بررسی مقولۀ فضای باز در بافت کهن شهرهای حاشیۀ کویر و امکان سنجی استفاده از آن به عنوان الگویی امروزی با رویکرد توسعۀ پایدار........................
چکیده
معماری و شهرسازی در بافت کهن شهرهای حاشیۀ کویر بسیار ارزنده و درخور توجه و تفکر است. در این رابطه مسأله ای که کمتر در شهرسازی مدرن به آن توجه شده است ، بعد عملکردی و کارکردی فضاهای باز است. درامر استفاده از فضای سبز در شهرسازی در حال حاضر بیشتر به جنبه های زیبایی شناسی توجه شده است ؛ در حالی که با کمی دقت در بافت کهن شهرها میتوان به جنبه های عملکردی عناصر اقلیمی ؛ که می توانند پاسخگوی نیازهای امروزی نیز باشند؛ دست یافت.در گذشته راهکارهای بسیار ارزشمندی برای مقابله با شرایط نامطلوب مناطق حاشیۀ کویر، هم در منازل و هم در معابر و فضاهای تجمعی استفاده شده است ؛ که می توان از این تجارب در دنیای مدرن نیز به نحوی شایسته استفاده نمود. این نوشته سعی دارد تا با بررسی و شناخت عناصر اقلیمی در بافت قدیم شهرهای کرمان و یزد به عنوان دو نمونه از شهرهای واقع در حاشیۀ کویر به ارائۀ الگویی متناسب با شهرسازی مدرن و با رویکرد توسعۀ پایدار شهر در زمینۀ طراحی فضاهای عبور شهری بپردازد.
واژه های کلیدی : بافت کهن ، عناصر اقلیمی ،اقلیم ، معماری پایدار، معماری درونگرا.
آب زیرزمینی مانند هر منبع طبیعی دیگر نامحدود نیست میانگین بارندگی در ایران ⅓ بارندگی میانگین جهانی است.از این رو باید به طور معقول مورد بهره برداری قرار گیرد و از آلودگی آن وآمیخته شدن با آب شور حفاظت شود.
¢اهمیت تاثیر اقلیم بر معماری،انجام مطالعات و پژوهش های جامعی را در این زمینه ایجاب می کند.بویژه در کشور ما که تنوع شرایط اقلیمی در آن کاملا مشهود است.انجام تحقیقات گسترده در این زمینه امری اجتناب ناپذیر است.
¢بطورکلی،این پژوهش ها به دو صورت نظری وعملی انجام می گیرد.دروجه اول،مباحث نظری مربوط به اقلیم و ساختمان،مورد بررسی قرارمی گیرد و در وجه دوم،با بهره جستن از آمار آب و هوایی مناطق مختلف و انجام تقسیم بندی های اقلیمی،همچنین با استفاده از نمونه های ساختمانی مناطق مختلف اقلیمی،آزمایش ها و محاسبات دقیق صورت می گیرد.از آنجا که ازمایش ها عملی در چار چوب وظایف موسسات تحقیاقات ساختمانی انجام می گیرد واین امر تنها با تخصیص بودجه وزمان کافی از سوی سازمانهای مربوطه اماکان پذیر است، همچنین به دلیل نبود امکانات عملی جهت انجام این برنامه ها ودر دست نبودن امار واطلاعات آب وهوایی مناطق مختلف، پژوهش حاضر بیشتردر وجه اول استوار است.
¢معماری واقلیم، پیوندشان بیشتر به رابطه نوزاد وآغوش می ماند، یا نسبت هر رستنی با خاک ، حریم امن وبستر بالیدن. با بستگی ای تکامل آفرین؛ الهام بخش والبته ، نه محیط زا. در این معنا، آغوش، خاک واقلیم ، رابط حیات وسرزندگی ونبودشان نمود میرایی است . تجربیات معماری بومی در پهنه جهان وآروین های آن در معماری ایران زمین نیز ، خود گواه تاکیدی بر اندیشه ی فرم زایی ملاحظات اقلیمی در معماری است تا عاملی بر محدودیت آن یا اسارت معمار.
Òهمانطور که می دانیم بقای پایدار انسان و محیط انسانی وابسته به حفظ تعادل و تداوم جهان زیستی است که این خود پذیرش نقش و مسئولیت اخلاقی سرپرستی انسان بر منابع بوم شناختی و عملکردی آگاهانه و هوشمند را در تنظیم رابطه وی با محیط طبیعی می طلبد.