) می باشد.هدف خود را از ایجاد این شرکت کسب سود بوده و دیدگاه اشتباه مردم که شرکت توزیع نیروی برق استان یک شرکت دولتی می باشد کاملاً اشتباه بوده و این شرکت فقط پیمانکار اجرای دستورات شرکت توانیر که مرکز آن در تهران بوده است.
مراحل دریافت طرح:
شرکت توزیع نیروی برق استان همانطور که در بالا اشاره شد نماینده برق منطقه غرب می باشد و نیازهای استان را در موارد مختلف گفته شده در بند های بالا به اداره برق منطقه ای غرب گزارش می دهد و پیشنهاد اجرای طرح را به برق منطقه ای غرب می کند. این نیازها به وسیله کارشناسان شرکت شناسایی می شود و در رابطه با برطرف کردن نیازهای استان در رابطه با احداث و نگهداری و تعویض خطوط توزیع و ایجاد مشترکین جدید، احداث خطوط جدید و غیره می باشد.
که به تأیید کارشناسان و معاونت شرکت توزیع نیروی برق استان رسیده باشد.
دستور کار:
سپس برق منطقه ای غرب نیز پس از برسی های خود و استفاده از نظرات کارشناسان خود اقدام به فعالیت های زیر می نماید.
1. بودجه بندی طرح پیشنهادی شرکت توزیع نیروی برق
2. عنوان کار (مثلاً برکناری کنتورهای فرسوده شهری)
3. تأیین تاریخ شروع و اطمام کار
4. دادن شرح کالاها یا خدماتی که شرکت باید آنها را انجام دهد.
5. تأیین قیمت واحد جنس بکار برده شده در طرح و کل آن را.
6. تأیین قیمت واحد دستمزدبکار رفته در اجرای طرح.
7. تأیین هزینه های بالاسری
که شامل مواردی چون:
الف: هزینه های مهندسی و نظارت
ب: هزینه های تدارکات و انبارها
ج: هزینه های حمل و نقل
و سایر هزینه های پیش بینی نشده می باشد
که به تصویب مدیر برق شهرستان سنندج و مدیر عامل برق استان می رسد.
اگر طرح توسعه باشد به امضای کمسئول طرح و توسعه نیز می رسد.
کروکی اولیه:
همراه فرم دستور کار کروکی اولیه منطقه جغرافیایی اجرای کار برای شرکت توزیع نیروی برق استان فرستاده می شود که منطقه جغرافیای و مبدأ و انتهای کار را مشخص می سازد.
کدینگ دستور کار:
همچنین برای هر دستور کار کدی تعریف می شود که شامل13 رقم می باشد که هر کدام از آنهامشخصه چیزی است.
از سمت چپ رقم اول نوع کار را معین می کند (مثلا 3 کار برکناری است)
رقم دوم قسمتی که تحت تأثیر قرار می گیرد را نشان می دهد. (مثلاً 8 کنتور است)
رقم بعد کد شناسایی استان می باشد (مثلاً استان کردستان 5 می باشد)
5 رقم بعد کد شناسایی شهرستان می باشد (مثلاً00855 کد شناسایی شهرستان مریوان می باشد)
دو رقم بعد نیز نشان دهنده سال می باشند.
و سه رقم آخر نیز ردیف دستور کار می باشد.
تأمین اعتبار:
سپس برق منطقه ای غرب برای طرح فرستاده شده تأمین اعتبار و با توجه به قوانین و مقررات و بودجه بندی که وزارت نیرو برای هر نوع از طرح های که شامل طرح های :
1. بهره برداری از شبکه توزیع برق
2. خدمات مشترکین
3. توسعه و احداث شبکه های توزیع و غیره
4. اصلاح و بهینه سازی شبکه توزیع
5. برنامه ریزی طراحی و نضارت بر طرح های استان (در زمینه توزیع نیروی برق)
6. روشنایی معابر
7. و سایر موارد فعالیت است. وزارت نیرو بودجه متفاوتی برای هر کدام از موارد بالا تأیین کرده و شرکت توانیر پس از درافت پیشنهاد از شرکت های توزیع نیروی برق جهت اجرای یکی از فعالیت های زیر آن را شرکت برق منطقه ای داده که نماینده توانیر است و توانیر و برق منطقه ای غرب با تصویب آن و بعد از این برای آن تأمین اعتبار می کنند به صوت پشت سر هم یعنی اول وزارت نیرو تأمین اعتبار کرده و سپس شرکت توانیر و برق منطقه ای غرب و سپس اعتبار به شرکت توزیع نیروی برق استان جهت اجرا می رسد.
کد و تاریخ تأمین اعتبار را در دستور کار درج می کند و برای شرکت توزیع نیروی برق استان می فرستد.
دریافت طرح:
شرکت توزیع نیروی برق استان پس از دریافت دستور کار که توسط برق منطقه ای غرب کشور تهیه می شود کار خود را در زمینه دستور کار آغاز می کند.
پس از تصویب اجرای طرح با قیمت پیشنهاد شده از سوی برق منطقه ای غرب که در دستور کار به تفکیک:
1. بهای کل دستمزد
2. بهای کل اجناس
بعلاوه هزینه های بالاسری (مهندسی و نضارت، تدارکات و انبار، حمل و نقل) و سایر هزینه های پیش بینی نشده توسط شرکت توزیع نیروی برق استان صورت گرفت است.
مرحله اول:
شرکت توزیع نیروی برق استان بعد از مطالعه و قرار دادن طرح در یکی از زمینه های :
1. بهره برداری شبکه توزیع
2. خدمات مشترکین
3. توسعه و احداث خطوط توزیع
4. اصلاح و بهینه سازی شبکه خطوط توزیع
5. برنامه ریزی، طراحی و نظارت بر موارد بالا
6. روشنایی معابر
7. و سایر فعالیت ها
در یکی از تقسیم بندی های بالا جایگذاری می شود.
مرحله دوم:
برآورد دستور کار صورت می گیرد که در برگه برآورد دستور کار انجام می شود و تجهیزات لازم در دستور کار را در این برگه نوشته و قیمت گذاری می شود و این قیمت گذاری توسط کارشناسان شرکت توزیع نیروی برق استان صورت می گیرد.
خدمات بخش حسابداری بهای تمام شده
1. کنترل مداوم و ارائه گزارشات و در خصوص آخرین وضعیت قرار دادهای منعقد شده با برق منطقه ای غرب
توضیح: بخش حسابداری بهای تمام شده با گرد آوری کلیه اطلاعات مالی تهیه شده توسط بخش های دیگر شرکت که اعم از :
بخش حسابداری انبار
حسابداری حقوق و دستمزد
و غیره . . .
که توسط قسمت ممیزی سازمان نیز برسی و اطلاعات را از نظر صحت و درستی اعداد و ارقام تأیید شده است را به در سیستم حسابداری وارد کرده و اطلاعات دسته بندی شده با اسناد و کمدارک مثبته در اختیار واحد حسابداری بهای تمام شده قرار می گیرد.
قسمت حسابداری بهای تمام شده نیز کلیه اطلاعات را دوباره کنترل کرده و به رئیس امور مالی گزارش می دهد.
همچنین قسمت حسابداری بهای تمام شده آخرین وضعیت قرار دادهای منعقد شده با برق منطقه ای غرب کشور را نیز نمایش می دهد.
2. نضارت بر کار حسابداری انبار و ارائه گزارشات منظم از وضعیت انبارهای شرکت
یکی از مهمترین قسمت های شرکت توزیع نیروی برق استان قسمت انبار می باشد که یکی از قسمتهای حساس شرکت می باشد و تعدد حسابهای زیادی در انبار صورت می گیرد و ورودی و خروجی زیادی دارد و باعث می شود که یکی از قسمت های مهم در شرکت توزیع نیروی برق استان می شود.
انبارهای شامل:
1. انبار تجهیزات
2. انبار مواد اولیه
1. انبار تجهیزات شامل انبار وسائل الکترونیکی و مکانیکی که در هر طرح به مصرف می رسد و شامل قطعاتی گران قیمت و مخصوص با مارک های مخصوص می باشد که نوع آن را برق منطقه ای غرب کشور در دستور کار اعلام می دارد و شرکت با توجه به مندرجات دستور کار اقدام به خرید آن تجهیزات می باشد مثلاً پست های فشار قوی و تیر های چراخ برق و غیره. . .
که شرکت توزیع نیروی برذق استان این تجهیزات را به صورت مناقصه در اختیار فروشندگان قرار می دهد و هر کدام که در مناقصه موفق شوند می توانندبا فروش این تجهیزات به شرکت توزیع نیروی برق کسب درامد کنند
یکی از درامد های شرکت توزیع نیروی برق استان از مابی تفاوت قیمت گذاری برق منطقه ای غرب بر روی تجهیزات و قیمت خریداری تجهیزات در مناقصه صورت می گیرد.
3. انبار مواد اولیه
مواد اولیه مصرفی در طرح های که شامل 7 نوع طرح
1. بهره برداری شبکه توزیع
2. خدمات مشترکین
3. توسعه و احداث خطوط توزیع
4. اصلاح و بهینه سازی شبکه خطوط توزیع
5. برنامه ریزی، طراحی و نظارت بر موارد بالا
6. روشنایی معابر
و سایر فعالیت ها
و هر کدام از این فعالیت ها نیاز به مواد اولیه مصرفی اعم از:
1. لوله گالوانیزه 4. نوار پلاستیکی، لوله گالوانیزه
2. آجر نیمه 5. کابل، سکوی مخصوص سرکابل
3. ماسه 6. پیچ و مهره، سرکابل هوائی
که با توجه به هر نوع فعالیت از هر کدام یا از چند نوع آنها استفاده می شود.
و یکی دیگر از منابع درامد شرکت توزیع نیروی برق استان نیز این مواد اولیه می باشد و برق منطقه ای غرب نیز در دستورکار قیمت این نوع از مواد اولیه و مقدار مصرف آن را تأیین نموده و قیمت یک واحد و کل واحد های مصرفی از هر کدام از انواع مواد اولیه را آورده است و مابی تفاوت قیمت خرید این مواد توسط شرکت توزیع نیروی برق استان و قیمتی که در دستور کار آمده است نیز برای شرکت توزیع نیروی برق استان در صورتی که مثبت باشد یک نوع درآمد است.
با توجه به اهمیت انبارها همچنان که در قسمت های بالا اشاره شد باید گروهی باشند که بر روی فعالیت های انبارهای کنترل و نظارت داشته باشند. بر همین اساس این وظیفه به قسمت حسابداری بهای تمام شده محول شده که هم در جریان خرید های سازمان و در جریان خروجی های کالا از انبار می باشد که برای هر طرح انجام می شود و از این لحاظ بخش حسابداری بهای تمام شده یکی از بهترین گزینه ها می باشد :
چون به وسیله صورت وضعیت های پیمان کاران از خروج های کالا از سازمان با اطلاع می شود و این اطلاعات را با حواله های انبار و خرید های سازمان مقایسه کرده و موجودی های انبار را بدست می آورد و می تواند این موجودی هار ار به رئیس امورمالی گزارش دهد.
همچنین می تواند خروجی های کالا را در هر طرح با دستور کار آن طرح مقایسه کند و اشکالات و احتمالاً تقلبات را در آن بیابد.
و تنها قسمت حسابداری بهای تمام شده می باشد که درآمدهای هر فعالیت را جداگانه بدست آورده و در همان طرح به طور جزء گزارش می دهد و مثلاً
درآمد ناشی از مابی تفاوت قیمت محصولات که از طرف برق منطقه ای غرب کشور داده و قیمتی که در مناقصه قبول شده است را تجزیه و تحلیل نموده و درآمد حاصله از خرید مواد اولیه را در قسمت درآمد ها به عنوان درامد خرید مواد اولیه تعیین می نماید.
و پرداختی های را که برای خرید مواد اولیه انجام می دهد به عنوان کد هزینه در قسمت هزینه ها به جزء می آورد و جزء به جزء توضیح می دهد که این مبلغ هزینه مربوط به کدام نوع مواد اولیه می باشد با ذکر تاریخ و شماره فیش های پرداختی و رسید انبار های صادر و حواله انبار های صادر.
از دیگر وظایف قسمت حسابداری بهای تمام شده نظارت بر خرید مواد اولیه می باشد که موالد اولیه به موقع و با قیمت مناسب و مواد لازم طرح خریداری شوند که در دستور کار آمده است و قسمت حسابداری بهای تمام شده تجزیه و تحلیل می کند که چه کالاهای باید خریداری می شد و الان چه کالاهای خریداری شده و وظیفه مقایسه دستور کار و مواد اولیه مصرفی را در دفاتر بر عهده حسابداری بهای تمام شده می باشد.
قسمت حسابداری بهای تمام شده وظیفه دارد که همانطور که در بالا گفته شد وضعیت هر کدام از بدهکاران و بستانکاران شرکت را که در مورد فعالیت های مشخص شده می باشد و به صورت کاملاً مکانیزه مانده حساب های هر کدام از بدهکاران و بستانکاران را مشخص نموده و در صورت مراجعه هر کدام از آنها مانده حسابهای آنان را که پس از کسر پرداختی های که به صورت پیش پرداخت یا صورت وضعیت صورت گرفته و برداشت های که شرکت توزیع نیروی برق استان بر می دارد ماننده بیمه و مالیات و مانده حساب بستانکاری را به ارباب رجوع اطلاع دهد و آخرین وضعیت قرار داد منعقد شده بین شرکت توزیع نیروی برق و پیمانکار را گزارش دهند و همچنین به سطوح مدیریت گزارش دهند که کدام یک از فعالیت های تا چه اندازه طبق برنامه پیش بینی شده در حال اجرا می باشد و آیا کارفرما طبق برنامه صورت وضعیت های خود را به قسمت حسابداری بهای تمام شده ارائه داده است یا نه و در صورتی که ارائه نداده باشد و طبق برنامه کار نکرده باشدبر حسب مورد قسمت حسابداری بهای تمام شده طبق قوانین و مقررات جرایمی را برای پیمانکار در نظر گیرند.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 53 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
بیشتر منابع نفت و گاز ایران در چه مناطقی وجود دارد ؟
اکتشاف نفت در ایران
ویلیام ناکسی دارسی یک میلیونراسترالیایی ، نخستین فردی بود که با روشهای جدید روز ودستگاههای حفاری مکانیکی در ایران به اکتشاف نفت وحفر چاه پرداخت.او ابتدا گروهی فنی را به سرپرستی زمین شناسی به نام برلز استخدام و به ایران اعزام کرد. این گروه ، پس از بررسیهای زمین شناسی ، گزارش رضایت بخشی داد.احتمال وجود نفت در حوالی قصرشیرین و شوشتر را زیاد و دردیگرنقاط امیدوار کننده دانست. پس از دریافت این گزارش ،دارسی نماینده ای به نام ماریوت را در سال 1901 به دربار ایران فرستاد ماریوت امتیاز اکتشاف و استخراج نفت در تمام ایران ، بجز پنج ایالات شمالی را از مظفرالدین شاه گرفت.چند ماه پس از امضای قرار داد، حفاری اولین چاه درمحلی به نام چیاسرخ یا چاه سرخ ، در شمال غرب قصرشیرین آغاز شد. کار حفاری به علت نبود راه و ناامنی به کندی پیش می رفت تا آنکه درتابستان 1903 در عمق 507 متری به گاز و کمی نفت رسید. چاه دوم هم در همین ناحیه در عمقی مشابه به نفت رسید. بهره دهی این چاه درحدود 175 بشکه در روز بود. دارسی با ارزیابی نتایج دریافت اگردر ناحیه چیاسرخ نفتی بیش از این مقدار هم بیابد به علت دوری ازدریا ونبود امکان حمل به بازار مصرف ، سودی عاید او نخواهد شد. ناحیه را ترک کرد و به خوزستان روی آورد.
منطقه چیارسرخ درمرزبندیهای بعدی به دولت عثمانی واگذار شد واکنون چیاسرخ یک میدان نفتی کوچکی درعراق است.
درمنطقه خوزستان اولین و دومین چاه حفر شده شرکت، خشک بودند. درنیمه اول سال 1908 سرمایه شرکت روبه پایان بود و هنوز نفتی کشف نشده بود. روسای شرکت به مسئول عملیات که مهندسی به نام دینولدز بود: دستور توقف عملیات را می دهد. ولی او که در محل وضع را بهتر ارزیابی کرده بود چند روزی از اجرای دستور توقف خودداری نمود وبه حفاری ادامه می دهد. درروز پنجم خرداد 1287 شمسی (1908 م) مته حفاری به لایه نفت دار برخورد ونفت با فشار از چاه فوران نمود. عمق چاه 360 متربود. دومین چاه که ده روز بعد به نفت رسید 307 متر عمق داشت با به نفت رسیدن این دو چاه وجود نفت به مقدار زیاد درایران به اثبات رسید. پس از کشف نفت در ایران درسال 1909 شرکت سابق نفت ایران وانگلیسی تشکیل شد.
از سال 1908 تا سال 1928 تمام نفت تولیدی ایران از میدان نفتی مسجدسلیمان استخراج شد. دراین سال میدان نفتی هفتکل ، در سال 1930 میدان نفتی گچساران ، درسال 1936 میدان نفتی آغاجاری و درسال 1938 میدان های نفتی لالی و نفت سفید کشف گردید. میدان نفت خانه را در عراق ، در سال1927 شرکت نفت انگلیسی و عراق کشف کرد.نیمی از این میدان درخاک ایران قرار دارد که اکنون نفت شهر نامیده می شود. با کشف این هفت میدان نفتی حوزه مورد قرار داد شرکت نفت سابق ایران وانگلیس به صورت یکی از مناطق مهم نفتی جهان درآمد.
درسال 1329 با ملی شدن صنعت نفت از شرکت نفت ایران و انگلیس خلع ید به عمل آمد. پس از کودتای 28 مرداد 1332 و عقدقرارداد با کنسرسیومی که از چندین شرکت بزرگ نفتی تشکیل شده بود عملیات اکتشافی گسترده ای در دو دهه 1960 و1970 درحوضه رسوبی زاگرس انجام شد و تعداد میدان های نفتی بزرگ وکوچک که در این حوضه و درخشکی کشف شده بود به پنجاه میدان رسید.
اکتشاف نفت درخلیج فارس در اواخر دهه 1950 آغاز گردید و اولین میدان نفتی بهرگانسر درسال 1960 کشف گردید. دردهه 1960 بیش ازده میدان نفتی در بخش ایرانی خلیج فارس کشف گردد. این دهه از نظر تعداد میدانهای نفتی کشف شده در خشکی و دریا درایران دهه منحصر به فردی است. در سال 1305 سه مهندس روسی درخارح از حوضه قرار داد شرکت سابق نفت ایران وانگلیس درخوریان سمنان اقدام به حفر چاه نمودند . چاه حفر شده در خوریان شایع شد که به نفت رسیده است ولی واقعیت این بود که در عمق صدمتری چاه به آبی مخلوط با مقدارکمی نفت برخورده بود.
در سال 1308 چند زمین شناس خارجی توسط شرکت تحقیقات ایران وفرانسه به نواحی مازندران وسمنان اعزام ومطالعاتی انجام دادند وپس از حفر دوحلقه چاه کم عمق درمشرق بابلسر که نتیجه ای به بارنیاورد، شرکت ، منحل وکارشناسانش درسال 1310 ایران را ترک کردند.
درسال 1314 هنگام حفرقنات درجنوب قم آثاری از مواد نفتی درروی آب قنات دیده شد. دولت وقت پس از اطلاع واحدی به نام اداره مهندسی اکتشافی در وزارت دارایی تاسیس نمود که وظیفه آن اکتشاف نفت درنواحی مرکزی وشمالی کشور بود. این واحد با استخدام چند کارشناس آلمانی وخرید دو دستگاه حفاری ضربه ای و دورانی ، عملیات را درنواح قم و مازندران آغاز کرد، دو حلقه چاه درخشت سرو دوحلقه چاه نزدیک به کوه نمک حفرشد. حفاری ها نتیجه ای به بار نیاورد و در سال 1318 متوقف شد.
درسال 1327 دولت ایران برای انجام اکتشاف درخارج از حوضه قراردادشرکت نفت سابق ایران وانگلیس ، شرکت سهامی نفت ایران را تشکیل داد. این شرکت از سال 1328 عملیات اکتشافی را با استخدام زمین شناسان سوئیسی و مهندسین معدن ایرانی آغاز ودر سال 1335درتاقدیسی البرز درناحیه قم نفت قابل ملاحظه ای کشف نمود. درسال 1337 میدان گازی سراجه در شرق قم کشف شد. پس از ملی شدن صنعت نفت وتشکیل شرکت ملی نفت ایران ، شرکت ایران نفت در سال 1339 به آن پیوست و به فعالیت اکتشافی درخارح از حوضه قرارداد باکنسرسیوم سابق با نام امور اکتشاف واستخراج ادامه داد. در سال 1345 این شرکت در دشت مغان آذربایجان و درسال 1346 درگرگان به ترتیب نفت وگاز کشف کرد.بهره برداری از نفت دشت مغان به علت تراوایی بسیار کم سنگ مخزن اقتصادی نیست. گاز کشف شده در گرگان نیز به علت بهره دهی کم چاه که در حدود پنج میلیون پای مکعب درروز است اقتصادی تشخیص داده نشده است.
اموراکتشاف واستخراج شرکت ملی نفت ایران در سال 1347 میدان عظیم گازی خانگیران و در سال 1360 میدان گازی گنبدلی را به ترتیب در غرب و جنوب شهر سرخس کشف کرد.
گاز طبیعی
این گازها از مخلوط شدن گازهای گوناگون مانند CO2 ، He ، H2S ، N2 با هیدروکربنها تشکیل میشوند. هیدروکربنها معمولا ازنوع متان و دیگر پارافینهای ردیف پایین هستند. فشار و دما ، ترکیبات گاز در فازهای مختلف را معین میسازد. درنتیجه کاهش فشار ، اکثر هیدروکربنهای ردیف بالا تغییرحالت میدهند، یعنی گازهای مرطوب درست میشوند. درصورتی که تمام گازهای خشک تقریبا از متان درست میشوند.
گازهای مرطوب شامل متان و مقدار قابل توجهی از آلکانها با تعداد کربن بالا هستند.
هیدروکربنهای گازی متعلق به سری نفتهای پارافینی
گازهای خشک (Dry Gases)
این گازها حاوی مقدارزیادی متان میباشند (64 الی 96 درصد) و این گازها به سختی تبدیل به مایع میشوند. در کانسارهای زغال سنگ و مناطق مردابی نیز گازهای خشک بوفور یافت میشوند که قسمت عمده آنها از متان بوجود آمده است. گاز متان در حرارت و فشار موجود در منابع زیرزمینی قابل تراکم نیست. بنابراین همیشه بصورت گاز در کانسارها وجود دارد و فقط در نتیجه فشارهای زیاد میتواند در نفت حل شود.
گازهای مرطوب (Wet Gases)
این گازها تقریبا به سهولت میتوانند به مایع تبدیل شوند و دارای مقدار زیادی از پارافینهای ردیف بالا مانند اتان ، پروپان ، هگزان و هپتان میباشند. این گازها را میتوان تحت فشار و حرارت زیاد به مایع تبدیل کرد. لذا نسبت به شرایطی که در کانسار حاکم است، این گازها به شکل فاز مایع یا فاز بخار در آنجا وجود دارند.
لایههای مخازن نفت و گاز
گازهای طبیعی در کانسارهای نفت
بنابر آنچه گذشت، گازهای طبیعی ممکن است همراه با نفت و یا به صورت مجزا تشکیل کانسار دهند که هر دو نوع آن ، از نظر اقتصادی خیلی با ارزش میباشد. در کانسارهای نفت ، امکان دارد که گازهای طبیعی به حالتهای مختلف دیده شوند. غالبا این گازها قسمت فوقانی منابع را اشغال کرده ، چون وزن مخصوص کمتری دارند، در نتیجه یا بر روی نفت و یا بر روی آب قرار دارند. ولی بعضی اوقات در کانسارهای نفت حاوی گاز ، درصد قابل ملاحظهای از گازها به صورت محلول قرار میگیرد که نسبت آن وابسته به اختصاصات فیزیکی نفت و گاز و همچنین حرارت و فشار منبع یا مخزن است.
گاهی ممکن است دریک مخزن ، درصد قابل ملاحظهای از گازهای طبیعی محلول در آب باشند. در اعماق بیش از دو هزار متری نیز ، تحت شرایط فشار و حرارت زیاد ، گازهای مخلوط در نفت از نظر فیزیکی غیر قابل تشخیص میباشند.
گازهای ترش و شیرین
گازهایی که دارای CO2 و گوگرد هستند، به نام گازهای ترش و گازهای دارای گوگرد کمتر را گازهای شیرین گویند.
کانسارهای گازهای طبیعی
گازهای طبیعی زیرزمینی یا به تنهایی و یا به همراه نفت تشکیل کانسار میدهند. درصورت همراه بودن با نفت گازها در داخل نفت حل میشوند و درصورت رسیدن به درجه اشباع ، تجزیه شده ، در قسمتهای بالای افقهای نفتی به شکل گنبدهای گازی قرار میگیرند.
مهار گازهای طبیعی
اگرچه هنگام استخراج نفت ، سعی میشود برای نگهداری انرژی کانسار از استخراج آن جلوگیری شود، باز این گاز حل شده در نفت در هنگام استخراج به همراه آن خارج میشوند. درسالهای گذشته این گازها را آتش میزدند. ولی امروزه از آنها به عنوان مواد خام شیمیایی و ماده سوختنی با ارزش استفاده میکنند.
ترکیب گازهای طبیعی
دربعضی جاها ، گازهای زیرزمینی دارای نیتروژن بیشتر (کانزاس) یا CO2 بیشتر (مجارستان ، کلرادو) درخود هستند. بخشی از CO2 ، از محصولات تشکیلات نفتی و بخشی نیز با منشاء آتشفشانی بوجود میآید. مقدار جزئی هیدروژن نیز در اکثر مواقع پیدا شده است. گازهای ازتدار میتوانند تا 2.5 درصد حجمی هلیوم داشته باشند (مانند ایالات متحده امریکا). از شکسته شدن عناصر رادیواکتیو درون سنگهای ساحلی هلیوم بوجود میآید. گازهای دارای سنگ مخزن کربناته ، دارای مقدار زیادی H2S هستند.
رسیدن گازهای طبیعی به سطح زمین
بیرون آمدن گازهای طبیعی زیرزمینی به سطح زمین ، همانند بروز نفت به سطح زمین ، از پدیدههای مهم بوده ، توسط میزان بیرون آمدن گازطبیعی میتوان در مورد پتانسیل کانسارهای هیدروکربنی ، اطلاعات با ارزش و مهمی بدست آورد. ولی تشخیص و تفکیک این گازها خیلی ساده نیست تا بدانیم آیا این گاز مربوط به گاز مردابی یا گاز زغال سنگ و یا گاز مربوط به نفت است. از وجود هیدروکربنهای ردیف بالا ، میتوان گفت که این گاز از نوع زیرزمینی است.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 10 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
چکیده: نوشتار حاضر با محور قراردادن یکی از شخصیتهای مهم سیاسی ایران ـ شهید مدرسـ در دورانی که مجلس مقننه به تازگی در ایران ایجاد شده بود، به نقش واسطهای او در چارچوب سیاستگذاریهای کشور میپردازد. مدرس و سیاستگذاری عمومی، نگاهی دوباره به فعالیتهای این شخصیت سیاسی از چارچوب دانش سیاستگذاری است.
الف – مفاهیم اولیه
سیاستگذاری عمومی یکی از رشتههای تازه تأسیس علوم سیاسی است که در ارتباطی تنگاتنگ با سایر علوم قرار دارد و به کار تنظیم عملکرد عوامل تصمیم گیرنده در یک کشور، با هدف بهینه سازی شرایط عمومی اجرای تصمیمات و نیل به اهداف از پیش تعیین شده میآید. سیاستگذاری عمومی را با تعاریفی گوناگون شناسانیدهاند که از آن میان، برخی تعاریف ساده، کوتاه، اما پر معنا همچون: ‹‹علم عمل عمومی›› یا ‹‹علم دولت در عمل1››، از جایگاهی ویژه برخوردار است. پدیدهی سیاستگذاری عمومی از نگاه نظری و مفهومی بر پایههایی چند گانه بنا نهاده شده است. از این رهگذر، مفاهیمی همچون: مرجعیت در ابعاد کلان و غیر کلان، واسطهگری و واسطهها و سرانجام، چرخهی سیاستگذاری عمومی، از جمله ارکان اصلی در این دانش به حساب میآیند2
مرجعیتها در واقع دلایل وجودی و اثباتی سیاستها هستند و سیاستها با ارجاع به آنها معنا مییابند و توجیه میشوند. بنابراین تغییر سیاستها در وهلهی نخست، مستلزم تغییر در مرجعیت آنهاست. مرجعیتها در نگاه غیر کلان، به مرجعیت یک قسمت، یک بخش یا یک حوزهی خاص مثلا کشاورزی ، صنعت و نظیر آن باز میگردد و در نگاه کلان، مجموعهی سیستم یا نظام کلی را در بر میگیرد. بنابراین، مرجعیت یک سیاست، به سیاستگذاری مربوط به آن، معنا میبخشد و به چرایی شکلگیری یک سیاست (به آن شکلی که وجود دارد) پاسخ میدهد.
واسطهها، از دیگر ارکان سیاستگذاری محسوب میشوند. اینها بازیگرانی هستند که به دلیل وجود یک سیاست یا اجرای آن، به یکدیگر مرتبط میشوند. واسطهها در ارتباط مستقیم با مرجعیت سیاستها هستند. کار واسطهها، بوجود آوردن تصاویری است که درک یک مسأله از طریق گروههای موجود در یک جامعه و سپس توصیف راه حلهای مناسب آن را امکانپذیر میسازد، بنابراین واسطهها با موقعیت استراتژیکی خود در نظام تصمیمگیری، سازندگان چارچوبی علمی هستند که بر اساس آن، بحثها و گفت و گوها در مورد مسائل مختلف سیاستی صورت میپذیرد و در نهایت به اتخاذ یک تصمیم یا مجموعهای از تصمیمات منتهی میشود و سرانجام، مرجعیتی برای یک سیاست تعیین گشته یا تغییر مینماید. بنابراین نقش واسطهها در تصمیم گیریها، نقشی کم بدیل و بی مانند است زیرا آنها، دیدگاه خویش را به تصمیم گیران منتقل مینمایند و آنگاه بر تصمیمات اتخاذ شده تأثیر میگذارند.
سرانجام، چرخهی سیاستگذاری عمومی، جان کلام دانش سیاستگذاری عمومی است. از خلال این چرخه که شامل مراحلی همچون: شناسایی مسأله، تحلیل و گسترش برنامه، اجرای برنامه، ارزیابی برنامه و پایان برنامه است 3، مشکلات پیدا و نهان مراجع درک میشوند، مشکلات به مسائل تبدیل میگردند، حل مسائل به شیوههای گوناگون، مورد توجه و ارزیابی قرار میگیرد، فرایند تصمیم سازی فعال میشود، تصمیم اتخاذ شده به اجرا در میآید و در نتیجه، فعالیتهای یاد شده، مورد ارزیابی و سپس تأیید یا اصلاح و تغییر قرار گرفته و چرخه به فعالیت خود ادامه میدهد. فعالان اصلی این چرخه؛ تصمیم گیران رسمی و غیر رسمی در جامعه هستند که به صورت فردی یا گروهی، مسائل را تا سطح ورود به تقویم سیاستگذاری، یعنی برنامهی کاری تصمیم گیران اصلی و فعال سازی فرایند تصمیم سازی، پیش میبرند.
ب – زمینه ظهور بازیگرانی نوین
در دوره پیش از مشروطیت ، به دلیل عدم تمایز ساختاری در عرصهی قدرت و انباشت مجموعهای متنوع از قدرت در فردی واحد با عنوان پادشاه، سیاستگذاری، قالبی کوچک مییافت و تا حد تصمیم گیری فردی که در نهایت، تناسب تصمیم با مقتضیات زمانی و مکانی در آن سنجیده میشد، تنزل میکرد. مشاورانی همچون صدر اعظمها، آنهم به شرطی که خوش فکر و پاک نهاد بودند، شاید میتوانستند مطلوب و مثبت را بر تصمیمات شاه بر جای گذارند و تصمیمگیران بیرونی یعنی قدرتهای بزرگ و نمایندگان آنها بویژه سفرای روسیه و انگلستان، نفوذ و تأثیر خود را به گونهای دیگر بر تصمیمات کلان کشوری تحمیل میکردند. از این رهگذر، مرجعیت کلان سیاستها، جایی در دستان این بازیگران محدود و کم شمار بود و نهادهای برخاسته از مردم و متکی به آنها یا اساسأ وجود نداشت، چنان کم رنگ بود که در سایهی تعیین کنندگان مرجعیتهای کلان، چیزی به حساب نمیآمد.
با ظهور جنبش مشروطه خواهی، به عنوان حرکتی تفکیک طلب در قوای کشوری و بر هم زنندهی انباشت قدرت در نقاطی مشخص و محدود، زمینههای دخالت عامهی مردم از نگاهی کلان و منتخبان آنها رد مجلس شورا، به شکلی خاص، در سیاستگذاری کشور فراهم آمد.
پیش از این، سرزمین ایران، تا آن زمان که اسناد تاریخی حکایت دارند، تجربهگر تجربهای مستمر از پادشاهیهای خودکامه و اقتدارگرا بود. مرجعیتهای کلان و غیر کلان، فارغ از دغدغهی اندیشیدن به حقوق ملت، از جمله حق حضور در تعیین سرنوشت خویش، تعیین میشد. در این حال، آمیزهای از کم خردی، بی مسئولیتی و قدرت طلبی پادشاهی خود سر از یک سو و نکته سنجی، آیندهنگری و هوشمندی قدرتهای بزرگ صاحب منافع در منطقه، خطوط اصلی چهرهی مرجعیت کلان سیاستگذاری را در ایران ترسیم میکرد.
ظهور پدیدهی مجلس با ادعای داشتن حق برتر در تعیین مرجعیت کلان سیاستها در جامعه، بی شک میتوانست در تعارضی پر حرارت، با انگیزهها و رویکردهای نظام پادشاهی و منافع قدرتهای خارجی قرار گیرد.
از این رهگذر زمینههای ظهور بازیگرانی نوین فراهم آمده بود. اینک حاضران در مجلس یعنی نمایندگان مردم، ایفاگر مهمترین نقشها در این زمینه محسوب میشدند. این افراد اگر چه نمایندگان و برگزیدگان مردم بودند، اما خود، به واسطههایی تبدیل میگردیدند که زبان عمومی جامعه را به زبان قابل فهم برای دیگر عوامل مؤثر در تصمیم سازی تبدیل کرده و با وارد کردن مسائل حوزههای گوناگون به تقویم سیاستگذاری ، راه را برای یکی از پراهمیتترین مسائل در عرصهی سیاستگذاری عمومی ، یعنی تنظیم رابطهی کلان – غیر کلان هموار میساختند. در چنین شرایطی است که مدرس، گام در مجلس گذارده و به عنوان یکی از وکلای مردم ، تا 5 دوره در این منصب به فعالیت میپردازد.
ج – مدرس ؛ واسطهای در سیاستگذاری عمومی
کار واسطهگری در سیاستگذاری عمومی با سه مؤلفهی اصلی در ارتباط است. این سه مؤلفه یعنی: مرجعیت کلان، مرجعیت غیر کلان و رابطهی کلان – غیر کلان، در واقع پایههای سیاستگذاری را تشکیل میدهند. بر این اساس، مهمترین فعالیتهای مدرس در مجلس، در چارچوب پرداختن به این سه وظیفه در سیاستگذاری عمومی و از منظر یک واسطه در این کار ، جای میگیرد.
1. نگاه مدرس به مجلس
نگاه مدرس به مجلس، حکایت از جایگاه مجلس در اندیشهی او دارد. او در این خصوص گفته بود که ما بر هر کس قدرت داریم. از رضاخان هم هیچ ترس و واهمهای نداریم. ما قدرت داریم پادشاه را عوض کنیم. رئیس الوزراء را بیاوریم، سؤال کنیم، استیضاح کنیم، عزل کنیم. برای مجلسی که میتواند سلطنت را تغییر دهد، عوض کردن وزیر جنگ نباید مسألهای باشد .... هیچ قوهای در مقابل ما که برای اصلاح مملکت میکوشیم نمیتواند عرض اندام کند. 4
از این بیان مدرس چنین بر میآید که او هر سه حوزهی مرجعیت کلان، مرجعیت غیر کلان و تنظیم رابطه کلان – غیر کلان را جزئی از وظایف مجلس به شمار میآورد و بدین ترتیب، این نهاد را نه تنها همسنگ پادشاه، بلکه برتر از او نیز میدانست از نظر مدرس مجلس نهادی است که صلاحیت وضع قوانین و دخالت در تعیین مرجعیت کلان و مرجعیتهای غیر کلان را در کار سیاستگذاری کشور داراست و فعالیتهای مجلس، تنها در این چارچوب است که معنا پیدا میکند. مجلس از نگاه مدرس، برترین قدرت در کشور و مافوق دیگر قدرتها محسوب میشد.
2. جامعیت، بنیانی برای مرجعیت
یکی از واژههایی که در ادبیات سیاسی مدرس، کاربردی قابل تأمل دارد، جامعیت یا عصبیت در معنای اتحاد، انسجام و یگانگی است. نمونهی چنین اندیشهای را در تفکرات دورکهایم و بحثهای او از دو نوع همبستگی مکانیکی و ارگانیکی نیز میتوان سراغ گرفت. 5 مدرس، این اندیشه را در پاسخ بدین پرسش مطرح میکند که: قومیت هر قوم و بقا و شرافت آن به چیست؟ و سپس در پاسخ از حفظ ‹‹جامع›› آن قوم سخن میگوید و اینکه بقای هر قوم منوط به حفظ جامع بین افراد آن قوم کالجراد المنتشر، افرادی هستند متشتت و هیچ اثر و فایدهی اجتماعی بر آن افراد کثیره، مترتب نخواهد بود. ترقی و تعالی هر قوم به این خواهد شد که جامع میان خودشان از نگهداری کنند و به واسطهی ترقی آن جامع، ترقی کنند.6
بحث از جامعیت یا عصبیت با کار ـ ویژهی تنظیم کنندگی اجتماعی، مدرس را به سوی مؤلفههای تقویتکنندهی این جامعیت میکشاند. تقویت جامعیت به همبستگی بیشتر اجتماعی منجر میشود و همبستگی بیشتر اجتماعی، کار تنظیم سیاستها را چه در عرصهی کلان و چه در عرصهی غیر کلان، تسهیل مینماید. وجود یک جامعیت قدرتمند که از آبشخور مؤلفههایی همچون اسلام گرایی و ایران گرایی سیراب میشود، نه تنها کار دستیابی و پذیرش مرجعیتهای کلان و غیر کلان را در سیاستگذاری تسهیل میکند، بلکه راهیابی مسائل گوناگون جامعه را نیز به تقویم سیاستگذاری عمومی ، با سهولت بیشتری امکانپذیر میسازد، زیرا فقدان جامعیت در مراحل پیش از در هم ریختن و فروپاشی یک سیستم ، به دلیل وجود تعارضها ، و اختلافات میان گروههای موجود در یک کشور ، کار سیاستگذاری را با مشکلات بسیار پیچیده روبرو میسازد.
3 . مرجعیتی برای سیاستگذاری خارجی
اگر چه سیاستگذاری عمومی در بیشترین بخش خود به مسائل داخلی کشور میپردازد، اما بخشی از آن به رغم جای گرفتن در چرخهی سیاستگذاری داخلی، تأثیراتی را در ورای مرزها بر جای میگذارد که از آن با عنوان سیاستگذاری خارجی(Foreign Policy Making) یاد میشود. بحث از سیاست خارجی در دورهای که مدرس در منصب نمایندگی مجلس قرار دارد از اهمیت زیادی برخوردار است.
هم مرزی ایران با روسیه از یک سو و همجواری ایران با هند به عنوان پایگاه سیاسی ـ تجاری انگلستان در منطقه از سوی دیگر ، از این سرزمینی حائل ساخته بود که چشمان روسیه، انگلستان، عثمانی و قدرتهای دوست و دشمن آنان، تقریبأ هر حرکتی را در ایران زیر نظر داشت. در این حال اگر چه سیاستهای داخلی و خارجی ایران حاشیهی فراخی از آزادی عمل نداشت و در بسیاری از موارد، مرجعیت کلان سیاستها، محصول توافق و همکاری، تعارض و مخالفت و سرانجام، رقابت قدرتهای خارجی بود، اما وجود واسطههایی در سیاست میتوانست در راهیابی برخی مسائل حساس و حیاتی به تقویم سیاستگذاریها، مؤثر باشد.
حضور مدرس در مجلس به عنوان واسطهای در دستگاه سیاستگذاری کشور، این امکان را به او میداد تا در خصوص تعیین و تشخیص مسائلی که نیاز به وضع سیاست داشت به فعالیت بپردازد. از این رهگذر، سیاست خارجی از عرصههای مهمی بود که مدرس اعتقاد به ضرورت وضع سیاستهایی اساسی در آن داشت. شالودهی نظری سیاستی که مدرس در حوزهی سیاستگذاری خارجی بدان معتقد بود، رویکردی دو پایهای است که پایهی نخست آن را بی طرفی و دومین پایهی آن را موازنهی منفی یا موازنه ، عدمی تشکیل میدهد.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 15 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
در عصر جدید به علم ارج بسیار گذاشته می شود. ظاهراً عموم چنین می پندارند که علم و روشهایش دارای خصوصیاتی ویژه است. نسبت« علمی» دادن به بعضی ادعاها، استدلال ها، و آثار تحقیقی به صورتی انجام می شود که نوعی امتیاز یا نوع خاصی اعتماد از آن اراده می شود. اما براستی اگر علم چنین ویژگیهایی دارد آنها کدامند؟
« روش علمی» چیست که به حسب ادعا به نتایج خصوصاً ممتاز و قابل انکار منجر می شود؟ این کتاب تلاشی است برای پاسخگویی به سئوالاتی از این نوع با وجود سرخوردگی عده ای از علم به سبب ثمراتی از قبیل بمبهای هیدروژنی و آلودگی محیط زیست، که گروهی علم را مسبب آن می پندارند، شواهد بسیاری در زندگی روزمره وجود دارد که علم مورد احترام بسیار است. در اغلب آگهی ها اعلام می شود که بطور علمی نشان داده شده که این یا آن محصول سفیدتر، پرقدرت تر و دارای جاذبه جسنسی بیشتر است یا از جهتی ترجیح بیشتری نسبت به سایر محصولات رقیب دارد. آنان امیدوارند با این عمل القاء کننده که ادعایشان براساس مطمئن و شاید غیرقابل چون و چرا گذاشته شده است. به همین منوال، اخیراً آگهی روزنامه ای برای تبلیغ و حمایت از مسیحیت چنین عنوان یافته بود:« علم سخن می گوید: انجیل مسیحیت تحقیقاً صحیح است» و به دنبال آن افزوده بود« حتی دانشمندان، خود امروزه بدان اعتقاد دارند.» ما در اینجا با توسلی مستقیم به مرجعیت علم و دانشمندان مواجهیم و بجاست بپرسیم اساس این مرجعیت چیست؟
ارج گذاری به علم منحصر به زندگی روزمره و وسایل ارتباط جمعی نیست، بلکه آشکارا در کانونهای علم و تحقیق و در تمام اجزای جهان معرفت مشاهده می شود. اینکه بسیاری از حوزه های مطالعاتی را حامیانشان« علم» می خوانند از اینروست که تلویحاً فهمانده شود روشهای مورد استفاده به همان اندازه وثیق و به همان میزان ثمربخش است که علم با سابقه ای همچون فیزیک، بکاربردن اصطلاح علوم سیاسی و علوم اجتماعی مدتهاست که متداول شده است. مارکسیستها با تأکید بسیار اصرار می ورزند که ماتریالیسم تاریخی علم است. علاوه بر آن، در حال حاضر در آموزشگاهها و دانشگاههای امریکا رشته هایی چون علوم کتابداری، علوم اداری، علم خطابه، علوم جنگلداری، علوم لبنیات، علوم لحمیات، و حیوانات و حتی علوم کفن ودفن تعلیم داده می شود، و یا تا همین اواخر آموزش داده می شد. کسانی که خود را در این قبیل رشته ها« دانشمند» می خوانند اغلب خود را پیرو روش تجربی فیزیک میدانند. برای آنها، این روش تجربی شامل جمع آوری«واقعیات» بوسیله مشاهدات و آزمایش دقیق، و سپس استنتاج قوانین و نظریه ها از آن واقعیات به مدد نوعی شیوه منطقی است. بتازگی یکی از همکارانم در گروه تاریخ دانشگاه که ظاهراً این نوع از تجربه گرایی را پذیرفته است، اظهار داشت که به علت عدم کفایت تعداد وقاقع و یافته های موجود، نوشتن تاریخ استرالیا در حال حاضر غیرممکن است. برکتیبه ای بر سر درساختمان پژوهشهای علوم اجتماعی در دانشگاه شیکاگو نوشته شده:« اگر نتوانید اندازه گیری کنید، دانش شما کافی و رضایتبخش نیست.» بی تردید، بسیاری از ساکنین زندانی شده در آزمایشگاههای مدرن آن دانشگاه جهان را از دریچه میله های آهنین اعداد صحیح تحلیل کرده، به درک این مطلب موفق نشده اند که روشی که سعی دارند از آن تبعیت کنند نه تنها ضرورتاً عقیم و بی حاصل است، بلکه روشی نیست که موفقیت فیزک را بتوان بدان نسبت داد.
این تلقی غلط از علم را، که پیش از این بدان اشاره شد، در فصول آغازین این کتاب مورد بحث قرارداده، سپس رد خواهیم کرد. گرچه بعضی از دانشمندان و بسیاری از شبه دانشمندان از آن روش جانبداری می کنند، هر علم شناس جدیدی دست کم از پاره ای از خطاهای آن با خبر خواهد بود. تحولات جدید در فلسفة علم مشکلات اساسی این دیدگاه را که علم بر بنیاد مطمئنی که از طریق مشاهده و آزمایش به دست آمده استوار است، و نیز اینکه نوعی شیوة استنباط وجود دارد که به مدد آن می توان به نحو متقنی نظریه های علمی را از آن بنیاد اخذ نمود، مشخص و آشکار کرده است. اصولاً هیچ روشی که بتواند صدق و یا حتی صدق احتمالی نظریه های علمی را ثابت کند وجود ندارد. در فصول عدی کتاب ، استدلال خواهیم کرد که در صورت درک این نکته که روشی برای ابطال قطعی نظریه های علمی وجود ندارد، هرتلاشی برای بازسازی منطقی« روش علمی» بنحوی که ساده و مستقیم باش با مشکلات افزونتری مواجه خواهد شد.
بعضی از براهین اقامه شده بر این مدعا که نظریه های علمی را نمی توان بطور قطعی، اثبات یا نفی کرد بیشتر بر ملاحظات فلسفی و منطقی گذاشته شده اند برخی دیگر براساس تحلیل مفصل تاریخ علم و تاریخ نظریه های جدید علمی استوار گشته اند. یکی از ویژگیهای تحولات جدید در علم شناسی فلسفی توجه روز افزونی است که به تاریخ علم می شود برای بسیاری از فلاسفة علم یکی از نتایج ناخوشایند این توجه این است که بعضی از رویدادهای تاریخ علم که معمولاً شاخص پیشرفت های بزرگ محسوب می شوند از قبیل نوآوری های گالیله، نیوتن، داروین و یا اینشتاین با رو شهاییکه نوعاً فلاسفه آنها را توصیف می کند رخ ننموده اند.
یکی از پیامد های درک ای نکته که نظریه های علمی قابل ابطال با اثبات قطعی نیستند و این که بازسازی و تبیین فلاسفه به آنچه واقعاً در علم روی می دهد شباهت کمی دارد، کنارگذاشتن این فکرا ست که علم یک فعالیت عقلانی است که مطابق روش یا روشهای خاصی عمل میکند. واکنشی تقریباً از این نوع، پل فایرایند، طرح یک نظریة شناخت و نظم گرایانه و مقاله ای با عنوان« فلسفة علم: مبحثی برای گذشته ای درخشان» به رشته تحرریر درآورد. مطابق تندتریت و افراطی ترین برداشت از آثار اخیر فایرانید، علم هیچ خصوصیت ویژه ای ندارد که آن را ذاتاً برتر از سایر شاخه های معرفت همچون افسانه های با سحر وجادوگری بنشاند. همچنین این آثار دلالت دارد برا این که انتخاب بین نظریه ها نهایتاً انتخابی است که براساس ارزش های انفسی و تعلقات افراد تعیین می شود. در این کتاب با این نوع واکنش در برابر فروپاشی و بی اعتباری نظریه های سنتی علم مقابله شده و بجای آن کوشش شده است تا تثبیتی از فیزیک ارائه شود که انفسی گرایانه باشد و نه فردگرایانه. تثبیتی که بخش اعظم نقادیهای فایرایند از روش را می پذیرد، در حالی که خود از انتقاداتی که بخش اعظم دیدگاه فایرایند است مصون باشد.
فلسفه علم تاریخی دارد. فرانسیس بیکنن، از جمله پیشگامانی بود که کوشیدند چیستی روش علم جدید را به تفصیل کشند. وی در اوایل قرن هفدهم اظهار داشت که هدف علم بهبود بخشیدن به وضع انسان کره خاککی است و نزد وی این هدف با جمع آوری یافته ها از طریق مشاهدة بسامان و استخراج نظریه ها از آنها حاصل می شود. از آن زمان تاکنون بعضی به جرخ و تعدیل نظریه بیکن پرداخته و سبب کمال آن شده اند و برخی دیگر به نحو بنیانی با آن به مبارزه برخاسته اند.شرح و تفسیر تاریخی ظهور پوزیتیویسم منطقی و تبیین آن،که در د هه های آغازین این قرن در وین پا به عرصه وجودگذاش و بسیار متداول گشت و همچنان تا امروز نفوذ قابل ملاحظه ای دارد، بسیار شایستة بررسی خواهد بود. پوزیتیویسم منطقی شکل افراطی تجربه گرایی است که بر طبق آن نه تنها می توان نظریه ها را از آنرو که با تکیه بر واقعیات حاصل از مشاهده قابل اثباتند تصویب و توجیه کرد بلکه پنداشته می شود، آنها در صورتی معنا دارند که با این شیوه بدست آمده باشد. به نظر من ظهور پوزیتیویسم دو جنبة معماآمیز دارد. یکی اینکه این ظهور هنگامی رخ داد که با پیدایش فیزیک کوانتوم و نظریه نسبیت اینشتاین، فیزیک به طور چشمگیری پیشرفت می کرد، بنحوی که سازگاری اش با پوزیتیویسم بسیار مشکل می نمود. جنبه معمایی دیگرش این است که هم کارل پاپر در وین و هم گاستون باشلار در فرانسه از سال 1934 آثاری منتشر کرده بودندکه حاوی ابطال نسبتاً قطعی پوزیتیویسم بود و با وجود این موج پوزیتیویسم را متوقف نکرد. درواقع آثار پاپر و باشلار تقریباً به تمامی مورد غفت واقع شده بود و تنها اخیراً به آنها توجه شایسته و سزاواری می شود.از قضاء آن زمان که ای. جی. ایر پوزیتیویسم منطقی را باکتاب زبان ، حقیقت ومنطق درانگلستان معرفی کرده و بدین جهت یکی از مشهورترین کتاب فلاسفه انگلیس شده مکتبی را تبلیغ می کرد که بعضی ناتوانیهای مهلک آنرا قبلاض پاپر و باشلار به تفضیل بیان و منتشر کرده بودند.
فلسفه علم در چند دهه اخیر رشد سریعی یافته با این حال این کتاب سهمی در تاریخ فلسفه علم برای خود منظور نکرده است. هدف این کتاب دنبال کردن تحولات و پیشرفت های اخیر است با توضیح هر چه روشنتر و ساده تر بعضی از نظریه های جدید راجع به ماهیت علم، و در نهایت پیشنهاد پاره ای اصلاحات برای آنها:
در نیمةاول این کتاب دو نوع تبیین ساده ولی ناقص از علم را که من استقراء گرایی و ابطالگرایی نامید ه ام توصیف می کنم. با اینکه این دو مکتب وجوده اشتراک بسیاری با دیدگاههای قدیمی دارند و حتی امروزه بعضی به آن دستگاهها اعتقاد دارند، مقصود م این نیست که شرحی تاریخی از دو مسلک استقراء گرایی و ابطالگرای ارائه دهم بلکه هدفم بیشتر آموزشی است. با شناخت این مواضع افراطی که در شرح من قدری آمیخته به مبالغه شده اند و اشتباهات آنها، خواننده بهتر می تواند انگیزه های سازنده نظریه هغای جدید را بفهمد و ضعف و قوت آنها را درک کند.
در فصل اول استقراءگرایی را شرح و سپس در فصول دوم و سوم مورد نقادی دقیقتر قرار می دهیم. فصل های چهارم و پنجم به بیان ابطالگرایی بعنوان کوششی برای اصلااح استقراءگرایی ا ختصاص مییابد و در فصل ششم محدودیت های آن مورد کاوش واقع می شود. در فصل بعدی آن ابطالگرایی پیشرفته تشریح می شود و سپس در فصل هشتم آراء تامس کوهن و پارادایم های فراگیر او معرفی می گردند. نسبی گرایی که عبارت است از اینکه باید قابلیت و توانمندی نظریه ها نسبت به نظام ارزشی افراد با گروههای قائل به آن سنجید و ارزیابی شود مورد اقبال و طلب عموم واقع شده است. در فصل نهم، این نگرش را مطرح کرده ایم و بعلاوه میزانی که کوهن موضعی نسبی گرایانه اختیار کرد و لاکاتوش از آن نگرشی به معرفت را ترسیم کرده ام که از پاره ای جهات مقابل نسبی گرایی می نشیند. این نگرش که آنرا آفاق گرای نامیده ام افراد و قضاوتهای ایشان را در مقام تحلیل معرفت از منزلت و موضع فوقانی برکنار می سازد.با این دیدگاه می توان تبیینی از تغییر نظریه های ارائه کرد که از جهات مهمی غیرنسبی گرایانه باشد، و از انتقادهایی که نسبی گرایانی چون فایرایند علیه تبیین سنتی تغییر نظریه ها مطرح کرده اند مصون بماند. در فصل یازدهم تبیین خود را از تغییر نظریه های فارایند علیه روش و بهره ای که از آن می برد، فراهم می شود. دو فصل واپسین کتاب دشوارترند. در آنها بدین مسأله می پردازیم که تا چه میزان میتوانیم نظریه هایمان را توصیف« صادق» چگونه بودن « واقعی» جهان بدنیم. دربخشهای پایانی فصل آخر، به ایراد خطابه ای سیاسی پیرامون مقصود و غایت اصلی می پردازم.
از فصول پایانی این کتاب می توان نظریه ای راجع به علم به دست آورد و اگرچه منظور از طرح این نظریه نشان دادن اصلاح و پیشرفت آن نسبت به نظریه هایی است که پیش از آن طرح شده مسلماً خود این نظریه هم خالی از اشکال نیست. شاید بتوان گفت که این کتاب مصداق ضرب المثل قدیمی است که:« پریشان آغاز کردیم و پریشانتر به پایان رسیدیم.»
فصل اول
استقراء گرای: علم و معرفت مأخوذ از یافته های تجربی
1- تلقی رایج از علم
معرفت علمی معرفتی است اثبات شده.نظریه های علمی به شیوه ای دقیق از یافته های تجربی که با مشاهده وآزمایش بدست آمده اند، اخذ می شوند. علم بر آنجه میتوان دید و شنید و لمس کرد و امثال اینها بنا شده است.عقاید و سلیقه های شخصی و تخیلات ظنیهیچ جایی در علم ندارند. علم آفاقی است. معرفت علمی و معرفت قابل اطمینانی است زیرا بطور آفاقی اثبات شده است.
به نظر من اینگونه اظهارات گوهر تلقی متداول معاصر از معرفت علمی است.این دیدگاه ابتداء در جریان و در نتیجه انقلاب علمی،که عمدتاً در قرن هفدهم و توسط دانشمندان پیشگام بزرگیچون گالیله و نیوتن رخ داد، عمومیت یافت. فرانسیس بیکن و بسیاری از معاصران وی که می گفتند اگر بخواهیم طبیعیت را بشناسیم باید به خود طبیعت رجوع کنیم و نه به نوشته های ارسطو، بینش علمی و نگرش عصر خود را بیان می کردند. نیروهای مترقی قرن هفدهم غرق شدن فلاسفة طبیعت شناس قرون وسطی را دز آثار قدما، بویژع ارسطو ورد انجیل به منزله منابع معرفت اشتباه دانستند. تحت تأثیر موفقیت های« آزمایشگران» بزرگی چون گالیله عده ای بر آن شدند که تجربه را هر چه بیشتر به منزله منبع معرفت محسوب کنند.از آن زمان به بعد این نگرش بوسیله دستآوردهای اعجاب انگیز علم تجربی فقط تشدید شده است. جی .جی. دیویس در کتاب معروف خود به نام روش علمی می نویسد:
« علم نظامی است که بر واقعیات بنا شده است». اچ.جی. انتونی ارزیابی جدیدی از دستآورد های گالیله به دست میدهد به نظر وی:
آنچه بیش از مشاهدات و آزمایش های گالیله موجب شکستن سنت شد، رویکرد وی به آنها بود و نزد وی تنها آن چیزهایی واقعیت محسوب می شد که بر مشاهدات و آزمایش هایی مبتنی بود نه آنچه که به برخی اندیشه های از پیش مصور مرتبط می شد..... واقعیات مشاهدتی ممکن است با طرح پذیرفته شده ای از جهان تناسب داشته و یا نداشته باشد اما نکته مهم در نطر گالیله این بود که واقعیات مشاهداتی پذیرفته شوند، و نظریه ای متناسب با آنها ساخته شود.»
تبیین استقراء گرایی سطحی از علم، در بخشهای بعدی به شرح آن خواهیم پرداخت کوششی است جهت صورتبندی این تصویر عامیانه از علم آنرا استقراءگرایی نامیده ام. برای اینکه همانگونه که توضیح داده خواهد شد ، بر استدلال استقرائی بنا شده است. در فصول بعذدی برهان خواهیم آورد که این برداشت از علم به همراه تصویر عامیانه همراه آن کاملاً اشتباه و به نحو خسران خیزی گمراه کننده است. امیدوارم تا آن هنگام روشن شده باشد که چرا صفت سطحی برای توصیف بسیاری از استقراء گرایان شایسته است.
ابطالگرایی
ابطالگرایی در پیشرفت علم
اتلقی ابطالگرایی در پیشرت علم را میتوان به این شرح تلخیص کرد: علم با مسائل آغاز میشود مسائلی مربوط به تبیین رفتتار جنبه هایی از جهان. دانشمدان فرضیه های ابطال پذیر را بمنزله حل مسأله ای پیشنهاد می کنند سپس فرضیه های حدس زده شده مورد نقادی و ازمون قرار می گیرند بعضی از آنها بسرعت حذف می شوند وبرخی دیگر ممکن است موفقتر باشند. که در این صورت باید تحت تفاوت ها و آزمونهای سخت تر و خطرخیزتر واقع شوند. وقتی فرضیه ای که از بوتة آزمونهای دقیق و بسیار متفاوت با موفقیت بیرون آمده سرانج ابطال شود مسأله جدیدی که امید می رود بطور کلی از مسأله حل شدة اولیه متفاوت باشد، ظاهر می شود. این مسأله جدید نیازمند ابداع فرضیه های نوینی است و به دنبال آن نقادی و آزمون دوباره آغاز میشود. و بدین منوال این فرآیند بی پایان ادامه می یابد. هرگز نمی توان هیچ نظریه ای را صادق دانسدت اگرچه از آزمونهای دقیق با موفقیت بیرون آمده باشد،لکن خوشبختانه گفت نظریه ای که قادر به تحمل آزمونهایی شده که نظریه های سابق را ابطال کرده است نسبت به نظریه های پیشین برتری دارد.
پیش از آنکه مثالهایی برای تشریخ تلقی ابطالگراین از پیشرفت علم ملاحظه کنیم باید سخنی چند پیرامون این ادعا که« علم با مسائل آغاز می شود» بیاوریم. در اینجامسائل چندی را که دانشمندان درگذشته با آن مواجه شده اند در نظر می گیریم چگونه خفاشها با آنکه چشمان بسیار کوچک و ضعیفی دارند می توانند در شب با مهارت پرواز کنند؟ چرا درجه یک فشارسنج ساده در ارتفاعات بالاکمتراز تا در ارتفاعات پائین؟چرا شیشه های عکاسی در آزمایشگاه رونتگن دائماً سیاه می شدند. چرا نقطه الرأس سیاره عطارد پیشروی می کند؟ این مسائل از مشاهدات کم و بیش مستقیم نشأت می گیرد. آیا تأکید بر این امر که علم با مسائل آغاز می شود دبین معنا نیست که پس برای ابطالگرایان نیز علم از مشاهدات آغاز می شود همانگونه که برای استقراءگرایان سطحی چنین بود؟ جواب این سئوال بطور قطع منفی است چنین مشاهدات مسأله آفرینی فقط در پرتو نظریه مسأله آفرین هستند. مشاهده مندرج در سئوال اول در پرتو این نظریه که موجودات زنده باچشمانشان می بینند« مسأله آفرین شده است. دومی برای حامیان نظریه های گالیله مسأله آفرین بوده زیرا با نظریه« نیروی خلاء» که برای آنها تبیین پائین نریختن جیوه از لوله فشارسنج بکار می بردند تعارض داشت. مشاهده شوم برای رونتگن سال انگیز بود زیرا که در آن زمان تلویحاض فرض شده بود که هیچ نوع تشعشع وجود ندارد که بتواند د رظرف حاوی صفحه های عکاسی نفوذ و آنها را تیره کنند. چهارمین مشاهده از آن رو مسأله آفرین بود که با نظریه نیوتن سازگاری نداشت. این ادعا که علم بامسائل آغاز می شد کاملاً با تقدم نظریه ها بر مشاهدات و گزاره های مشاهدتی سازگاری دارد. علم با مشاهدات محض آغاز نمی شود. پس از این استطراد، بازمی گردیم به برداشت ابطالگرایان از پیشرفت علم به منزله حرکتی از مسائل فرضیه های نظری به نقادی و ابطال نهایی آنها و سپس به مسائل جدید.دو مثال ارائه می کنم که اولی مثال ساده درباره پرواز خفاشها و دومی مثالی بحث برانگیز درباره پیشرفت علم فیزیک.
با یک مسألهآغاز میکنیم. خفاشها با آنکه چشمان ضعیفی دارند و بیشتر پروازشان در شب صورت می گیرد، می توانند بی آنکه به شاخه درختان، سیمهای تلگراف و خفاشهای دیگر برخورد کند براحتی و با سرعت پرواز و حشرات را شکار کنند. این مشاهده مسأله ای را ایجاد می کند زیرا ظاهراً نظریه قابل قبولیی را ابطال می کند که برحسب آن، حیوانات همچون انسانها با چشمهایشان می بینند. ابطالگرایان تلاش می کنند با حدس یا ساختن فرضیه ای مسأله را حل کنند. شاید پیشنهاد کنند: اگرچه چشمان خفاشها ظاهراً ضعیف است، آنها می توانند بنحویو که برای ما قابل فهم نیست با استفاده از چشمان خود ببینند. این فرضیه را می توان آزمود. تعدادی خفاش را در داخل اتاق تاریکی که دارای موانع است رها می کنیم توانایی آنها را در اجتناب از برخورد با این موانع بنحوی اندازه گیری می کنیم و سپس چشمان خفاشها را می بندیم و مجدداً در داخل اتاق رها می کنیم. استدلال آزمایشگر قبب از این آزمایش میتواند چنین باشد: یکی از مقدمات استدلال فرضیه خود او است که به بیانی صریح مقرر می دارد:« خفاشها می توانند با استفاده از چشمان خود و بدون برخورد با موانع پرواز کنند،و این کار ر بدون استفاده از چشمان خود نمی توانند انجام دهند.» مقدمه دوم توصیف ابزار و وسایل آزمایشگاهی است بعلاوه این قضیه که:« چشمان این تعداد خفاشها بسته شده است بطوریکه نمی توانند از چشمهایشان استفاده کنند.» آزمایشگر می تواند از این دو مقدمه قیاساً نتیجه گیری کند که:« خفاشها نمی توانند از برخورد با مانع دال آزمایشگاه بنحو مؤثر اجتناب کنند. سپس آزمایش انجام می گیرد و مشاهده می شود که خفاشها از برخورد با موانع با همان دقت قبلی اجتناب می کنند.
] بدین سان[ فرضیه مورد آزمون ابطال می شود اینجاست که به استفاده تازه ای از قوه تخیل نیاز است تا حدس یا فرضیه یا تخمین چدیدی طرح شود. شاید دانشمندان بگوید ممکن است گوشهای خفاش بنحوی در توانایی اجتناب از موانع مؤثر است برای ابطال این فرضیه میتوان آن را مورد آزمون قرار داد بدین صورت که قبل از رهاکردن خفاشها رد آزمایشگاه گوش آنها را بست. این بار ملاحظه می شود که از توانایی اجتناب آنها از موانع بطور قابل ملاحظه ای کاسته شده است. این فرضیه تأئید شده است. حال ابطالگرایان باید تلاش کنند فرضیه خود را دقیقتر کنند بطوریکه با سهولت بیشتر ابطال پذیر شود. پیشنهاد می شود که خفاشها انعکاس صدای جیغ و فریاد خود را از اشیاء جامد می شنوند. این مطلب با دهنه زدن به خفاشها قبل از رهاساختنشان آزمایش می شود. دوباره خفاشها با موانع برخورد می کنند و باز فرضیه تأئید میگردد. اکنون به نظر می رسد ابطالگرایان به راه حل موقتی مسأله خود نزدیک شده اند. با این همه معتقد نیستند که با آزمایش چگونگی اجتناب خفاشها از برخورود باموانع در حین پرواز را اثبات کرده اند. زیرا امکان دارد عوامل دیگری پیش آید که به آنان نشان دهد اشتباه می کرده اند. برای مثال، شاید خفاشها انعکاس صدای خود را نه با گوش که با قسمت حساسی از ناحیه اطراف گوش دریافت می کنند که کارایی آن هنگام بستن گوش خفاشان از بین رفته است یا شاید انواع مختلف خفاش موانع را به صورتهای بسیار متفاوت در می یابند بطوریکه خفاشهای مورد استفاده در آزمایش بطور صحیحی نماینده همه انواع آنها نبوده اند.
پیشرفت فیزیک از عصر ارسطو تا دوران نیوتن و از آن پس تا اینشتاین مثالی در اختیار می نهد که دارای پهنه گسترده تری است. تبیین ابطالگرایان از آن پیشرفت تقریباً بدین شرح است: فیزیک ارسطویی تا حدی کاملاً موفق بود. این فیزیک می توانست طیف وسیعی از پدیدارها را تبیین کند. برای مثال میتوانست تبیین کند چرا اجسام سنگین( به قصد قرارگرفتن در جایگاه طبیعی شان در مرکز جهان) به زمین سقوط می کنند، و بعلاوه می توانست کشش سیفونها و پمپهای مکنده را تبیین کند( این تبیین بر غیر ممکن بودن خلاء مبتنی بود) و مانند اینها اما سرانجام فیزیک ارسطویی به شیوه های متعددی ابطال شد. سنگی که از بالای دکل کشتی ای رها می شد که با سرعت یکنواخت در حرکت بود در پای دکل روی عرشه پائین می آمد و نه در فاصله ای از دکل آنگونه که نظریه ارسطو پیش بینی کرده بود مشاهده می شد که اقمار مشتری به دور مشتری می گردند نه به دور زمین. ابطالهای دیگری نیز در قرن هفدهم اضافه شد. فیزیک نیوتنی پس از تولد و تحول به دلیل حدس های امثال گالیله و نیوتن نظریة کاملتری بود که جایگزین فیزیک ارسطو شد. نظریه نیوتن سقوط اجسام، عمل سیفونها و پمپهای مکنده و هر پدیدار دیگری را که نظریه ارسطو قادر به تبینشان بود می توانست تبیین کند. بعلاوه میتوانست پدیدارهایی را که برای ارسطوئیان مسأله آفرین بود تبیین کند. اضافه بر این، نظریه نیوتن پدیدارهایی را می توانست تبیین کند که نظریه ارسطو به آنها توجهی نکرده بود از قبیل همبستگی بین امواجج دریا و موقعیت ماه، و تغییر در نیروی جاذبه با ارتفاع بالای بستر دریا. نظریه نیوتن مدت دو قرن قرین توفیق بود بدین تعبیر که هر تلاشی جهت ابطال آن با توجه به پدیدارهایی که به کمک خود آن پیش بینی شده بود، ناموفق می شد. این نظریه حتی به کشف سیاره جدید نیوتن منجر گردید، اما با وجود توفیقاتش، تلاشهای مداوم جهت ابطال آن سرانجام کامیاب شد. نظریه نیوتن از راههای متعددی ابطال گردید. این نظریه قادر به تبیین جزئیات مدار سیارة عطارد نبود و نمی توانست جرم متغیر الکترونهای سریع الحرکت در لولة خلأ را تبیین کند. در نتیجه فیزیکدانان در اواخر قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم با چالش مسائلی مواجه شدند که اقتراح فرضیه های نظری جدیدی را طلب می کرد که بنحوی کامیابتر براین مسائل فائق آید. اینشتاین توانست از عهده این چالش برآید. نظریه نسبیت وی توانست پدیدارهایی را تبیین کند که نظریه نیوتن را ابطال کرده بود و در همان حال می توانست در زمینه هایی که نظریه نیوتنی موفق بود با آن برابری کند. بعلاوه، نظریه اینشتاین پیش بینی پدیدارهای جدید چشمگیری را به ارمغان آورد. نظریه نسبیت خاص وی پیش بینی کرد که جرم تابعی از سرعت است و جرم و انرژی قابل تبدیل به یکدیگرند. همچنین نظریه نسبیت عام وی پیش بینی کرده بود که پرتو نور در میدانهای گرانشی نیرومند خمیده می شوند. کوششهای بعدی جهت ابطال نظریة اینشتاین با توجه به پدیدارهای جدید به شکست انجامید. ابطال نظریه اینشتاین بمنزلة چالش برای فیزیکدانان جدید همچنان برجای مانده است. توفیق آنان در ابطال این نظریه گام جدیدی در پیشرفت فیزیک خواهد بود.
آنچه شرحش گذشت تبیین معمول ابطالگرایان از پیشرفت فیزیک بود در فصل بعد دقت و اعتبار این تبیین را بنا به عللی مورد تردید قرار خواهیم داد.
از آنچه گذشت آشکار می شود که مفهوم پیشرفت و رشد علم مفهومی است که در تبیین علم ابطالگرایان نقشی محوری دارد.
فصل پنجم : ابطالگرایی پیشرفته، پیش بینی های بدیع و رشد علم
تأئید در تبیین ابطالگرایان از علم
هنگامی که در فصل پیشین، ابطالگرایی به منزله بدیلی برای استقراء گرایی معرفی گردید اهمیت کلیدی ابطال، یعنی شکست نظریه ها در بوتة آزمودنهای مشاهدتی و آزمایشی راتشریح کردیم.] در آنجا[ استدلال شدکه منطقاً کذب نظریه ها را در پرتو گزاره های مشاهدتی موجود می توان نشان داد، ما صدقشان را نه. همچنین برهان آوردیم که علم با طرح حدس های تهورآمیز و قویاً ابطال پذیر برا ی حل مسائل و سپس کوششهای مجدانه برای ابطال پیشنهادهای جدید پیشرفت می کند. همچنین افزودیم که پیشرفتهای مهم علمی هنگامی حاصل می شود که حدس های متهورانه تأئید شوند . پاپر که خود را از جمله ابطالگرایان معرفی میکند، این مواضع را در متن نقل شدة پیشین با تأکید به صراحت بیان کرده است، با این وصف توجه بیش از اندازه به ابطال نظریه های تصویر چندان درستی از موضع ابطالگرایان پیشرفته تر به دست نمی دهد. در مثال پایانی بخش گذشته اشارتی به این نکته شده است. کوشش های مستقلاً آزمون پذیری که برای نجات نظریه نیوتن به مدد فرضیه ای نظری صورت گرفت کامیاب شد. دلیل این کامیابی تأئید آن فرضیه بواسطه کشف نیوتن بود نه ابطال آن.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 29 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید