لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:8
فهرست مطالب
زیان پیمان شکنی و تاثیر وفای به عهد در اجتماع
وفای به عهد در قرآن و روایات(اقسام عهد وپیمان(
عهد و پیمان دو قسم است:
انواع عهد وپیمان
-1وفای به عهد در خانواده:
-2وفا به قراردادهای مالی و بازرگانی:
-3پیمان زناشویی:
-4 پیمان ملل مسلمان با ملل غیر مسلمان:
داستانی در مورد اهمیت وفای به عهد
« در مکتب امیرالمومنین »
پیمان شکنی علاوه بر زیان فردی، زیان اجتماعی نیز دارد. اثر فردی آن این است که خشم خدا را برای پیمانشکن در بر دارد و او را از رحمت حق دور میکند و از نظر اجتماعی پیمانشکن در چشم مردم بیارزش و از احترام او کاسته میشود..
پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم پیمانشکنی را مایهی چیرگی دشمن دانسته و میفرماید:
هرگاه پیمانشکنی کردند خداوند دشمنانشان را بر آنها چیره میکند.
زیرا پیمانشکنی مایهی سلب اعتماد از یکدیگر شده و اتحاد و یگانگی را از بین میبرد.
وقتی هم جامعهای دچار پراکندگی شد هنگام خطر نمیتواند با یکپارچگی در برابر دشمن بایستد تأثیر وفای به عهد در اجتماع پایبندی به عهد و پیمان در زندگی مردم و روابط داخلی و خارجی آنان تأثیر بسیار دارد و هر اندازه مردم بیشتر آن را رعایت کنند اعتماد بیشتری نسبت به یکدیگر پیدا میکنند در نتیجه احساس آرامش بیشتری نموده و با خیال راحتتری به فعالیت میپردازند و نسبت به تعهدات مالی احساس ناامنی و نگرانی نمیکنند طبیعی است در کشوری که مردم وفای به عهد را وظیفهی انسانی، اخلاقی و دینی خود بدانند و در مراعات آن کوشا باشند تعهدات مالی و قراردادهای اقتصادی بر پایهی اعتماد و اطمینان کامل شکل میگیرد و باعث رشد اقتصادی آن کشور و مایهی سعادت مردم آن میگردد زیرا بدهکار در وقت معین و مقرر بدهی خود را میپردازد و فروشنده نیز کالا را برابر تعهدات خود تسلیم خریدار میکند و چرخ اقتصاد منظم حرکت میکند اما اگر هر یک از طرفین به تعهد خویش بیاعتنایی نشان دهند و تخلف کنند به همان مقدار سلب اعتماد پدید آمده، باعث کندی گردش چرخ اقتصاد میگردد.
وفای به عهد در قرآن و روایات(اقسام عهد وپیمان(
پایبندی به عهد و پیمان یک اصل جهانی است و از امهات فضائل به شمار میرود.
تمام افراد بشر، از هر قاره و اقلیمی، به این اصل ریشه دارد عمق وفای به عهد عنایت خاصی دارند و عهدشکنی را خیانت و رعایت عهد و پیمان را فضیلت میشمارند.
وفای به عهد یکی از اصول و پایههای با اهمیت اخلاقی است که هم در قرآن مجید و هم در روایات و سخنان پیشوایان دین، بر آن تأکید شده است.
در قرآن آمده است: و به عهد (خود) وفا کنید، که از عهد سؤال میشود.
حضرت علی علیهالسلام فرمود: همانا عهد و پیمانها گردن بندهایی در گردنها هستند تا روز قیامت. کسی که آن را به پا دارد، خداوند او را به (هدفش) میرساند و کسی که آن را بشکند خداوند او را به خودش وا میگذارد.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم میفرمود: کسی که به عهد و پیمانش وفا نکند دین ندارد.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:21
عالم برزخ، عالم متوسطى میان دنیا و آخرت است که مردگان تا قیامت در آن بسر مىبرند .
پس از اثبات وجود روح مجرد و بقاى آن پس از مرگ و تخلیه بدن، این مساله اساسى مطرح مىگردد که ارواح پس از مرگ و خارج شدن از قالب اجسام بدنى در کجا زندگى مىکنند؟
آیا عالمى به نام برزخ که واسطه بین عالم دنیا و عالم آخرت است وجود دارد؟ یعنى ما در سلسله عقاید خود و ملاحظه مراحل تکاملى انسانها قبل ا ز این دنیاى مادى، نطفه بودیم و قبل از نطفه عناصرى در زمین، و بعد از نطفه به صورت انسانى در آمدیم و در دنیا زندگى مىکنیم آیا بعد از این دنیا هم به عالم دیگرى وارد مىشویم به نام عالم برزخ یا نه؟
کلمه برزخ در لغتبه معناى فاصله و حائل میان دو چیز راگویند .
مرحوم طریحى (1) در مجمعالبحرین (2) در معناى کلمه برزخ چنین مىنویسد:
«البرزخ: الحاجز بین الشیئین» یعنى «برزخ حائل بین دو شىء است» ، سپس روایتى از معصوم علیه السلام چنین نقل مىکند: «نخاف علیکم هول البرزخ» پس مراد از برزخ در این روایتبین دنیا و آخرت از هنگام مرگ تا رستاخیز مىباشد پس کسى که مىمیرد، داخل برزخ مىشود . این کلمه و واژه در قرآن سه بار و در سه آیه ذکر شده است: در دو آیه که یکى در سوره فرقان و دیگرى در سوره «الرحمان» است، واژه برزخ به معناى فاصله و حائل میان دو دریا که یکى شور است و دیگرى شیرین و به هم نمىآمیزند، آمده و در آیه سوم که در سوره «مؤمنون» است، در معناى عالم برزخ یا فاصله میان مرگ و رستاخیز ذکر شده است .
آیه اول: «و هو الذی مرج البحرین هذا عزب فرات و هذا ملح اجاج و جعل بینهما برزخا و حجرا محجورا» (3).
«او خدائى است که آب دو دریا را بهم آمیخت، دو دریایى که آب یکى از آن دو شیرین و گوارا است و آب دیگرى شور و تلخ، و میان این دو آب فاصله و حائلى قرار داد تا همیشه از هم جدا باشند و به هم نیامیزند» .
آیه دوم: «. . و بینهما برزخ لا یبغیان ...» (4).
«میان آن دو دریا فاصلهاى است که به حدود یکدیگر تجاوز نمىکنند و به هم نمىآمیزند» .
آیه سوم: «لعلى اعمل صالحا فیما ترکت کلا انها کلمة هو قائلها و من ورائهم برزخ الى یوم یبعثون» (5).
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:14
کلمه (برزخ) معمولاً درمحاورات، همرا ه باکلماتی مثل(مابین)، (مابینهما) بکارمی رود، مثلاً گفته می شود: (برزخ ما بین این دو) یا (برزخ بین دو چیز) و یا (برزخ بین دنیا و آخرت) و در قرآن شریف آمده است:
(بینهما برزخ لا یبقیان)1 (و جعل بینهما برزخا و حجراً محجورا)2
مشاهده می شود که، (برزخ) در دو آیه فوق همراه با کلمه (بینهما) به کار رفته است و این بدان علت است که (برزخ) در لغت به معنای (حاجز و مانع) است، و حاجز و مانع در محاورات یک معنای مستقلی نیستند، درست مثل معنای (فی) در عربی و کلمه (در) در فارسی است.اگرچه این دو کلمه به خودی خود دارای معنا و مفهومی هستند ] یعنی: تُو، داخل، درون[ اما این معنا، معنای مستقلی نیست و برای تمام شدن معنای آن احتیاج به کلمه و یا کلمه های دیگر است، مثل اینکه می گوییم: (در خانه، در مدرسه و ... ) که کلمه (در) همراه با (خانه و مدرسه) توانسته است معنای خود را ایفا کند. روی همین حساب اگر معنای لغوی (برزخ) حاجز و مانع باشد باید معلوم شود حاجز میان چه و چه چیزی، و یا مانع میان کدام دو چیز.
برزخ در کتب لغت
1- برزخ مانع میان دو چیز است، و زمان میان دنیا و آخرت از هنگام مرگ تا قیامت.
___________________________
1- سوره 55 آیه 20
2- سوره 25 آیه 53
2- برزخ مانع و حد فاصل بین دو چیز است، و برزخ در قیامت همان فاصله بین انسان و رسیدن او به درجات رفیع در آخرت است، و از همین باب است فرمایش خداوند که فرموده: (پشت سر اینها) (مردگان) برزخی است تا روز قیامت.
3- برزخ مانع بین دو چیز است، و در این حدیث از امام صادق (ع) که فرمود: (من از هول و سختی برزخ برای شما می ترسم) مقصود همان زمانی است که فاصله میان دنیا و آخرت از هنگام مرگ تا قیامت است. پس هرکس که مرد، داخل عالم برزخ می شود، و از همین باب است حدیثی که فرموده: ( همه شما در بهشت هستیدجزاین که من ازعالم بر:زخ شمامی ترسم،سوال شد:برزخ چیست. ؟
حضرت فرمود:(قبراست اززمان مرگ تاقیامت)
عالم برزخ کجاست؟
طبق مطالب قبل فاصله زمانی بین مرگ وقیامت عالم برزخ نامبده شدکه مردگان تا برپایی قیامت درآنجا بسرمی برنداینک به این نکته میپردازیم که:آیا عالم برزخ جزاین عالم است،یعنی آیاعالم برزخ درهمین دنیاست ومثلا همین خورشیدوماه برآن طلوع وغروب دارد ،وارواح اموات چه مومن وچه کافردرروزاین عالم یک حالت ودرشب این عالم دارای حالت دیگری هستند؟یا اینکه طلوع وغروب خورشید برای اهل این دنیا تاثیر دارد وشب وروز برای برزخیان تاثیری ندارد ؟
1- عالم قیامت هنوز بر پا نشده ویکی از مقدمات برپایی آن نابودی نظام این عالم است وبه تعبیر قرآن قیامت وقتی برپا می شودکه:
(اذاالشمس کورت، واذاانجوم انکدرت، واذاالجبال سیرت، و... واذاالبحارسجرت...)1 اذاالسماءانفطرت، واذاالکواکب انتثرت، واذاالبحارفجرت، واذاالقبوربعثرت...)2 (واذاوقعت الواقعه، لیس لوقعتها کاذبه، خافضه رافعه، اذا رجت الارض رجا، و بست الجبال بسا، فکانت هباءً منبثا)3
خورشید منکدر و نابود شود، ستارگاندر هم بریزند، کوه ها غبار پراکنده شوند، دریاها دگرگون شوند، ستارگان درهم و برهم شوند، قبرها زیر و رو شوند، زمین آنچنان به خود بلرزد که کوه ها مانند پنبه زده شوند و زمین مانند غباری خفیف شود و ... . اینها همه علائم فروپاشیدن نظام این عالم است و باید بدانیم تا این نظام وجود برپاست، عالم قیامت برپانشده و مردگان در عالم دیگری بنام «عالم برزخ» بسر می برند.
2- در جای خود ثابت است که این خورشید و ماه در عالم قیامت وجود ندارند و خداوند متعال عالم قیامت را به وسیله نیروی دیگری روشن می کند و البته در آن هم اختلاف است که آیا نور و روشنایی قیامت، بوسیله اعمال صالح هر شخص و آنهم برای خود اوست.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:15
فهرست مطالب
اثبات معاد از طریق توحید
این چند تعبیر در قرآن آمده است. در خلقت، باطل در کار نیست، حق است، این آسمان و زمین به حق آفریده شدهاند نه به باطل. ما که خلق کننده هستیم در خلق عالم لاعب یعنی بازی کنند نبودهایم. «افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لا ترجعون» ۳ (باز کلمه «عبث» آمده است) شما خیال کردهاید که مرجوع نمیشوید پس عبث آفریده شدهاید؟ این چند کلمه همه در مورد قیامت آمده، یعنی قرآن این طور میگوید که اگر قیامتی نباشد معنایش این است که هستی بر باطل است، هستی بازیچه است، هستی بیهودگی است. اما در اینجا کلمه «لاعب» آمده است: «و ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهما لا عبین» .
اینجا باید مطلبی را توضیح بدهیم. به چه میگویند «بازی»؟ این کلمه «لعب» باید روشن بشود تا بعد مطلب آیه قرآن روشن بشود. بچه - یا بزرگ که معمولا بازی بیشتر کار کودک است - در میآید مشغول بازی میشود. کاری را شروع میکند. مثلا میآید اتاقک میسازد، شتر یا اسب درست میکند. بازیاش که تمام میشود خرابش میکند میرود. باز دفعه دیگر همان را درست میکند. شما اگر درست در کار این بچه دقت کنید که چه هدفی در این کارش نهفته است، هیچ هدفی، هیچ حکمتی در کار خود آن بچه پیدا نمیکنید; یعنی اثری واقعا بر آن مترتب باشد، هرگز اثری بر آن مترتب نیست. فرض کنید میروند فوتبال بازی میکنند. چندین بار توپ از این طرف میرود آن طرف و از آن طرف میرود این طرف، به این دروازه وارد میشود، به آن دروازه وارد میشود. شما از نظر نفس کار در نظر بگیرید، به روح آن بچه کار نداشته باشید، به خود کار توجه کنید.
حالا این توپ به این دروازه برود یا به آن دروازه، چه اثری بر این کار مترتب است؟ هیچ. البته هر لعبی - اگر دقت کنید - لعب نسبی استیعنی از نظر آن کار بازیچه است، ولی این بچه چرا این کار را میکند؟ او در عالم خیال خودش به هدفی میرسد. فقط از نظر خیال این بچه (یا بزرگ) بازی نیست; یعنی از این راه قوه خیال او به هدف و مقصد خیالی خودش میرسد.
مثال دیگری عرض میکنم. فلاسفه بحثی دارند در باب لعب و لهو و این جور چیزها. اغلب ما عادتهایی داریم که نوعی عبث و لعب است. یک کسی عادتش این است که انگشتانش را میشکند، دیگری عادتش این است که با تسبیح بازی کند، یکی با انگشترش بازی میکند، یکی با محاسنش بازی میکند. اگر از کسی که این بازی را میکند بپرسید این کار را برای چه میکنی؟ میگوید هیچ چیز. راست است، خود این کار برای «هیچ چیز» صورت میگیرد یعنی در این کار «هیچ چیز» است. اما نیرویی در این هست که میخواهد خودش را به جایی برساند، یعنی قوه خیال و واهمه او با همین «هیچ چیز» تفنیی میکند، ولی خود کار «هیچ چیز» است. حالا میآییم سراغ کار حکیمانه. کارهایی که ما انجام میدهیم که اینها را «حکیمانه» تلقی میکنیم بعد میبینید همین کارهای حکیمانه ما از یک نظر حکیمانه است و از یک نظر همه کارهایی حکیمانه دنیا لعب است (انما الحیوة الدنیا لعب و لهو) ۴
چطور؟ کار حکیمانه چگونه است؟ مثلا میآییم در زمینی خانهای میسازیم دارای هال، مهمانخانه، آشپزخانه، حمام و ... هر که از ما بپرسد این کار را برای چه میکنی، دیگر نمیگوییم «هیچ چیز» ، میگوییم معلوم است، میخواهم زندگی کنم، انسان که میخواهد زندگی کند جا لازم دارد. چرا این طور میسازی؟ آدم مهمان برایش میآید، مهمانخانه میخواهد، حمام میخواهد، ... اینجا این کار شکل حکیمانه به خودش میگیرد، یعنی روی یک نقشه عقلانی و روی اثر و فایدهای که بر این کار برای آن شخص مترتب است صورت میگیرد. اینجا دیگر «خیال» این کار را نکرده، «عقل» این کار را کرده است و چون هدف درستی از این کار دارد، ما این کار را «حکیمانه» میگوییم. باز هم این کار حکیمانه نسبتبه «کننده» حکیمانه است، از نظر کسی که این کار را میکند و از نظر انتساب این کار به شخصی که این کار را انجام میدهد حکیمانه است، ولی از نظر مجموع آجرها و سنگها و کچها و آهنهایی که در این خانه به کار رفته چطور؟ یعنی اگر ما خودمان را مجزا کنیم و توجهی به اینها بکنیم، برای اینها چه کار حکیمانهای صورت گرفته؟ از نظر این آجرها که قبلا خاک بود و هنوز در کوره نرفته بود و به صورت آجر در نیامده بود و امروز به صورت آجر در آمده و جرم این دیوار را تشکیل میدهد چگونه است؟ یعنی اگر او به جای ما باشد و اگر او شاعر به ذات خودش باشد، برای او فرق نمیکند، باز برای او کاری است لعب; یعنی از نظر طبیعت و ذات آن اشیاء لعب است.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:29
فهرست مطالب
عنوان
صفحه
معاد ، از ارکان جهان بینی اسلامی
5
تعبیرات مختلف قرآن از معاد ، هر کدام بابی از معرفت است
6
منبع و منشا ایمان به حیات اخروی
7
راههای گوناگون ایمان به زندگانی جاوید
8
. 1 راه شناخت خدا
8
. 2 راه شناخت جهان
8
. 3 راه شناخت روح و نفس انسان
8
ماهیت مرگ
10
اصالت روح و بقاء روح پس از مرگ
12
زندگی پس از مرگ
19
عالم برزخ
21
قیامت کبری
27
رابطه و پیوستگی زندگی این جهان و زندگی آن جهان
29
تجسم و جاودانگی اعمال و مکتسبات انسان
30
وجوه مشترک و وجوه متفاوت زندگی دو جهان
33
استدلالهای قرآن
37
توضیح
46
عدل الهی
46
حکمت الهی
50
معاد از ارکان جهان بینی اسلامی
یکی از اصول جهان بینی اسلامی که از ارکان ایمانی و اعتقادی دین اسلام
است ، اصل ایمان به زندگی جاوید و حیات اخروی است . ایمان به عالم
آخرت شرط مسلمانی است ، یعنی اگر کسی این ایمان را از دست بدهد و
انکار کند از زمره مسلمانان خارج است .
پیامبران الهی - بدون استثناء - پس از اصل توحید ، مهمترین اصلی که
مردم را به آن متذکر کردهاند و ایمان به آن را از مردم خواستهاند ، همین
اصل است که در اصطلاح متکلمان اسلامی به نام " اصل معاد " معروف شده
است .
در قرآن کریم به صدها آیه برمیخوریم که به نحوی از انحاء درباره عالم
پس از مرگ و روز قیامت و کیفیت حشر اموات و میزان و حساب و ضبط
اعمال و بهشت و جهنم و جاودانگی عالم آخرت و
5
سایر مسائلی که به عالم پس از مرگ مربوط میشود بحث کرده است ، ولی در
دوازده آیه رسما پس از ایمان به خدا از " ایمان به روز آخر " یاد کرده
است .
قرآن کریم در مورد عالم قیامت تعبیرات مختلفی دارد و هر تعبیری بابی
از معرفت است ، یکی از آنها " « الیوم الاخر »" . است قرآن کریم با
این تعبیر خود دو نکته را برای ما یادآوری میکند :
الف . اینکه حیات انسان بلکه دوره جهان ، مجموعا به دو دوره تقسیم
میشود و هر دوره را به عنوان یک " روز " باید شناخت : یکی روز و
دورهای که اول و ابتداست و پایان میپذیرد ( دوره دنیا ) ، دیگر روز و
دورهای که آخر است و پایان ناپذیر است ( دوره آخرت ) ، همچنانکه در
برخی تعبیرات دیگر قرآن ، از حیات دنیوی به " اولی " و از حیات
اخروی به " آخرت " یاد شده است ( 1 ) .
ب . دیگر اینکه هم اکنون که دوره اول و نخستین حیات را طی میکنیم و
به دوره دوم و روز دوم نرسیدهایم و از ما پنهان است ، سعادت ما در این
روز و آن روز به این است که به آن دوره و آن روز " ایمان " پیدا کنیم
. سعادت ما در این روز از آن جهت بسته به این ایمان است که ما را
متوجه عکسالعمل اعمال ما میکند و میفهمیم که اعمال و رفتار ما از
کوچکترین اندیشهها و گفتارها و کردارها و خلق و خویها گرفته تا بزرگترین
آنها مانند خود ما روز اول و روز آخر دارند . چنین نیست که در روز اول
پایان یابند و معدوم گردند ، بلکه
پاورقی :
. 1 " و ان لنا للاخره و الاولی »" ( لیل / 13 ) ، " و للاخره خیر
لک من الاولی »" ( ضحی / 4 )
6
باقی میمانند و در روزی دیگر به حساب آنها رسیدگی میشود . پس کوشش
کنیم که خود را و اعمال و نیات خود را نیکو سازیم و از اندیشهها و
کارهای بد پرهیز نماییم و به این ترتیب همواره در راه نیکی و نیک خویی
و نیک رفتاری گام برداریم . و اما سعادت ما در آن روز از آن جهت بسته
به این ایمان است که - چنانکه بعدا خواهیم گفت - مایه حیات سعادت
آمیز یا شقاوت آلود انسان در آن جهان اعمال و رفتار او در این جهان است
. این است که قرآن کریم ، ایمان به آخرت یا روز آخر را برای سعادت بشر
یک امر حتمی و لازم میشمارد .
منبع و منشا ایمان به حیات اخروی
منبع و منشا ایمان به زندگی جاوید و حیات اخروی ، قبل از هر چیز دیگر
، وحی الهی است که وسیله پیامبران به بشر ابلاغ شده است .
بشر پس از آنکه خدا را شناخت و به صدق گفتار پیامبران ایمان آورد و
دانست که آنچه به عنوان وحی ابلاغ میکنند واقعا از طرف خداست و تخلف
ناپذیر است ، به روز قیامت و حیات جاوید اخروی که همه پیامبران ایمان
به آن را مهمترین اصل پس از توحید معرفی کردهاند ، ایمان پیدا میکند ،
از این رو درجه ایمان هر فرد به حیات اخروی از طرفی بستگی دارد به درجه
ایمان او به " اصل نبوت " و صدق گفتار پیامبران ، و از طرف دیگر
بستگی دارد به اینکه سطح معارف انسان تا چه حد بالا باشد و تصورش از امر
معاد و عالم
7
آخرت چه اندازه صحیح و معقول و خردپسند باشد و تصورات جاهلانه و عامیانه
در آن راه نیافته باشد .
البته علاوه بر راه وحی الهی که وسیله پیامبران به بشر ابلاغ شده است
یک عده راههای دیگر - و لااقل قرائن و علائم دیگر - برای اعتقاد و ایمان
به معاد وجود دارد که نتیجه تلاشهای فکری و عقلی و علمی خود بشر است و
حداقل ، تاییدی برای صحت سخن پیامبران در امر معاد و عالم آخرت شمرده
میشود . آن راهها عبارتند از :
. 1 راه شناخت خدا
. 2 راه شناخت جهان
. 3 راه شناخت روح و نفس انسان
ما فعلا به این راهها که بحث در آنها مستلزم پیش کشیدن یک سلسله
بحثهای علمی و فلسفی است کاری نداریم و تنها از طریق وحی و نبوت وارد
مطلب میشویم ، ولی نظر به اینکه در خود قرآن به این راهها تصریح یا
اشاره شده است ، ما در بخشی که بعدا تحت عنوان " استدلالهای قرآن
درباره جهان دیگر " ذکر خواهیم کرد به این راههای سه گانه اشاره خواهیم
کرد .
مسائلی که لازم است مورد بحث قرار گیرد تا آنکه مساله زندگی جاوید و
حیات اخروی از نظر اسلام روشن شود امور ذیل است :
ماهیت مرگ
زندگی پس از مرگ
عالم برزخ
8
قیامت کبری
رابطه و پیوستگی زندگی دنیا با زندگی پس از مرگ
تجسم و جاویدانی اعمال و آثار و مکتسبات انسان
وجوه مشترک و وجوه متفاوت زندگی این جهان و زندگی آن جهان
استدلالهای قرآن درباره جهان دیگر .
9