لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:21
فهرست و توضیحات:
الگوی خوب کیست
نیاز به الگو
* خصوصیات اخلاقی پیامبر اکرم (ص)
*رفتار پدرانه پیامبر اکرم (ص)*
نگاه کردن رسول خدا (ص)*
شکرگزاری پیامبر اکرم (ص)*
خشم و رضای رسول خدا *
اشاره نکردن به ابرو*
رعایت ادب در مجلس پیامبر (ص)*
خنده ی رسول خدا (ص)
امام حسین (ع) فرمود: از پدرم امیر المومنین (ع) از سیره و روش پیامبر با همنشینان پرسیدم: پدرم فرمود: پیامبر همواره خوشرو، سهل گیر و نرمخو بود. خشونت و تند خویی و پرخاشجویی نداشت و دشنامگویی نمی کرد، هرگز عیبجویی یا مداحی نمی کرد، از آنچه نمی پسندید تغافل می فرمود و در عین حال کسی را از خود مأیوس نمی ساخت و دیگران را که بدان مایل بودند نا امید و مأیوس نمی کرد، خود را از سه چیز محفوظ داشت: مجادله کردن و پرگویی و کارهای بیهوده.
پیامبر به افراد لحظه ای نگاه می کرد و به کسی خیره نمی شد. با هیچ کس، سخنی که مورد پسندش نبود، بیان نمی کرد. هنگام راه رفتن، همانند کسی که روی زمین شیبدار حرکت می کند، قدم ها را بر می داشت و می فرمود: بهترین شما، خوش اخلاق ترین شماست. اصحابش با حضور پیامبر، در موردی نزاع نمی کردند.
خلق وخوی پیامبر اکرم (ص) آنقدر نرم بود که مردم او را برای خویش همچون پدری دلسوز و مهربان می دانستند، همه مردم نزد او از نظر حقوق در یک درجه قرار داشتند.
امام صادق (ع) فرمود: پیغمبر نگاه خود را میان اصحابش تقسیم می کرد و به این و آن برابر نگاه می کرد.
رسول خدا فرمودند: چون افراد گرفتار را دیدید خدا را سپاس گویید طوری که آنها نشنوند و غمگین نگردند.
بخاطر دنیا و آنچه مربوط به دنیا بود، خشمگین نمی شد و چون غضبناک می گشت هیچ چیز آتش غضبش را فرو نم نشانید تا وقتی که او را در راه حق یاری کنند و هرگز برای امور شخصی خود خشمگین نمی شد و برای خود جوش نمی زد.
رسول خدا (ص) با چشم و ابرو نمی فرمود.
در حضور آن بزرگوار (ص) راجع به مطلبی تزاع نمی کردند و اگر کسی شروع به سخت گفتن می کرد، همه ساکت می شدند تا حرفش به پایان رسد و به نوبت در محضر پیامبر (ص) سخن می گفتند، اگر اهل مجلس از چیزی به خنده می افتادند پیامبر اکرم (ص) نیز می خندید و از آنچه که اظهار شگفتی می کردند پیامبر هم شگفت زده می شد.
در برابر فرد غریب بر سخن ناهنجارش شکیبایی می کرد در مقابل سخنان خشن و تند و سوالهای بی رویه مردم تحمل به خرج می داد. حتی اگر یکی از اصحاب سائل غریبی را عقب می راندند که مزاحم پیغمبر نشود ناراحت می شد و می فرمود: چون حاجتمندی را دیدید حاجتش را روا کنید.
هرگز اجازه نمی داد کسی او را بسیار ستایش کند. کلام هیچ کس را قطع نمی کرد مگر آنکه از حد خود تجاوز می نمود، در این صورت یا بر می خاست یا او را از ادامه سخن نهی می فرمود.