این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 175 صفحه می باشد.
فهرست
چکیده پژوهش : ۱
۱- مقدمه. ۵
۳- اهداف پژوهش… ۱۰
هدف کلی : ۱۰
هدف های جزئی : ۱۰
۴- اهمیت موضوع پژوهش… ۱۱
۵- فرضیات پژوهش… ۱۲
۶- تعریف نظری و عملیاتی متغییرها ی پژوهش… ۱۵
تحصیلات.. ۱۵
دوستان صمیمی.. ۱۷
مطالعه. ۱۷
۷- محدوده مطالعاتی پژوهش… ۱۹
۱ - مقدمه. ۲۲
۲- تعریف سنت پذیری واصطلاحات وواژه های مترادف با سنت پذیری.. ۲۳
۳- انواع سنت پذیری.. ۳۰
۴- عوامل موثر بر سنت پذیری.. ۳۳
۱/۴٫عوامل موجود در سنت گرایی: ۳۳
۴/۲٫ ارزش : ۳۵
۳/۴٫ خانواده : ۳۷
۵/۴٫ فرهنگ : ۳۹
۶/۴٫ طبقه اجتماعی : ۴۰
۵- آثار وتبعات سنت پذیری.. ۴۱
۶- وضعیت موجود سنت پذیری در ایران و جهان.. ۴۸
۷- نظریه های مرتبط با سنت پذیری.. ۵۰
۸- چارچوب نظری.. ۶۰
۱/۸٫ نظریه ماکس وبر : ۶۰
۲/۸٫ نظریه دورکیم : ۶۰
۱-روش پژوهش… ۷۱
۲-جامعه آماری.. ۷۱
۳-حجم نمونه و روش نمونه گیری.. ۷۱
۴-ابزار اندازه گیری ( ابزار سازی ). ۷۱
۵-روش جمع آوری اطلاعات.. ۷۲
۶-روش های تجزیه و تحلیل ( آماری ) اطلاعات.. ۷۲
۱- جداول یک بعدی.. ۷۷
۲ – جداول دو بعدی.. ۱۰۱
۴- نمودارها ۱۳۱
بحث و نتیجه گیری.. ۱۵۶
۲- تنگناها و محدودیت های پژوهش… ۱۵۹
پیشنهادهای پژوهش… ۱۶۰
۴- خلاصه پژوهش… ۱۶۱
فهرست منابع.. ۱۶۳
تعریف سنت پذیری واصطلاحات وواژه های مترادف با سنت پذیری
۱/۲٫ سنت واژه ای مبهم وچند پهلو وکثیرالاستفاده که به معانی مختلف مورد استفاده قرار گرفته است . معانی سنت معمولا ناظر به وضعیت های نهادینه شده ای از تفکر، احساس وعمل است که فضای زندگی آدمی را به عمومی ترین وجه شکل می دهند. انسان ها در درون سنت های خود به تفسیر رویدادها و حوادث (اعم از طبیعی واجتماعی)می پردازند ومعنا بخشی آنها به وقایع مختلف منبعث از سنتی است که در آن زیست می کنند. در این صورت می توان گفت سنت پیش فرضی برای امکان حرف معقول است . بدین ترتیب سنت عموما به امری که تاریخ دارد وواجد ارزش شمرده می شود اشاره دارد. (۱)
*بنا بر آنچه که گفته شد می توان این نتیجه را گرغت که افراد برای معنا بخشی وقایع مختلفی که در زندگی شان رخ می دهد به سنت برمی گردند یعنی رفتار فرد منبعث از سنتی است که فرد به آن متکی است وبه آن اعتقاد دارد.
۲/۲٫ سنت مجموعه ای از افکار، احساسات وافعال موروثی و جا افتاده است که از سوی کسانی قانع کننده وحتی فوق سوال وچون وچرا ناپذیر تلقی می شود واز راه تاسی به اسوه گذشتگان (در منظر سنت بر خلاف مدرنیته سیر عالم رو به پیشرفت نیست)از نسلی به نسل دیگر انتقال می یابد. در حالی که مدرنیته مجموعه ی اوصاف وخصایصی است که در تمدن جدیدی که در چند قرن اخیر در اروپا وآمریکای شمالی به ظهور پیوست وکمابیش حضور دارند. (۲)
*همانطور که گفته شد سنت مجموعه ای از عادات ورسوم گذشتگان است که موروثی به نسل های دیگر منتقل شده بدون چون وچرا .
۳/۲٫ سنت گرای آموزه ها واصول کسانی است که از قبول وتبعیت سنت دفاع می کنند وسنت را قابل اعتمادتر از افکار احساسات وافعالی می دانند که بر اثر تجربه وتفکر شخصی حاصل آمده اند . در صورتی که مدرنیزاسیون فعالیتی خود آگاهانه وخود خواسته دراین جهت که جوامعی که دارای اوصاف و خصایص مدرنیته نیستند کما بیش واجد آنها شوند. (۳)
*همانطور که گفته شد سنت گرایی رویه ی افرادی است که از تبعیت سنت دفاع می کنند و معتقدند سنت وتبعیت ازآ ن براساس تجربه ی گذشتگان بوده واشتباه نیست . درصورتی که مدرنیته را باید تجربه کرد .
۴/۲٫ طبقه ی سنتی : از ترکیب مفاهیم طبقه وسنت و با در نظر گرفتن معنای بیان شده برای هر یک، طبقه سنتی طبقه ای است که وجه نظری محافظه کارانه نسبت به قشربندی های سه گانه( تفکیک جنسی تفکیک نژادی قومی تفکیک اجتما عی) دارد واین وجه نظر نه تنها انتخابی بلکه تنها گزینه ای است که آنها از نظر ذهنی بدان آگاهی دارند. (۴)
*همانطور که گفته شد طبقه ی سنتی طبقه ای است که محافظه کارانه برخورد می کند و واین وجه نظر هم انتخابی وهم گزینه ای است . زیرا تجربه آن را ثابت کرده .
۵/۲٫ مدرنیته : مدرنیته معرف یک عصر تاریخی است . یعنی تنها نسخه ای ادبی نیست.
بلکه نمود یک تمدن است. پس مفهومی است نه فقط فلسفی که تاریخی. بنا به گفته ی دانیل بل ، مدرنیته یک تمامیت است . عناصر تشکیل دهنده آن در علم ، درفلسفه ، در تکنیک ،
اقتصاد ، سیاست و مذهب یک مجموعه هماهنگ را شکل می دهند.این مجموعه در چار چوبه ی یک فضای کم و بیش همبسته و هماهنگ عمل می کند به شکلی که تضادی بنیادین و پایه ای ، میان آن عناصر وجود ندارد.دو خصوصیت اصلی مدرنیته، تاریخی و تام بودن آن است. (۵)
*از مطلب فوق چنین می توان استنباط کرد که درست است که مدرنیته نمود یک تمدن است ولی تمدن هم بسیار مرتبط با سنت است و هر چه ما بخواهیم مدرنیته تر رفتار کنیم، باز سنت در آن نقش اساسی دارد.
۶/۲٫ مدرنیته یک کلیت است اما کلیتی تمام ناپذیر است . صفت کلی آن مرتبط است با هماهنگ و نه تمام ناپذیر. مدرنیته نه کامل است و نه از نظر تاریخی خاتمه یافتنی . بلکه دارای کلیتی است نسبی . مدرنیته چند گانه گراست . (۶)
*درست است که مدرنیته کلیتی تمام نا پذیر است و خاتمه یافتنی هم نیست چون با زمان پیش می رود . ولی اگر چه سنتها آنقدربه اندازه ی مدرنیته توسعه نمی یابد ولی گستردگی و گوناگونی های فراوانی دارد .
۷/۲٫ مذهب: این اصطلاح به دو مفهوم عام وخاص به کار رفته . درمفهوم خاص عبارت است از شاخه ای مخصوص ازدین مانند مذاهب شیعه و تسنن نسبت به دین اسلام و در مفهوم عام و کلی با مفهوم دین مترادف و همسان است .
ایدئولوژی : یک تئوری کلی در باره ی جهان هستی همراه با یک طرح جامع ، هماهنگ و منسجم که راه انسان را در زندگی مشخص می کند و هدف آن سعادت و تکامل اوست.
ایدئولوژی یک سری آراء کلی وهماهنگ در باره ی رفتارهای انسان است و مجموعه ای از باید ها و نباید ها در زندگی و رفتار انسان است که بینش ها و روش ها در آن شکل می گیرد. (۷)
*مذهب و ایدئولوژی بسیار با سنت در ارتباطند . چون مذهب وایدئولوژی مانند سنت راه را نشان می دهند . وافرادی که مذهب وایدئولوژی خاصی تبعیت می کنند از سنت وآاداب و رسوم گذشتگان هم به همین صورت تبعیت می کنند.
۸/۲٫ واژه ی دین ازمفاهیمی است که همواره درمیدان آرا ونظرات گوناگون صاحبنظران قرار داشته و توافق مشترک درآن وجود ندارد . به گونه ای که حتی عده ای از محققان آن را قابل تعریف نمی دانند . به هر حال می توان دین را این گونه تعریف نمود:
دین مجموعه (سیستم) حقایقی هماهنگ و متناسب ازنظام فکری (عقاید و معارف) ، نظام ارزشی ( قوانین و احکام ) و نظام پرورشی (دستورات اخلاقی و اجتماعی( است که در قلمرو ابعاد فردی، اجتماعی و تاریخی از جانب پروردگارمتعال برای سرپرستی وهدایت انسانها در مسیر رشد و کمال الهی ارسال می گردد . (۸)
*در باره ی سنت هم مانند دین نظرات وعقاید گوناگونی وجود دارد . وتوافق مشترکی بر آن نیست. ولی سنت هم مانند دین دارای نظام مرکزی ،ارزشی وپرورشی است ومی توان نتیجه گرفت که سنت بسیار موثرتر از دین می باشد.
- معنای لغوی دین : دین واژه ای است عربی که در معاجم و کتاب لغت، معانی بسیاری برای آن ذکر شده است . درآیات قرآن نیز به معنای لغوی دین اشاره شده است وکلمه دین
در آیات به کار رفته است و در هر آیه ای معنای مخصوص خودش را دارد. مثلا در آیه ای به معنای کیش و شریعت آمده و در آیه ای دیگر به معنای توحید و یگانگی می باشد. دین عبارت است از: اطاعت ، گرایش، فرمانبرداری و تسلیم دربرابرحقیقت که در این صورت با معانی لغوی سازگاری خواهد داشت . (۹)
*همانطور که در بالا خصوصیات دین مثل اطاعت ، گرایش و … آمده ، سنت پذیری نیز مانند دین و بسیارنزدیک به دین می باشد زیرا در پذیرش سنت هم باید خصوصیاتی چون اطاعت ، گرایش فرمانبرداری و تسلیم در برابر آیین های گذشتگان باشد.
۹/۲٫ فرهنگ : فرهنگ مجموعه پیچیده ای است که دربرگیرنده ی دانستنیها، اعتقادها ، هنرها ، اخلاقیات ، قوانین ، عادات و هر گونه توانایی دیگری است که به وسیله ی انسان به عنوان عضو جامعه کسب شده است. در جامعه شناسی و انسان شناسی از فرهنگ تعاریف متعددی عنوان شده است . فرهنگ یک میراث اجتماعی انسان است که او را از سایر حیوانات متمایز می سازد که ۴ ویژگی دارد : ۱) تفکر و قدرت یادگیری ۲) تکلم ۳) تکنولوژی ۴) اجتماعی بودن
( زندگی گروهی ) (۱۰)
*شاید بتوان گفت فرهنگ همان سنت است وسنت همان فرهنگ. یعنی آن چیزی که فرد در زندگی جمعی و خانوادگی خود فرا گرفته و طبق رویه آن پیش می رود .
۳- انواع سنت پذیری
۱/۳٫ سنت پذیری روستایی: سنت پذیری در روستاها همیشه وجود داشته وغیرقابل انکار است هر روستایی برای خود یکسری رسوم وسنت های مخصوص دارد مثلادر مورد مراسم های مذهبی و یا مراسم های عروسی و جشن ها سنت وقوانین یک روستا مثلا در مازندران با یک روستا در اردبیل متفاوت است . (۱۱)
*از مطلب فوق چنین استنباط می شود که سنت بسیار متنوع است واز جایی ومکانی به مکان دیگرمتفاوت است واین دگرگونی وتنوع سنت است که بسیارجالب به نظر می رسد.
۲/۳٫ سنت پذیری شهری : در مورد سنت پذیری شهری من فکر می کنم واژه ی دیگری جایگزین آن شده و آن واژه مدرنیزه شهری می باشد یعنی اینکه به جای اینکه افراد در پذیرش سنت ها شک وتردید داشته باشند به جای آن در انتخاب پارچه ولباس وکفش ویا بهتر همان مد تردید دارند وچیزی را می خواهند که به آن نزدیکتر باشد . در شهرها حتی همسایگی ،که سنت هم نبوده، ولی قبلا بسیار وجود داشته هم از بین رفته مخصوصا در مناطق بالای شهر، فردهمسایه دیوار به دیوارش را نمی شناسد ولی اغلب درمناطق پایین شهر هنوز این روابط پا بر جاست . (۱۲)
*باتوجه به مطلب فوق می توان چنین نتیجه گرفت که دیگر کمتر می توان افراد را در شهر وادار کرد به سنتی بودن و رفته رفته دنیا به سمت تکامل ومدرنیته درحرکت است .
۳/۳٫ سنت پذیری قبیله ای (قومیتی): سنت پذیری قبیله ای یعنی آداب ورسومی که از اول در قبیله ها و ایل ها و یا حتی قومیت های مختلف مثل ترک و لر و… وجود داشته و چون قبیله ای بوده افراد در پذیرش سنت راحتر به آن گرایش داشته اند و جذب آن سنت و قبیله شده اند. (۱۳)
*می توان گفت در پذیرش و گرایش افراد به سنت، سنت پذیری قبیله ای افراد را اگر هم که نخواهند به سنت پایبند باشند مجبور به آن می کنند . زیرا سنت شکنی در قبیله ها حتی با دعواها و کشمکش ها وجدایی ها و درمواردی حتی با خون وخونریزی هم همراه بوده.
۴/۳٫ سنت پذیری خانوادگی : از قدیم الایام خانواده یک نقش هسته ای و بسیار مهم بوده ویک نهاد اجتماعی به شمار می آمده . ممکن است در درون خانواده ای یک رسمی یک قانونی مرسوم باشد که از گذشتگان به ارث رسیده وتا کنون کسی نبوده که در این خانواده سنت شکنی کند . پس افراد درون خانواده یا این سنت را واقعا پذیرفته اند ودرونی کرده اند ویا مجبورند یعنی بالاجبار باید آنرا بپذیرند وتبعیت کنند. چون معمولا سنت شکنی در خانواده هایی که خیلی به آداب ورسوم وسنت پایبند هستند ایجاد مشکل می کند وحتی فرد سنت شکن را طرد می کنند. (۱۴)
*همانطور که ملاحظه شد سنت پذیری خانوادگی یعنی گرایش آگاهانه و یا نا آگاهانه فرد نسبت به سنت ورسومی که جاری است وپذیرفتن بی چون وچرای آن .
۴- عوامل موثر بر سنت پذیری
۱/۴٫عوامل موجود در سنت گرایی:
- خداباوری وتاکید بر مرکزیت خداوند در جهان
- مقبولیت دین به عنوان منبع اصلی معرفت
-آخرت گرایی و پرداختن به تفسیر عالم و رازآلود دیدن آن
- تاکید بر مقوله تکلیف و گذشته نگری و تاکید بر اصالت
- روش شناسی مبتنی بر نقل و ذهنیت پردازی
- تاکید به مابعد الطبیعه و امور متافیزیکی در تبیین حوادث و رویدادها. (۱۵)
*همانطورکه گفته شد تمامی عوامل فوق باعث به وجودآوردن واژه ای چون سنت گرایی شده و به آن معنا بخشیده .
عوامل موجود در تجدد طلبی کاملا متضاد با سنت گرایی است که فرق سنت گرایی با تجدد طلبی را آشکار ساخته و عبارتند از :
- انسان باوری و تاکید بر محوریت انسان در جهان
- مقبولیت عقل به عنوان منبع اصلی معرفت
- دنیا گرایی وپرداختن به تفسیر عالم و راز زدایی ازعالم
-تاکید بر مقوله حق و آینده نگری و تاکید بر تغییر
- روش شناسی مبتنی بر عقل و تجربه گرایی
- تاکید بر امور عینی و طبیعی در تبیین حوادث و رویدادها . (۱۶)
*از مطالب بالا چنین می توان نتیجه گرفت که همانطور که عواملی بود که واژه ی سنت
گرایی را به وجود آورد ، این تعاریف هم واژه ی مدرنیته را در ذهن تداعی می کنند که البته دو واژه ی سنت و مدرنیته بسیار با هم مرتبطند.
چرا مدرنیته جهانی است؟ زیرا شالوده اش بی نهایت است. چرا بی نهایتی؟ زیرا مدرنیته خاصیت تمدنی است که یک پایه اساسی دارد که جدایی انسان ازطبیعت است. پیش ازاین انسان درذهن وابسته بود به طبیعت، به قضا و قدر،اززمانی که انسان ازطبیعت جدا شد توانست ازقضا و قدر،ازتسلیم به قدرتهای برتروازهمه مهمترازحدغایت دوری گیرد.(۱۷)
*درست است که مدرنیته جهانی است و انسان برای مدرن شدن باید از طبیعت جدا شود ولی بازهم هر چه باشد انسان از اصل خودش نمی تواند دور شود.یعنی اگر فردی بخواهد مدرن شود باید همه سنتها را زیر پا بگذارد که این کار شدنی نیست. هر اندازه که هم فرد از سنتش دوری کند و بگوید سنتی نیستم باز هم افکار و احساساتی دارد که نمی تواند از آن جدا باشد و این همان سنت آن فرد است .
سنت گرایی یا مکتب اصالت سنت : می توان گفت نسبت سنت گرایی به سنت همانند نسبت تجدد طلبی است به تجدد . بدین ترتیب ، سنت گرایی زمینه ای است از آگاهی که برای کنش انسانی فراهم می آورد و آن را از حالت تعبدی و عبادتی خارج می سازد. بدین ترتیب سنت گرایی که گرایش آگاهانه نسبت به سنت هاست ، معمولا بعداز زیرسوال رفتن سنتها و یا محل شک واقع شدن آنها بروز می یابد و فعالیتی معرفتی نسبت به سنت را در درون خود دارد. (۱۸)
*همانطور که گفته شد سنت گرایی ، معمولا بعد از زیر سوال رفتن سنتها یا محل شک واقع شدن آنها بروز می یابد که یک نوع فعالیت معرفتی است نسبت به سنت.
۴/۲٫ ارزش :
سنت حامل ارزشهاست و ارزشها را سنت منتقل می کند. بدون ارزشها سنتها چیزی برای انتقال ندارند و بدون سنتهای ارزشی ، ارزشها به نسلهای جدید منتقل نخواهد شد . ارزش ممکن است معیاری برای ارزشیابی باشد، یا ممکن است حالت یا موقعیتی آرمانی باشد که معیار ارزیابی حالت یا موقعیت موجود یا ممکن قرار گیرد. ارزش ممکن است عامل یک کنش ، نگرشی ارزشیابانه یا معیاری برای درک یک کنش باشد.این معانی متعدد واژه ی ارزش همانند نیستند اما بسیار به هم مربوطند. (۱۹)
*همانطور که گفته شد ارزشها هستند که باعث به وجود آمدن سنت وانتقال آن می باشند. زیرا اگر ارزشها نبودند سنتی هم نبود که بتواند ارزشی را انتقال دهد.ارزشها آنقدر مهم هستند که معیاری برای ارزیابی یک عملکرد محسوب می شوند.
- قالب نمادینی که واژه ارزش بدان اشاره می کند هستی عینی(objective existence) دارد یعنی فاقد هستی فیزیکی یا عصبی فیریکی است . عینیت این واژه همانند قضایای منطقی یا ریاضیات است . البته اگر ارزش در شی ء یا موقعیتی مادی متجسد شود،باز هم قالبی نمادین دارد. (۲۰)
*همانطور که گفته شد ارزش قالبی نمادین دارد که هستی عینی آن است که سنت آن را انتقال می دهد.پس در این صورت سنت هم یک نماد است که ارزش را منتقل می کند.
۳/۴٫ خانواده :
مطالعه خانواده وازدواج یکی ازمهمترین حوزه های جامعه شناختی است. عملا در تمام جوامع هر کس در زمینه ای خانوادگی پرورش می یابد و تفاوتهای زیادی در الگوهای خانواده و ازدواج در میان فرهنگهای گوناگون وجود دارد . اینکه چه چیزی خانواده محسوب می شود ، ارتباطش با خویشاوندان دیگر ، با چه کسانی می توان ازدواج کرد ، ارتباطات میان ازدواج و تمایلات جنسی همه اینها در فرهنگهای گوناگون متفاوت هستند. (۲۱)
*همانطور که گفته شد هر فرد در یک زمینه خانوادگی پرورش می یابد و با فرهنگهای گوناگون که این فرهنگ وآداب ورسوم زندگی وازدواج و … همه ازسنت ناشی می شوند.
- خویشاوندی: دراکثرجوامع غربی ارتباطات خویشاوندی معمولا محدود به تعدادمحدودی خویشاوند نزدیک است . برای مثال بیشتر مردم آگاهی اندکی از خویشاوندان دورتر از درجه اول ودوم دارند . اما درایران روابط خویشاوندی اهمیت بسیارزیادی دراکثر حوزه های زندگی دارند ، و در برخی نقاط ایران همه افراد با دیگران خویشاوند بوده یا خود را با دیگران خویشاوند می پندارند . در شهرهای صنعتی و کلان شهر در ایران و جهان محدوده ی خویشاوندی بسیار محدود می باشد. (۲۲)
*همانطور که گفته شد روابط خویشاوندی در ایران بیشتر از جوامع غربی می باشد و این ناشی از سنتی در نزد ایرانیان می باشد که به آن صله ارحام می گویند.
۴/۴٫ تحرک اجتماعی :
اصطلاح تحرک اجتماعی به حرکت افراد و گروه ها بین موقعیت های اجتماعی- اقتصادی مختلف اطلاق می شود . تحرک عمودی به معنای حرکت به بالا یا پایین نردبان اجتماعی- اقتصادی است.افرادی که دارایی درآمد یا پایگاه اجتماعی کسب می کنند ، دارای تحرک صعودی می باشند . در حالی که کسانی که در جهت عکس آن حرکت می کنند دارای تحرک نزولی اند . در جوامع امروزی میزان زیادی تحرک جانبی وجود دارد که به حرکت جغرافیایی بین نواحی، شهرها یا مناطق اطلاق می گردد. تحرک عمودی وجانبی اغلب همراه یکدیگرند. دو راه برای بررسی تحرک اجتماعی وجود دارد:
۱) مشاغل آنها را در نظر بگیریم (تحرک درون نسلی)
۲) تا چه اندازه فرزندان وارد همان شغل پدران یا پدربزرگها یشان می شوند (تحرک میان نسلی) . (۲۳)
*مطلب فوق بیانگر این است که تحرک ، حرکت افراد است بین موقعیت های مختلف ، تحرک درن نسلی یعنی همان سنتی بودن ، یعنی سنت بزرگان را برگزیدن.
۵/۴٫ فرهنگ :
فرهنگ بین افراد مشترک است .هر فردی خصوصیات منحصر به فرد دارد،که ویژه است و دیگران را از آن بهره ای نیست. اینگونه خصوصیات جزء فرهنگ به شمارنمی رود مگرآنکه به وسیله افراد دیگریاد گرفته شود وبه صورت رسوم وعادات گروهی درآید و دیگران در انجام آن شرکت کنند. ازطرف دیگر فرهنگ گرد آورنده جمع است. ذخیره ی دانش انسانی ازطریق نسلهای متمادی فراهم شده است که از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. (۲۴)
*همانطور که ملاحظه گردید خصوصیات فردی هر شخص فرهنگ نمی باشد و فقط زمانی فرهنگ به شمارمی رود که به وسیله افراد دیگر فرا گرفته شود و به صورت رسم و عادت گروهی درآید. که این رسم وعادت همان سنت است که از بزرگان به ارث رسیده و جمعی است نه فردی.
۶/۴٫ طبقه اجتماعی :
ارائه تعریفی دقیق و خالی از اشکال برای طبقه اجتماعی به آسانی میسر نیست . زیرا اختلاف نظر در این مورد بسیار زیاد است. ولی اگر بخواهیم تعریف ساده ای ارائه داده که خالی ازبارایدئولوژی باشد می توان گفت که طبقه اجتماعی عبارت است از مجموعه ای از پایگاههای مشابه و یا طبقه اجتماعی که می توان عبارت از گروه بسیار وسیعی دانست که در بر گیرنده ی پایگاههای متعدد و مشابهی است. (۲۵)
*می توان گفت طبقه اجتماعی با سنت بسیارمرتبط است یعنی سنت هم طبقه اجتماعی دارد . چون هر سنتنی طبقه ای از مردم را در بر گرفته و پایگاهی مشابه دارند .