لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:111
و قولوا للناس حسناً.
«با مردم به خوبی و با زبان خوش سخن بگویید.»
یصعد الکلم الطیب.
«کلمه نیکو و سخن پاک (به سوی خدا) بالا می رود.»
و لا تنابزوا بالالقاب.
«و به اسم و القاب زشت و ناپسند، همدیگر را صدا نزنید.»
و لاتسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبواالله عدواً بغیر علم. «شما مؤمنان بر آنان که غیر خدا را می خوانند (و می پرستند) دشنام مدهید، تا مبادا آنها هم از روی دشمنی و جهالت به خدا (و خدا و آئین و مذهب شما) دشنام دهند.» قال امیرالمؤمنین (ع): ایاک و مستهجن الکلام فانه یوغر القلوب.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «از سخنان زشت و رکیک بپرهیز که دلها را به بغض و کینه می آورد.»
قال الباقر (ع): سلاح اللئام قبیح الکلام.
امام باقر (ع) فرمود: «سلاح و حربه افراد پست و لئیم، فحش و کلام زشت است.»
قال علی (ع): سنه اللئام قبح الکلام.
علی (ع) می فرمود: «روش افراد پست، حرف رکیک است.»
قال رسول الله (ص): الجنه حرام علی کل فاحش ان یدخلها.
رسول اکرم (ص) فرمود: «ورود به بهشت بر هر آدم فحاشی حرام است.»
قال رسول الله (ص): لیس المؤمن بالطعان و لا اللعان و لا الفاحش و لا البدی.
رسول اکرم (ص) فرمود: «یک شخص مؤمن و باایمان، هرگز طعنه زن و لعنت کننده و فحاش و بدزبان نیست.»
قال علی (ع): لا أوفح من بدی.
امام علی (ع) فرمود: «کسی بی حیاتر از فحش دهنده و بدزبان نیست.»
قال علی (ع): ما افحش کریم قط.
امام علی (ع) فرمود: «آدم بزرگوار و باشخصیت، هرگز فحش نمی دهد.»
قال علی (ع): اسفه السفهاء المتبجح بفحش الکلام.
امام علی (ع) می فرماید: «سفیه ترین بی خردان، کسی است که از فحش دادن و فحاشی خوشش می آید.»
قال امیرالمؤمنین (ع): السباب مزاح النوکی.
امام علی (ع) فرمود: «مزاح و شوخی بددهنان و فرومایگان دشنام گویی است.»
قال رسول الله (ص): سباب المؤمن کالمشرف علی الهلکه.
رسول الله (ص) فرمود: «آن کسی که به یک شخص مؤمن و باایمان فحش می دهد، خود را در پرتگاه هلاکت و بدبختی قرار داده است.»
قال الصادق (ع): من فحش علی أخیه المسلم نزع الله منه برکه رزقه، و وکله إلی نفسه و أفسد علیه معیشته.
از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود: «هر کس به برادر مسلمان خود فحش بدهد، خداوند برکت از روزی او برمی دارد، و او را به حال خودش رها می کند، و زندگیش را تباه می سازد.»
قال رسول الله (ص): اربعه یؤذون أهل النار علی ما بهم من الذی وعد منهم. رجلاً یسیل فاه قیحاً، و هو من کان فی الدنیا فاحشاً.
رسول اکرم (ص) فرمود: «چهار گروه هستند که دوزخیان از عذاب و شکنجة آنها در رنجند، یکی از آنها شخصی است که از دهانش چرک و خون و کثافت جاری می شود، و او کسی است که در دنیا فحاش و هرزه گو و بددهن بوده است.»
قال ابوعبدالله (ع): اذا رأیتنم المرء لایستحی مما قال و لا مما قیل له، فاعلموا أنه لغیه أولشرک من شیطان.
امام صادق (ع) می فرماید: «اگر کسی را دیدید که از گفتن و شنیدن کلمات زشت و رکیک شرم و حیا نمی کند ـ و باکی ندارد از این که درباره دیگران چه بگوید و یا دیگران درباره او چه بگویند ـ بدانید که یا زنازاده است، و یا شیطان در نطفة او شریک است.»
(به تعبیر عامه مردم یا تخم زناست، یا تخم جن است، یا تخم نابسم الله است.)
قال ابوعبدالله (ع): من سب ولی الله فقد سب الله.
امام صادق (ع) فرمود: «هر کس به یکی از دوستان خدا ناسزا بگوید، محققاً به خدا ناسزا گفته است.»
سلام یهودی ، «سام علیکم»
عایشه همسر رسول اکرم (ص) ، در حضور پیامبر نشسته بود که مردی یهودی وارد شد. هنگام ورود به جای سلام علیکم گفت: «السام ـ علیکم» یعنی «مرگ بر شما». طولی نکشید که یکی دیگر وارد شد، او هم به جای سلام گفت: «السام ـ علیکم». معلوم بود که تصادف نیست، نقشه ای است که با زبان، پیامبر اکرم را آزار دهند. عایشه سخت خشمناک شد و فریاد برآورد که: «مرگ بر خود شما باد، ای برادران میمونها و خوکها.»
رسول اکرم فرمود: «ای عایشه، ناسزا مگو، فحش و ناسزا اگر مجسم گردد بدترین و زشت ترین صورتها را دارد. نرمی، ملایمت و بردباری، روی هر چه گذاشته شود، آن را زیبا می کند و زینت می دهد، و از روی هر چیزی برداشته شود از قشنگی و زیبایی آن می کاهد، چرا عصبی و خشمگین شدی؟»
عایشه گفت: «مگر نمی بینی یا رسول الله که اینها با کمال وقاحت و بی شرمی به جای سلام چه می گویند؟»
حضرت فرمود: «چرا، من هم در جواب گفتم: «علیکم» یعنی: بر خود شما باد؛ و همین قدر کافی بود.»
لینک پرداخت و دانلود *پایین صفحه*
فرمت فایل : Word(قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه : 9
فهرست مطالب:
اسلام
دین اسلام
معنی لازم بودن دین اسلام معنی دین اسلام
باورها
نام خدا مذهبها و زیرشاخه ها کتاب مقدس بیان قرآن اسلام و ایران
اسلام دینی یکتاپرستانه و یکی از ادیان ابراهیمی جهان است پیروان این دین را مسلمان میگویند. مسلمانان بر این باورند که خدا مستقیماً بر بسیاری از پیامبران وحی فرستاده و محمد آخرین آنها است.] اکنون، اسلام از نظر شمار رسمی پیروان در مکان دوم (پس از دین مسیحیت) جای دارد.
ریشهٔ واژه
اسلام در زبان عربی از ریشه (س-ل-م) که به معنای «تسلیم صلحآمیز؛ تسلیمشدن؛ اطاعت؛ صلح» است مشتق شدهاست. از دیگر مشتقات سه حرف (س-ل-م) میتوان موارد زیر را نام برد:
سلام به معنای «صلح»[۳] که همچنین به عنوان درود هم است. السلام (آرامش و سلامت) یکی از ۹۹ نام خدا در قرآن. [۴] مسلمان، کسی که از اسلام تبعیت میکند؛ کسی خود را به خداوند تسلیم میکند.[۵] اسلام، اسلام یعنی سلامت نفس، پس مسلمان در درجه اول سلامت نفس باید داشته باشد.[۶]
دین اسلام
دین اسلام آخرین دینی است که خداوند پاک و منزه بوسیله آن تمامی رسالت های آسمانی را از جانب ذات اقدسش برای هدایت آفریده هایش کامل نمود. خداوند این دین را توسط محمد، خاتم پیامبران و فرستاده شدگان، برترین ثنا و کاملترین سلام بر او و سایر پیامبران باد، نازل نمود.
اسلام از زمان بعثت پیامبر -ثنا وسلام خدا بر وی باد- تا روز قیامت بر تمام مکلفین اعم از انسان و جن لازم است. خداوند بلند مرتبه می فرماید: (ما تو را برای جملگی مردمان فرستادیم تا مژده رسان و بیم دهنده باشی) [۷]. و خداوند بلند مرتبه می فرماید: (بگو من فرستاده خدا بسوی جملگی شما مردمان هستم) [۸]. و رسول خدا در حدیث صحیح می فرماید: "و پیامبر بطور خاص بسوی قومش فرستاده شد و بطور عام بسوی مردم فرستاده شد" [۹]. و کل بشر از زمان بعثت پیامبر و تا روز قیامت امت دعوت هستند، یعنی دعوت شدگان برای در آغوش گرفتن دین اسلام، و آنها مخاطبان کلام خداوند بلند مرتبه در قرآن هستند که میفرماید (یا ایها الناس) یعنی (ای مردم)، پس کسانی از آنها که آن را اجابت کنند امت اجابت هستند، یعنی مسلمانان مخاطب آن کلام خداوند بلند مرتبه در قرآن که میفرمایند (یا ایها الذین ءامنوا) یعنی (ای کسانی که ایمان آورده اید).
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:110
بخش اول فصل اول : گفتاری چند از زندگی مولانا
معرفت در تاریخ صدر اسلام
فصل دوم : تقسیم بندی عوالممقدمه :
مقدمه :
شک ، گمان و یقین ؛ از جمله مسائل مربوط به حوزه معرفتند که بشر پیوسته در زندگی با آن روبه روست .
شکل حاصل اشتراک میان معلومات و مجهولات است . گمان به قول مولانا همچون شیشه زرد و کبودی است که انسان از پشت آن به حقایق و مسائل پیرامون خویش می نگرد .پیش چشمت داشتی شیشه ی کبود
زان سبب عالم کبودت می نمود 1329/1
بشکن آن شیشه کبود و زرد را
تا شناسی گرد را و مرد را 3959/1
و یقین بوستان آرامش و همنشینی با حقیقت است . انسان به لحاظ دو بعدی بودن وجودش – جسم و روح – گاهی در مسائل مادی و دنیوی دچار شک می شود که باید به کمک ابزار « حس و عقل » آن را به یقین مبدل ساخت .و گاهی نیز درامور معنوی و ماوراء طبیعی به شک و تردیدهایی مبتلا میشود که برای رفع آن یاری جستن از حواس و نیروی عقلانی نه تنها شکلی را حل نمی کند بلکه او را دچار سر گشتگی می کند . اینجاست که دو راه بیشتر در پیش رو ندارد :
پاک ساختن چهره دل از غبار حس نفسانی تا مغیبات غیبی در آن ، صورت خویش را بنمایند و حقیقت حق جلوه گر شود ، زیرا تا انسان در قید خود باقی است خیر و شر خود را هم درست تشخیص نمی دهد بلکه آنچه را که خیر اوست شر می پندارد و آنچه را برای او مایه ی شر است خیر گمان می برد و بدین اشتباه به بیراهه می آورد [1]. خود را به کسی که این راه را طی نموده است و گردنه های آن را پشت سر گذاشته بسپارد .
ذکر کلیاتی که در این مجموعه به آنها پرداخته شده !
1- اقسام عوالم ، ابزار و راههای شناخت آنها ؛ از آنجا که بحث مورد نظر – شک و یقین – در رابطه با عالم غیب و شهود مطرح می شود و نیز ارتباطی که این بحثها با انواع علوم و معارف و ابزار دستیابی بدانها دارد به طور اجمال- این مسائل- و ابتدا مورد بررسی قرار گرفت . به عنوان مثال مباحثی درباره عقل و استدلال و استدلالیون و تلاش آنها- با ذکر تاریحچه ای از پیدایش چنین تفکری- برای دستیابی به حقیقت مورد بررسی قرار گرفته است .
2- تعاریف شک و گمان و یقین ، ذکر انواع و درجات هر یک .
3- عوامل موثر در ایجاد هر کدام و نتایجی که هر یک در پی دارند .
4- ابیات متن این مجموعه بر طبق ابیات و شماره مثنوی معنوی به تصحیح « رینولد الین نیکلسون » است .
5- منابع و ماخذ ؛ شامل منابعی است که یا مستقیما مورد ارجاع قرار گرفته اند که اکثر آنها در پاورقی ذکر شده اند و یا منابعی هستند برای مطالعه در این زمینه همچون شروح مثنوی که مذکور است .
6- جز شک و یقین که مجموعه نام آنها را بر خود دارد . واسطه این دو مضمون ؛ یعنی ، گمان و نیز مترادف آنها مثل کلمات تردید و ظن نیز مورد بررسی قرار گفتند .
7- مطالبی که مورد بررسی قرار گرفته اند بر اساس مضامینی است که مولانا به عنوان نماینده عرفا آن را در مثنوی و ابیات آن بیان داشته و بدانها پرداخته است .
8- در پایان نیز فصلی از آیات قرآن کریم که در آنها به مسئله شک و یقین اشاره شده است همراه با ترجمه ذکر شده است .
بی گمان این اثر خالی از ایراد و اشتباه نیست ، امید است استادان بزرگوار بر من منت نهاده ، از راهنمائیهای صادقانه خویش مرا بهره مند گردانند .
1- سر نی – عبدالحسین زین کوب ،ج1 ،ص 575، انتشارات علمی ، 1364
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:43
فهرست و توضیحات:
پیشگفتار
بیان مسئله
مقدمه
اهداف پژوهش
بروز ، اعتلا و سقوط تمدن ها و فرهنگ ها از دیدگاه اسلام
در مقدمه این مبحث مهم ، اشاره ای مختصر به تعریف توصیفی فرهنگ و تمدن می کنیم . می توان گفت فرهنگ عبارت است از شیوه انتخاب شده برای کیفیت زندگی ، که با گذشت زمان و مساعدت عوامل محیط طبیعی و پدیده های روانی و رویداد های نافذ ، در حیات یک جامعه به وجود می آید . البته می دانیم که این گونه معرفی ، بیش از یک توصیف اجمالی نیست ، و لی برای دیدگاه ما در این مبحث کافی به نظر می رسد . اما تمدن عبارت است از برقراری آن نظم و هماهنگی در روابط انسان های یک جامعه که تصادم ها و تزاحم های ویران گر را منتفی کرده و مسابقه در مسیر رشد و کمال را جایگزین آنها کند ، به طوری که زندگی اجتماعی افراد و گروه های آن جامعه ، موجب بروز وبه فعلیت رسیدن استعدادهای سازنده آنان بوده باشد. در این زندگی متمدن که قطعاً هر کسی ارزش واقعی کار و کالای خود را در می یابد ، و هر کسی توفیق و پیروزی دیگران را از آن خود و توفیق و پیروزی خود را از آن دیگران محسوب می کند، انسان رو به کمال ، محور همه تکاپوها و تلاش ها قرار می گیرد . لذا تمدن در این تعریف ، بر مبنای انسان محوری معرفی می شود ، در صورتیکه در اغلب تعریف های دیگری که تاکنون در مغرب زمین گفته شده است ، اصالت در تمدن از آن انسان نیست ، بلکه به طوربسیارماهرانه ای اصالت انسانیت درآن تعریفات حذف می شود و به جای آن ، بالا رفتن در آمد سرانه و افزایش کمی و کیفی مصرف ، جزﺀ تعریف قرار می گیرد .
این نکته را هم متذکر می شویم که مقصود ما از انسان محوری ، آن معنای مضحک نیست که مستلزم انسان خدایی است . بلکه منظور ما این است که محور همه تلاش ها و ارزش های مربوط به تمدن ، باید خدمت گزار انسان باشد ، نه این که انسا ن را قربانی ظواهر و پدیده های فریبا به نام تمدن کند . به عبارت روشن تر ، انسان در تعریف تمدن هدف قرار می گیرد ، و این شایستگی برای هدف قرار گرفتن ، از قرار گرفتنش د رجاذبه کمال مطلق که خداست ناشی می شود.
پس از توجه به این مقدمه ، نخست این مسئله را به عنوان یک اصل اساسی در نظر بگیریم که تمدن و فرهنگ، با همه عناصر ممتازی که دارند ، از دیدگاه اسلام ، در خدمت حیات معقول انسان ها قرار می گیرند. نه این که حیات معقول انسان ها د رخدمت تمدن وفرهنگی قرار بگیرد که برای به فعلیت رسیدن استعدادهای مثبت انسانی و اشباع احساس های برین او به وجود آمده است . در مواردی ، انسان ها باید در راه وصول به تمدن و فرهنگ فداکاری کرده و دست از جان خود بشویند . این یک فداکاری و گذشتی است که انسان برای ریشه کن کردن آفات تمدن در خدمت حیات معقول ، و به وجود آوردن شرایط حیات مزبور ، برای انسان ها انجام می دهد ، نه برای دو پدیده مزبور که ارتباطی با حیات معقول انسان ها نداشته باشد .
حال اجتماع انسانی در بروز و اعتلا و سقوط تمدن ها و فرهنگ ها ، شبیه به حال فردی از انسان است که تحت تأثیرعواملی بروز می کند و به اعتلا می رسد و سقوط می کند . مثلا ً احساس نیاز
، چنان که فرد را وادار به تلاش و تکاپو در عرصه طبیعت و منطقه روابط همنوعانش می کند ، همچنین جامعه را به گسترش و عمیق تر کردن درک و معرفت و سازندگی در عرصه زندگی تحریک و تشویق می کند .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:14
فهرست مطالب
مقدمه
1
امام خمینی (ره) گفتمان تجدد اسلامی
1
مختصات تجدد اسلامی1
1- آزادی اسلامی
2
2- تقدم مردم و جامعه بر دولت
4
3- توان گسست از حافظه جمعی سنت
5
4- نفی گذشته گرایی و مرجعیت مطلق متقدمان
6
5- ظهور مفهوم جدیدی از دولت اسلامی
8
منابع و پی نوشتها
10
مقدمه برای بررسی شیعه و مقوله تجدد، گفته ها ونوشته های رهبر کبیر انقلاب از تمام منابع افضل تر و روشن تر می باشد. در همین راستا برای تدوین و تنظیم این تحقیق از گفته های امام خمینی (ره) بهره برده شده است، تا بحث به روشنی تبیین گردد. امام خمینی(ره) گفتمان تجدد اسلامی
گسست از سنت اقتدار و طرحی برای تاسیس نظم جدید بر بنیاد آموزههای دین، ویژگی عمده تجدد اسلامی در حوزه فکر سیاسی است، و هر پژوهنده تاریخ اندیشه در تمدن اسلامی، چنین تجدید بنایی را در سیمای نظام «جمهوری اسلامی» چونان نتیجه پیکار الهی - سیاسی امام خمینی (ره) ملاحظه میکند.
روشن است که سرچشمههای سنتستیزی و نوگرایی اسلامی و مکنون در بنیاد نظام جدید بگونهای است که هرگز نمیتوان بر پایه سنتهای فلسفی بزرگی چون فارابی، ابن سینا و صدرالمتالهین از یک سوی، و بخش عظیمی از میراث فقه شیعه از سوی دیگر، توجیهی نظری بر وجوب و وجود آن در هفت اقلیم تفکر اسلامی تدارک نمود. لاجرم باید سراغ اندیشهای در آثار امام(ره) رفت که با تهافت همان سنتبه طرحی از نظم و تمدن جدید توفیق یافته و طلوع گونهای خاص از تجدد اسلامی - سیاسی را نوید داده است.
اما، هرچند که مشاهده یا لمس این «تفاوت» میان اندیشه امام(ره) و سنتسیاسی مسلمین کار چندان دشواری نیست، لیکن توضیح علمی این دگردیسی آغاز شده در «گفتمان سیاسی شیعه» نیز آسان نمینماید. بنابراین، آن چه در این مختصر میآید، نه توصیف همه وجوه این تحول، بلکه صرفا بخشی از خصایص منطقی گفتمان جدید است.
به هر حال، اگر این فرض درستباشد که; اندیشه امام(ره)، یا به طور کلی تجدد اسلامی، در واقع، به معنای آغاز نوعی تجدید - اگر نه خروج کامل - از سنتسیاسی گذشته است، شاید بتوان با تکیه بر «تحلیل گفتمانی»، تمایزات اساسی آن را با ارکان تفکر قدیم اسلامی برجسته نموده، و مقدمات نظری برای تحلیل فهم جدید امام (ره) از نصوص دینی فراهم نمود.