لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 100
فهرست مطالب:
سخنرانی دکتر مهرداد درویش پور دربرلین
بررسی نقش محوری زنان در جامعه اسلامی
نقش زنان در انقلاب
زن در نهج البلاغه
زنان در عرصه مدیریت
اسلام و نقش اجتماعى زنان
جایگاه زن، در اندیشه اسلامینقش محوری زنان در جامعه اسلامی
سخنرانی دکتر مهرداد درویش پور دربرلین
جنبش زنان و کمپین یک میلیون امضا در ایران از پیش قراولان گذاربه مدرنیته و دموکراسی در ایران می باشند. نه به خاطر اینکه خواست نخست آنان دموکراسی است بلکه از آن رو که با مبارزه برای برچیدن تبعیض جنسیتی در جهت تامین برابری زن و مرد میکوشند. امری که خود معیار سنجش درجه آزادی در یک جامعه است.
در تاریخ 25 بهمن ماه دکتر" مهرداد درویش پور" استاد جامعه شناسی در دانشگاه استکهلم و پژوهشگر مسائل زنان به دعوت خانه فرهنگی دهخدا در برلین ،سخنرانی تخت عنوان" نقش زنان در انقلاب ایران : از آغاز تا امروز" ایراد کرد
"مهرداد درویش پور" تا کنون تالیفات متعددی در زمینه مسائل زنان داشته است . کتاب او به نام" چالشگری زنان علیه نقش مردان"مجموعه ای است از مقالات و گفتارهای جامعه شناسی او درباره زنان ، خانواده و مهاجران ایرانی که "نشر باران" در سوئد منتشر شده است. سخنرانی کامل اورا میتوانید بخوانید و یا بشنوید.
با سپاس از انجمن فرهنگی دهخدا که پذیرفتند به جای سخنرانی من درباره تضادهای نسلی و جنسیتی در میان ایرانیان مهاجر، با استفاده از حضور فعالان کمپین یک ملیون امضا در برلین، بر سر نقش زنان در انقلاب ایران و کمپین یک ملیون امضا تمرکز یابیم. به ویژه آن که فشار برروی فعالان کمپین افزایش یافته است و ایرانیان خارج از کشور می بایست درحمایت از آن پرتو افکنی بیشتر کنند. اما صرف نظراز اهمیت اجتماعی آن، انگیزه شخصی نیز در انتخاب این موضوع نقش داشته است. همان طور که بسیاری می دانند رویکردم به اندیشه های زنورانه و دیدگاهم در بررسی زنان به مثابه کنش گر اجتماعی ازحضور زنی قدرتمند در زندگیم - زنده یاد مادرم سیمین درویش پور که دو ماه ونیم پیش از این درگذشت- الهام گرفته است. از آن جا که چند روز قبل از درگذشت ایشان به دعوت یک بنیاد آلمانی به برلین آمده بودم اما از شرکت در سخنرانی سر باز زدم، ترجیح دادم همان موضوع را به موضوع بحث امشب و این دور از سخنرانی های خود تبدیل کنم. این به لحاظ شخصی برایم نوعی گرامیداشت یاد و ردپای او است
از آن جا که دوستانی از دست اندر کاران کمپین در این جلسه حضور دارند کمتر در مورد کمپین سخن خواهم گفت و بحث خود را بر نگاهی گذرا به حضور زنان در انقلاب ایران متمرکز می کند.
پیشینه حضور زنان در جنبش های اجتماعی به جنبش تنباکو بر می گردد. هرچند پیش از آن نیز کلام زن ورانه وجود داشته است و از چهره های شاخصی چون طاهره قره العین می توان نا م برد. نقش قره العین بیش از آن که به عنوان یکی از چهره های شاخص جنبش بابیه مطرح باشد، به عنوان نخستین زنی که در ایران کشف حجاب کرده است برجسته است. درواقع شاید حضورش در صحنه مسائل زنان بیشتر به او به عنوان شخصیتی تاریخی جلوه بخشیده است. گرچه نمونه هایی از حضور شخصیتهای تاریخی زن نظیر قره العین،تاج السلطنه و ... در پیش از انقلاب مشروطه به چشم می خورند؛ اما اولین بار در انقلاب مشروطه است که زنان حضوری گسترده پیدا می کنند .هرچند این حضور چندان مستقل نیست. اگر زنان در جنبش تنباکو حضور پیدا می کنند به نوعی درپاسخ به فتوای علما در جنبش ضد استعماری است. انقلاب مشروطه به رغم اینکه سرفصلی در گذار به مدرنیته در ایران است اما به دلیل حضور قدرتمند روحانیت، زنان این امکان را نمی یابند که از حقوق برابر با مردان در قانون برخوردار شوند. در دوره رضا شاه و محمد رضا شاه نیز شاهد یک سری اقدامات در بهبود حقوق زنان هستیم . کشف حجاب اجباری گرچه به دلیل اجباری بودنش مورد انتقاد بسیاری قرار گرفت، اما به هر رو تا حدودی زمینه ساز شکل گیری زن مدرن می شود. هرچند اجباری بودن آن نتایج اسف بار خود را در انقلاب اسلامی و پس از آن به نمایش می گذارد. در دوره اصلاحات رضا شاه بهبود وضعیت تحصیلی دختران و زنان، زمینه ساز حضور زنان در بازار کار می شود. با آن که انجمن های زنان از انقلاب مشروطه به این سو نظیرانجمن نسوان یا مجله بیداری زن فعالیت هایی را در زمینه برابری زن و مرد آغاز می کنند، اما هرگز شانس این را پیدا نمی کنند که از محافل کوچک به جنبش اجتماعی بزرگ تبدیل شوند. بخشی از روحانیت حتی در آن دوران آشکارا مردم را به آتش زدن دفاتری که زنان دائر کرده بودند تشویق میکند. در سالهای 1327 تا 32 13 نیزبه دلیل فقدان قدرت متمرکز سیاسی شاهد حضور برجسته تر زنان در جنبش های اجتماعی هستیم. اما با اینهمه به سختی میتوان از جنبش مستقل زنان نام برد. بعد ازکودتای سال 32 و با به اجرا درآمدن پروژه " انقلاب سفید"، اعطای حق رای به زنان و قانون حمایت خانواده، موقعیت زنان تا حدودی بهبود می یابد. قانون حمایت از خانواده با تمام محدودیت های آن با افزایش سن ازدواج برای زنان و دختران، با محدود کردن حق چند همسری، با سپردن حق طلاق و حق سرپرستی کودکان پس از طلاق به تشخیص دادگاه و قوانینی از این دست، زمینه های بهبود موقعیت زنان را فراهم می کند. اما این پروژه که بسیاری از آن به عنوان "مدرنیزاسیون آمرانه" نام برده اند هرچند از حمایت سازمان زنان تحت رهبری خانم مهناز افخمی که بیشتر از آن به عنوان نهادی نیمه دولتی نام برده می شد برخوردار می گردد اما نتیجه آن به شکل گیری جنبش مستقل زنان نیانجامید. بخشی از زنان مدرن که به هر حال متاثر و یا وابسته به پروژه مدرنیزاسیون پهلوی بودند ضمن حمایت ازقانون حمایت از خانواده، اصولا ایدئولوژی پهلویسم را الگوی فکری خود قرار داده بودند. به این ترتیب نمی توان از سازمان زنان با تمام دستاوردهایش به عنوان نمودی از جنبش مستقل زنان نام برد. گرچه ما در این دوره ها تا انقلاب ایران با تک جوش های درخشانی همچون فروغ فرخزاد روبرو هستیم که با تمام محدودیت ها در فضای سیاسی واجتماعی آن زمان و در میان هنرمندان کلام زن ورانه را مطرح می کند. اما این نوع تفکرات به صورت جنبش های اجتماعی گسترده وجود ندارند . در سالیان پیش از انقلاب و در آستانه آن ما با سه گرایش اجتماعی عمده در صفوف زنان روبرو بودیم : 1- زنانی که دنباله رو پروژه پهلوی بودند که به آن اشاره شد 2- زنان چپ گرا که به مسئله زنان از منظر سوسیالیستی پرتو افکنی می نمودند. این پرتو افکنی اغلب از دریچه "سوسیالیزم پدر سالار" بود. زنان مبارز به عنوان شیرزنانی که همچون مردان و پابه پای آن ها در رزم مشترکشان شرکت می کردند موضوعیت می یافتند. در واقع این تفکر اوج مبارزه جویی زنان را در "مردانه" شدن اندیشه و طرز تلقی آن ها جستجو می کرد. البته این واقعیتی است که در ادبیات چپ گرایان ایران بیش از دیگر گرایشات درمورد ستم دیدگی زنان سخن گفته شده است. اما این اشارات عمدتا از منظر طبقاتی صورت گرفته است و بیشتر اززنان زحمتکش به عنوان گروهی که تحت ستم مضاعف قرار دارند نام برده شده است. یعنی موضوع مورد بحث زنان کارگر بوده است که هم تحت ستم سرمایه داری هستند و هم تحت ستم جنسیتی هستند . اما مسئله زنانی که از طبقات دیگری بودند حتی مورد توجه نیز قرار نگرفت و در بسیار مواقع به عنوان پدیده ای بورژوایی مورد نکوهش قرار می گرفت. به عبارت دقیقتردیدگاه جنسیتی در این کلام حضور نداشت و یا بسیار کم رنگ بود. شعار معروف "اول سوسیالیسم بعد مسئله زن" و یا "حل مسئله زنان درگرو سوسیالیسم است" در واقع زنان را به زیرکنترل و قیمومیت ایدئولوژی مرد سالار در قالب سوسیالیستی آن فرا میخواند و اندیشه خواست مستقل زنان را به عنوان ترفندی بورژوایی نکوهش می کرد.3- زنان اسلام گرا که با ایدئولوژی اسلام گرا در پیش و در آستانه انقلاب حضور پیدا می کنند. در جریان انقلاب ایران این حضور روز به روز قدرتمند تر می شود و به سوی یک اسلام گرایی سیاسی سوق می یابد. به گمان من در هیچ یک از این سه گرایش عمده، اندیشه جنبش مستقل زنان به صورت جدی وجود نداشت. بلکه هریک به زنان به عنوان سیاهی لشگر پروژه سیاسی خود نگاه می کردند. اسلام گرایان سیاسی اگر زنان را از خانه به اجتماع دعوت می کردند با شعارهایی نظیر آن که "خواهرم حجاب تو از خون من رنگین تر است" و یا "حجاب تو مشت محکمی است به دهان دشمنان" در پی آن بودند زنان را به زیر انقیاد ایدئولوژی خود در بیاوردند و ایدئولوژی زن ستیزانه را در خود زنان درونی سازند.
بررسی تاریخ اسلام نشان می دهد که بعد از وفات پیغمبر مسیر انقلاب اسلامی که آن حضرت ایجاد کرده بود عوض شد . در اثر رخنه افراد فرصت طلب و رخنه دشمنانی که تا دیروز با اسلام می جنگیدند ، اما بعدها با تغییر شکل و قیافه خود را در صفوف مسلمانان داخل کرده بودند ، مسیر این انقلاب و شکل و محتوای آن تا حدود زیادی عوض گردید ، بدین ترتیب که از اواخر قرن اول هجری ، تلاشهایی آغاز شد تا از این انقلاب ماهیتاً اسلامی یک انقلاب ماهیتاً قومی و عربی تعبیر بشود . وارثان میراث پیامبر به عوض این که اعتقاد داشته باشند که دین اسلام و ارزشهای اسلامی بود که پیروز گردید و به عوض آنکه به حفظ و تداوم دستاوردهای انقلاب اسلامی با همان معیارها و با همان اصول اعتقاد داشته باشند ، اعتقاد پیدا کردند به اینکه انقلاب ماهیتی قومی و عربی داشته و این ملت عرب بوده است که با ملل غیر عرب جنگیده و آنها را شکست داده است . بدیهی است که همین امر برای ایجاد شکاف در درون جامعه اسلامی کافی بود .
در سالهای پس از پیروزی انقلاب ما نیز درست در وضعی قرار داشتیم نظیر ایام آخر عمر پیامبر ، یعنی وقتی که آیه "... الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون..." نازل شد . البته امروز نیز مشکلاتی نظیر آن روزها وجود دارد . پیام قرآن به ما نیز این است که حالا که بر دشمن بیرونی پیروز شده و نیروهای او را متلاشی کرده اید ، دیگر از او ترسی نداشته باشید بلکه اکنون باید از خود ترس داشته باشید ، از منحرف شدن نهضت و انقلاب است که باید ترس داشته باشید . اگر ما با واقع بینی و دقت کامل با مسائل فعلی انقلاب مواجه نشویم و در آن تعصبات و خود خواهی ها را دخالت دهیم ، شکست انقلابمان بر اساس قاعده " واخشون " و بر اساس قاعده " ان الله لا یغیر ... " حتمی الوقوع خواهد بود درست به همانگونه که نهضت صدر اسلام نیز بر همین اساس با شکست روبرو شد .
اصلی که در بسیاری از موارد صدق می کند این است که نگه داشتن یک موهبت از بدست آوردنش اگر نگوییم مشکلتر ، مطمئناً آسانتر نیست . قدما می گفتند جهان گیری از جهانداری ساده تر است و ما باید بگوییم انقلاب ایجاد کردن از انقلاب نگاهداشتن سهلتر است . در همین انقلاب خودمان بوضوح می بینیم که از وقتی که به اصطلاح شرایط سازندگی پیش آمده بود ، آن نشاط و قوت و قدرتی که انقلاب در حال کوبیدن دشمن بیرونی داشت ، تا حدود زیادی از دست داده و یک نوع تشتت و تفرقه در آن پیدا شده است . البته این تفرقه یک امر غیر مترقبه و غیر قابل پیش بینی نبود ، از قبل حدس زده می شد که با رفتن شاه آن وحدت و یک پارچگی که در میان مردم بود تضعیف شود .
از اینجا معلوم می شود که بررسی ماهیت این انقلاب به عنوان یک پدیده اجتماعی ضرورت اساسی دارد . ما می باید انقلاب خودمان را بشناسیم و همه جنبه هایش را به بهترین نحو تحلیل کنیم . تنها با این شناختن و تحلیل کردن است که امکان تداوم بخشیدن به انقلاب و امکان حفظ و نگهداری آنرا پیدا خواهیم کرد .لازم است ابتدا یک بحث کلی درباره انقلابها مطرح کنیم و بعد از آن انقلاب ایران را بطور اخص مورد بررسی قرار دهیم .
این مقاله به صورت ورد (docx ) می باشد و تعداد صفحات آن 27صفحه آماده پرینت می باشد
چیزی که این مقالات را متمایز کرده است آماده پرینت بودن مقالات می باشد تا خریدار از خرید خود راضی باشد
مقالات را با ورژن office2010 به بالا بازکنید .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:27
فهرست و توضیحات:
مقدمه
بیان مسأله
فروپاشی اتحاد شوروی و تاسیس جمهوریهای تازه استقلال یافته قفقاز (گرجستان ، آذربایجان و ارمنستان ) و آسیای مرکزی ( ترکمنستان ، ازبکستان ، قرقیزستان ، تاجیکستان و قزاقستان ) بیش از گذشته پرسشهایی را برانگیخت؛ خاورمیانه دقیقا از کجا آغاز می شود و به کجا پایان می یابد و این که آیا می توان تعریف جامع و فراگیر دائمی از آن به دست داد ؟ با توجه به تاکید این پژوهش بر جنبه استراتژیکی موضوع ما بر این باوریم که تعریف این منطقه باید شامل ان دسته از کشورهایی شود که به طور مستقیم درگیر مناقشات چهار گانه مهم منطقه هستند، یعنی مناقشه اعرب و اسراییل ، مناقشه خلیج فارس ، حوزه دریای خزر و جنوب آسیا .
حال ما خاورمیانه را چگونه تعریف می کنیم ؟ یک گزینه استفاده از عبارت خاورمیانه بزرگ است که تا حدودی نیز رایج شده و در برگیرنده مناطقی است که برای نظریه اصلی ما مهمترین مناطق است . در عین حال که این گونه تعیین حدود رسمی متضمن درجه ای از دقت است اما ما مدعی نیستیم که این تعریف در حال حاضر خالی از ایراد است ، اما در بر گیرنده بیشتر کشورهایی است که ما در این تحقیق به بررسی آن می پردازیم . فرض بر این است که در این مورد اجماع نظر وجود دارد که خاورمیانه کدام کشورها را در بر می یگرد و کدام یک را در بر نمی گیرد از جمله در مورد شمول کشورهای آسیایی یا آفریقایی . گزینش ما تا کنون بیطرفانه بوده است زیرا عاقلانه آن است که اگر یک کشور در داخل و یا بیرون از تعریف قرار گیرد تنها بر پایه این داوری باشد که کدام یک از آنها متغیرهای تعییین کننده ای هستند . از آن جا که قبل از هر چیز علاقه مند به جغرافیای استراتژیک هستیم تا اتحادیه های مذهبی یا سیاسی گزینش ما برای مطالعه خاورمیانه ضرورتا از کسانی که کشورهای جهان اسلام یا دولتهای رویارو در جنگ سرد را مشمول تعریف خاورمیانه می دانند متفاوت است . در حالی که محور بحث ما بر اهمتی استراتژیک منابع انرژی کمبود اب و گسترش تسلیحات است باید گفت که تمامی اینها زا عناصر جغرافیایی حساس و مهمی برخوردار هستند .
حال باید دید چه کشورهایی در گروه بندی مورد نظر ما جای می گیرند ؟ نخست کشورهای موجود در فعرست سنتی وزارت خرجه امریکا ( یعنی کشورهای مراکش ، الجزایر ، تونس ، لیبی ، مصر ، اسراییل ، سوریه ، لبنان ، اردن ، ایران ، عراق ، کشورهای عضو شورای همکاری و یمن ) .معتقدیم کشورهای سودان ، اتیوپی و سومالی نیز می باید هر چند به طور خلاصه ، مورد بحث و تحلیل واقع شوند ، زیرا اهمیت استراتژیک و سیاسی انها همان طور که اشاره شد عمدتا از چنبه جغرافیای نظامی است . نظر هب تحولات استراتیژک واقع در مدیرتانه شرقی ، قفقاز و آسیای مرکزی ، یونان ، روسیه و چین همگی بازیگران مهمی هستند اما این که آنها را در محدوده شمول تعریف خاورمیانه قرار دهیم ، درست نیست . افغانستان ، هند ، پاکستان ، سودان و ترکیه می باید در این چارچوب قرار گیرند . همان گونه که کشورهای تولدی کننده انرژی دریای خزر نیز می باید در این مجموعه گنجانده شوند ( آذربایجان ، قزاقستان و ترکمنستان ) . با توجه به موقعیت گرجستان و ارمنستان اینها نیز می باید در تعریف خاورمیانه بگنجند اما وارد هیچ گونه بحث مشروحی در خصوص دیگر کشورهای اسیای مرکزی ( ازبکستان ، تاجیسکتان و قرقیزستان ) نمی شویم اگر چه آنها در نقشه ای که ما از خاورمیانه جدید ترسیم می کنیم مشاهده می شوند و گایه نیز به انها اشاره می کنیم . وارد کردن هند و پاکستان در این تعریف برانگیزنده پرسشی در مورد تعریف جنوب آسیاست . ما در این تحلیل ، کشورهای بنگلادش ، نپال و سریلانکا را شامل ندانسته ایم زیرا در ان صورت برخی از کشورهای جنوب آسیا چنین استدلال خواهند کرد که برمه ( میانمار ) و حتی ثبت باید در یک تعریف فراگیر از جنوب آسیا قرار گیرند .
نوزایی یا رنسانس(Renaissance) جنبش فرهنگی مهمی بود که آغازگر دورانی از انقلابهای علمی و اصلاحات مذهبی و تغییرات هنری در اروپا شد. عصر نوزایی دوران گذار بین سدههای میانه و دوران جدید است. معمولا شروع دوره نوزایی را در قرن چهاردهم در شمال ایتالیا میدانند. این جنبش در قرن پانزدهم شمال اروپا را نیز فراگرفت.
دانش و هنر پیشرفتهای عظیمی در ایتالیای سدهٔ پانزدهم و شانزدهم بوجود آوردند. این احیای فرهنگی به رِنسانس (نوزایی) مشهور شده است. دانشمندان، سرایندگان و فیلسوفانی ظهور کردند که با الهام از میراث اصیل روم و یونان با دیدگانی تازهتر به جهان مینگریستند. نقاشها به مطالعهٔ کالبد انسان پرداختند و اعضای بدن انسان را به شیوهٔ واقعگرایانهای نقاشی میکردند. فرمانروایان ساختمانها و کارهای بزرگ هنری را سفارش دادند. این عقاید تازه بزودی در سراسر اروپا گسترش یافت.
این فایل دارای 10 صفحه می باشد.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:21
خبرگزاری فارس: مقاله حاضر گامی است در این جهت تا راهبرد اتحاد ملی و انسجام اسلامی از دیدگاه حضرت امام(ره) هرچه بیشتر مورد کنکاش و تبیین قرار گیرد.
چکیده: امام خمینی (ره) احیای اسلام ناب محمدی(ص) را به دور از التقاط و تحجر و پیرایه های خرافی و روشنفکری به عنوان راهکار بازیابی عظمت و موتور محرکه جهان اسلام به سمت ترقی و پیشرفت می دانستند.به اعتقاد امام خمینی(ره) اسلام ناب محمدی«ص» قادر است حجاب ها و مرزهای اقلیمی، علایق ملی، منافع فردی و وابستگی های فکری و فرهنگی را به کنار بنهد و بدون تعلق به فرهنگ، نژاد و زبان ویژه ای، «امت» را در کانون واحدی گرد آورد. اسلام ناب دارای قاعده بسیار پایداری در میان لایه های آسیب پذیر و محروم جامعه که تحولات بنیادین را در نظام های اجتماعی - سیاسی مورد حمایت و پشتیبانی قرار می دهند است.
مقدمه
سال 86 را مقام معظم رهبری سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی نامیدند. بدون تردید شرایط محیطی اعم از داخلی، منطقه ای و بین المللی در این نام گذاری سهم بسزایی دارند. در این راستا آنچه که برای مسئولین، نخبگان، صاحب نظران، و رسانه ها مهم است تبیین سخنان مقام معظم رهبری است تا سال 86 را با اتحاد ملی قویتر و انسجام اسلامی مستحکمتر سپری نماییم. مقاله حاضر گامی است در این جهت تا راهبرد اتحاد ملی و انسجام اسلامی از دیدگاه حضرت امام(ره) هرچه بیشتر مورد کنکاش و تبیین قرار گیرد. اینک با هم آن را از نظر می گذرانیم.
براساس دیدگاه حضرت امام خمینی(ره) ایجاد تحول در جامعه اسلامی و رهاندن آن از واگرایی بدون ترسیم برنامه فراگیر و ریشه دار بر مبنای اصول دینی امکان پذیر نیست. وضعیت فعلی جهان اسلام و نابسامانی های موجود در آن معلول دلایل گوناگون از جمله عوامل زیر است:
1) انحطاط فکری و تزلزل اعتقادی مسلمانان.
2) سلطه قدرت های استکباری و رژیم های استبدادی بر مقدرات ملت ها
که همه در راستای فرآیند تغییر هویت امت اسلامی و نیز چپاول ثروت ها منابع زیرزمینی آنها حرکت می کنند. رهایی از وضعیت اسفبار کنونی جز در سایه قطع ریشه های انحطاط میسر نیست که این امر نیازمند بسیج گسترده ملت ها و حکومت های اسلامی در چهارچوب یک استراتژی روشن و فراگیر است. جهان اسلام به مثابه مجموعه واحد و برخوردار از دیرینه تاریخی، فرهنگی و سیاسی مشترک، ناگزیر از بازگشت به اصالت تاریخی و فرهنگی می باشد. البته دست یابی به این هدف مستلزم شناسایی مؤلفه های برجسته هویت دینی و ملی و اتکاء به درون است. در اندیشه امام خمینی(ره) گسترش انقلاب فکری-فرهنگی باعث شکل گیری باورهای مشترک در سطح عمومی می گردد. این جهش در دو سطح قابل پیش بینی است که در هر دوی آنها نخبگان دینی و ملی نقش راهبردی داشته و مسئولیت
پیشاهنگی و هماهنگی را بر دوش خواهند کشید.