لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه44
فهرست مطالب
پیشگفتار
مقـدمه
چکیده تحقیق:
الف- اهداف تحقیق:
ب – دلایل موضوع:
نتایج اصلی تحقیق:
را دنبال میکنند و برای رسیدن به هدفهای مشترک خود آگاهانه با یکدیگر تعاون و همکاری دارند و سازمانهای مختلفی را بوجود آوردهاند و همین سازمانها از یکدیگرجدا نمیشوند و همبستگی دارند .
تعریف جامعه فرهنگی : جامعهای است که در آن اصل و اساس فرهنگ است و به فرهنگ و عناصر آن بیشتر بها داده می شود و در نتیجه فرهنگ در آن جامعه رشد و رونق بیشتری دارد .
تعریف روابط فرهنگی : دو جامعه را که از نظر فرهنگ و تبادل مربوط به آن در ارتباط هستند روابط فرهنگی گویند .
تعریف تغییرات فرهنگی : دگرگونی در فرهنگ ، در معانی و اعتقادات که در جامعه مشترک است و عمومیت دارد . البته این دگرگونیها بر سر معانی اصلی و آرمانهای مشترک نیست چرا که این دگرگونیها تحول فرهنگی نامیده میشود نه تغییر فرهنگی .
تعریف میراث فرهنگی : فرهنگ دستبهدست و سینهبهسینه از نسلی به نسل دیگر در هر زمان منتقل میشود . هر نسل آن را می گیرد و با آن زندگی می کند و بر آن چیزی می افزایدو یا غنیتر و پربارتر و شکوفاتر کرده و بعنوان میراث به نسل بعد از خود تحویل میدهد . آنچه از کالاهای فرهنگی از گذشتگان و نسلهای قبلی برای ما به یادگار مانده میراث فرهنگی ماست .
تعریف بحران فرهنگی : تعارض و تضاد اجزاء و عناصر فرهنگی که منجر به عدم تعادل و هماهنگی بر نظام فرهنگی یکدیگر قدم برمیبردارند و تشنگی حاصل میشود که جز سردرگمی و پریشانی و تعارض سودی به افراد حاصل نیست .
تعریف آسیبپذیری فرهنگی : تاثیر پذیری فرهنگی را
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:10
فهرست
تهاجم فرهنگی جنگ نرم
انگیزه دشمن از تهاجم فرهنگى
جنگ نرم
اهمیت بصیرت در جنگ نرم
قدرت نرم چیست ؟
رفتار با جذابیت قابل رویت اما غیر محسوس
جنگ نرم چیست ؟
ضرورت رسیدن و در اختیار داشتن قدرت نرم و مقابله با جنگ نرم
جهاد در جنگ نرم
اولویت مبارزه در جنگ نرم کدام است؟
مقدمه
تهاجم فرهنگی به معنی انتقال معانی میان نظامهای فرهنگی بدون رضایت دوطرفه است. به عبارت دیگر، اگر یک نظام فرهنگی، ارزشهای خود را با استفاده از قدرت بر نظام دیگری تحمیل کند، تهاجم فرهنگی صورت میگیرد. برخلاف مبادله فرهنگی که در آن نظامها توسعه یافته و تغییرات را برمیتابند؛ در تهاجم فرهنگی، ارزشهای اصلی هر نظام مورد تردید قرار میگیرد و به مرور زمان نظامهای ارزشی و فرهنگی از بین میروند.فرهنگهای مهاجم معمولاً برای تضعیف و آسیبپذیر کردن فرهنگ دیگر، از روشهای جوسازی بهره میبرند. در ایران غربزدگی را عموماً نمونهای از آسیبپذیری در برابر تهاجم فرهنگی تلقی کردهاند.
منظور از هجوم فرهنگى آن است که جامعه اى تلاش کند که فرهنگ خودش را بر جامعه دیگرى که طبعاً داراى فرهنگى خاص مى باشد تحمیل کند یادست کم، نوعى دگرگونى در فرهنگ آن جامعه بوجود آورد. این کار هجوم فرهنگى تلقّى مى شود.اکنون سؤالى که مطرح مى شود این است که آیا هجوم فرهنگى همیشه نامطلوب و مذموم است یا ممکن است گاهى اوقات پسندیده و ممدوح باشد؟
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه21
تهاجم فرهنگی: واقعیت یا ضرورت؟
دوستان گرامی، اجازه دهید سخنانم را با یکی از پارگرافهای مشهور نوشته شده به زبان فارسی آغاز کنم. این یک پدیدهی نادر است که ما در زبان فارسی پاراگراف مشهوری داشته باشیم. ابیات منظوم و برخی جملات قصار و قطعات کوتاه سعدی و خواجه عبدالله انصاری برای ما امور آشنا و روزمرهاند اما کمتر میتوان نوشتهای منثور و بخصوص معاصر را یافت که، لااقل در بین اهل نظر، شناخته شده باشد. مثل: «من اینها را برای سایهام که روی دیوار افتاده است مینویسم» به قلم صادق هدایت. باری، یکی از این معدود پارگرافها اینگونه آغاز میشود: «غربزدگی میگویم همچون وبازدگی، و اگر بمذاق خوش آیند نیست بگوئیم همچون گرمازدگی یا سرمازدگی. اما نه، دست کم چیزی ست در حدود سن زدگی. دیدهاید که گندم را چگونه میپوساند؟»
این نخستین جملاتی ست که جلال آل احمد کتاب غربزدگیاش را با آن شروع کرده است. و بنظر من بیان همین کلمات است که امروز ما را دور از وطن خویش در اینجا زیر یک سقف گردآورده، تا به ضرب و دنگ تحقیق و «پی پِر» و کنفرانس و سمینار بکوشیم دریابیم که چه بلائی به سر ما آمده است.
شاید آنچه گفتم بنظر شما اغراق آمیز بیاید؛ اما آنانی که در دو دههی ١٣٤٠ و ١٣٥٠ جوانی خود را در جریانات روشنفکری ایران گذرانده باشند خوب میفهمند که من چه میگویم. اصلا بگذارید در چند جمله آن جریان را خلاصه کنم و برای این کار کمی از خود و همنسلانم بگویم: در سرآغاز دههی ٤٠ ایرانی (که مصادف بود با سرآغاز دههی ٦٠ میلادی و در مغرب زمین همراه بود با جریان هیپیها، سنت شکنیها، خیزشهای دانشجوئی و رادیکالیسم فرهنگی) من، همراه با یارانی همچون داریوش آشوری، بهرام بیضائی، محمدعلی سپانلو، نادر ابراهیمی، اکبر رادی، احمدرضا احمدی و چند تن دیگر، نخستین ایام بیست سالگیمان را آغاز میکردیم و سقفی که ما را بدور هم جمع میکرد دانشگاه تهران بود. هشت/نه سالی از کودتای ٢٨ مرداد