فرمت فایل: ورد قابل ویرایش
تعداد صفحات: 200
چکیدهروانشناسی دین ، بررسی مسئله دین است از جنبه درونی و فردیِ آن . این گستره سعی می کند با تحلیل روانی انسان ( از طریق روانشناسی ) ، ریشة پیدایش دین و همینطور پیامدهای این گرایش را مورد مطالعه قرار دهد. در این باب ، نظریه های موافق و مخالف بسیاری ارائه شده است .
علل و انگیزه های بروز دیدگاه روانشناسانه دین ، سیر تاریخی آن ، تئوریها و نظریه های قابل توجه در این زمینه ، همچنین پیامدهای تبیین شخصی و روانی دین که از مهمترین آنها می توان به پلورالیسم دینی اشاره کرد ، درفصل اول این رساله مورد مداقه قرار گرفته است .
از مهمترین و محوری ترین مسائل مورد بحث در روانشناسی دین ، میتوان از بحث ‘تجربه دینی’ نام برد که به عنوان گوهر و اساس این دیدگاه ، مورد توجه و دقت نظر متفکرین ، متألهان و همچنین روانشناسان قرار گرفته است . یکی از مهمترین فرضیه های مورد بررسی در این مبحث ، معرفت زایی تجربیات دینی است و اینکه آیا تجربه دینی میتواند از لحاظ معرفتشناسی ، عینیت داشته باشند ؟
بیان نظریات مختلف در مورد این مسئله ، که در فصل دوم به آنها اشاره شده ، تا حدودی اظهار نظر در مورد آن را آسان مینماید .
نقد و بررسی موضوع نیز ، همراه با بیان نظرات متفکرین معاصر و نتیجه گیری کلی از بحث ، اجمالاً در فصل پایانی رساله آمده است .
ما حصل بحث :
ـ روانشناسی دین ، نگاهی درونی ، روانی و فردی به دین است ، بدون در نظر گرفتن جنبه های اجتماعی ، فرهنگی و … آن .
ـ تبیین شخصی و درونی دین ، از بسیاری از تعارضات میان عقاید دینی و سایر ابعاد زندگی جلوگیری کرده و خواه و ناخواه ، اصطکاک همیشگی میان دین و علم را
از بین می برد.
ـ از طریق ارجاع تجربیات شخصی و فردی به پیش فرضهای دینی و زمینه های مذهبی افراد ، تجربیات دینی قابل تعریف بوده و به عنوان مهمترین عامل تحویل دین به روانشناسی ، مورد بررسی و دقت نظر قرار می گیرد .
ـ تجربیات دینی از لحاظ معرفت شناسی می توانند عینیت داشته باشند و اعتقادآور باشند ( اما فقط برای صاحب تجربه و نه ناظران ، بلکه برای ناظران خارجی ، تنها جنبه آشنایی دارد )
ـ از بارزترین نتایج تبیین و تفسیر درونی و فردی دین ، اعتقاد به پلورالیسم دینی
( کثرت گرایی دینی ) است که امروزه با گسترش این روند در جوامع غربی ، حقانیت مکاتب توحیدی و اعتقاد به صراط مستقیمی واحد ، به زیر سؤال رفته و تا حدودی تضعیف شده است .
ـ دین از طریق تجربه درونی و شخصی قابل ادراک است ، و این ادراک بر اساس فطرت کمالجوی انسان و طبیعت وی استوار است .
ـ تجربیات دینی در صورت عینیت یافتن ، می تواند معرفت زایی کرده و اعتقادات دینی را توجیه نمایند؛ اما این مسئله در مورد شخص تجربه کننده صادق می باشد و برای شخص ناظر هیچ الزام و ضرورتی ، برای اعتقاد از طریق تجربه دینی وجود ندارد.
مقدمهمسئله دین و دینداری در طول تاریخ زندگی بشر همواره به عنوان مسألهای قابل بحث و مورد توجه ، مطرح بوده و علی رغم اینکه نقش غیر قابل انکار و بسزایی در زندگی بشر داشته و دارد ولی بحث و مجادله بر سر این موضوع که آیا اصلاً دین در زندگی نقشی را ایفا میکند و یا مقولهای جدا و مستقل از سایر جنبههای زندگی میباشد ؛ همیشه نقل مجالس علما و صاحب نظران و موضوع همیشگی مجادلات فلسفی و کلامی بوده است . تاریخ نشان میدهد دینداری و اعتقاد به موجودی ماورائی از آغاز تاریخ زندگی انسان ، ذهن او را به خود مشغول کرده به طوری که انسان ، بدون خدا و بدون اعتقاد به موجودی ماورائی و دارای قدرت برتر ، وجود نداشته است لکن کیفیت بروز این اعتقاد و نمادهایش در هر زمان برحسب نوع تفکر و روش زندگی و فرهنگ و آداب مردمان آن دوران تفاوت داشته است .
دینداری امری فطری و درونی بوده و هست اما بروز و ظهور آن نیازمند زمینه و بستر مناسبی است که این زمینه و شرایط برای افراد مختلف متفاوت خواهد بود .
در دوران پس از قرون وسطی غرب و به طور اخص مسیحیت ، با تعارض آشکار و وسیع میان عقاید (که به نحو شدیدی تحریف آمیز و خرافی شده و عملاً پایبندی به آن مانع پیشرفت علمی و فرهنگی جامعة انسانی میشد) و علم و تکنولوژی (که دوران فترت و رکود را پشت سر گذاشته و به طور فزایندهای رو به پیشرفت و ترقی نهاده بود)
مواجه شد . به طوری که متدینین که خود را مدافع احکام دینی میدانستند ، علم و تمدن را نوعی کفر و بیدینی به شمار آورده و علما و دانشمندان نیز در معرض اتهامات کفر آمیز قرار داشته و پایبندی به اصول اعتقادی و مبانی عقیدتی مسیحیت را مانع تحقیق و پیشرفت فکری خود و جامعه میدانستند .
لذا فیلسوفان و دانشمندان علم کلام بر آن شدند تا با تفسیر و تعبیری تازه و نو از دین آن را از صحنة اجتماعی زندگی بشر رانده و به حیطة شخصی و فردی اشخاص ارجاع دهند و از این طریق تعارض و تضاد میان علم با نمودهای مذهبی را از میان بردارند . از اواخر قرن هیجدهم میلادی زمزمههای این جدایی و این برداشت تازه از دین ، از طریق توجه به جنبة روانی و درونی دین توسط روانشناسان شنیده شد .
“ هر چند کاربرد واژة روانشناسی دین به عنوان حوزههای خاص پژوهش علمی ابتدا در اروپای قرن نوزدهم ظاهر شد ، پدیدههایی که این دو واژه به آنها اشاره دارد یعنی مصداق آنها و محتوای آنها به قدمت انسان است و تأمل در باب آنها به طلیعة تاریخ مدون بشر بازمیگردد .”[۱]
این گستره در اثر مفهوم سازیهای منفی پیشگامان روانشناسی در خصوص دین ، همچنین عکسالعمل منفی نهادهای دینی مدتی در حاشیه قرار گرفت ؛ اما با تلاش روانشناسان و متألهان در قرن حاضر روانشناسی دین مجدداً از حاشیه وارد صحنه شده و در دنیای فرامدرنیسم امروز به عنوان ابزاری در جهت تجربهنگری دیالکتیک مابین دیدگاه های مختلف در خصوص دین ، به حرکت و تحول خود ادامه میدهد .
این گستره به دلیل جایگاه ممتاز دین در سازمان روانشناختی انسان و همچنین هدف کلی علم روانشناسی که همانا مطالعة رفتار انسانی است ، به عنوان یکی از شاخههای روانشناسی مورد توجه میباشد .
از طرف دیگر ، دین پژوهان و متألهان عصر جدید که بیشتر تابع عینی نگری و پوزیتیویسم میباشند ، به دلیل اینکه پدیدارشناسانه از دین سخن گفتهاند ، خود را از تأملات روانشناسانه بینیاز ندیدهاند .
روانشناسی دین علاوه بر اینکه در مجموعة علوم روانشناختی نمود مییابد ، دیگر دانش های مربوط با دین پژوهی را نیز در این زمینه بهرهمند میسازد . “ برای مثال تبیین مفاهیم اساسی تفکر دینی در کلام جدید … که با بهرهگیری از یافتههای روانشناسی دین قادر به ترسیم تجربی نقش دینداری در زندگی است ؛ و یا در خصوص احیاء اندیشة دینی متکلم با تکیه بر یافتههای روانشناسی دین در جهتگیریهای دینداری ، دیندارهای اصیل را از دیندارهای محرّف متمایز میسازد و امکان بازنگری در آموزشهای دینی را در سایة یافتههای روانشناسی فراهم میکند .
همانگونه که روانشناسان مخالف دین نیز در نقد تجربی فرضیات خود در خصوص دین به گسترة روانشناسی دین روی میآورند ؛ در واقع روانشناسی به عنوان ابزاری در جهت تأیید و درک ایمان دینی ، و یا چالشی برضد آن ، در پوشش روانشناسی دین بکار میرود . این گستره علاوه بر این میتواند مبنا و ملاک گفتگوی میان ادیان در سطحی تجربی گردد . تحقیقات این گستره که با ابزارها و روشهای گوناگون در جوامع با ادیان متعدد صورت میگیرد ، شناخت تحقیقی ادیان را امکان پذیر میسازد . در واقع تحقیقات روانشناسی دین گرایشها و پیامدهای مشترک و متمایز دینداری در نمونههای مورد بررسی برمبنای ادیان مختلف را آشکار میسازد و فرایند گفتگوی میان ادیان را تسهیل میکند ، و بر همین اساس میتواند یکی از مبانی و محورهای گفتمان بین ادیان گردد . استفاده از روانشناسی دین در این زمینه دامنة گفتگوی میان ادیان را از سطح نظری به سطح تجربی میکشاند .”[۲]
اینکه چرا برخی از افراد عمیقاً دیندارند در حالیکه برخی دیگر هیچگاه به دین توجهی نمیکنند ؟
چرا برخی مسلمان ، زرتشتی ، بودایی هستند و برخی دیگر یهودی ، مسیحی و …؟
ایمان دینی چگونه ظاهر میشود و به چه ترتیبی در طول زندگی تحول پیدا میکند ؟
چرا برخی دینداران تجربههای دینی عمیقی دارند ، در حالیکه برخی دیگر از این تجارب بیبهرهاند ؟
چرا دینداری گروهی به سلامت هیجانی و رفتاری میانجامد و دینداری گروهی دیگر به اختلالات متعدد روانشناختی ؟
و …
از جمله سؤالاتی هستند که در گسترة روانشناسی دین مورد توجه قرار میگیرند و علت انتخاب چنین موضوعی برای تحقیق و ارائه رسالة پایان دوره ، توجهی بود که همیشه به امثال این مسائل داشته و دارم .
تعارض و تضادی که در طول تاریخ میان دین و نمودهای دینی با علم و دانش رو به پیشرفت بشری مشهود بوده و هست ، همیشه این سؤال را در ذهنم تداعی میکرده است که مگر دین و دینداری ، داعیة تکامل و یاری انسان و رشد و شکوفایی معنوی او را ندارد ، پس چرا هر جا سخن از رشد و پیشرفت علمی و ارتقای تمدن و دانش بشری است ، دین را به عنوان مانعی در جهت رسیدن به این هدف معرفی کرده و عملاً آن را از صحنة زندگی پس زده و به گوشة عزلت کشاندهاند ؟
البته این روند در میان جوامع غربی و مسیحی به وضوح دیده میشود چرا که قوانین کلیسا و مضامین کتاب مقدس ، گاهی چنان بیاساس و نامعقولاند که در توجیه آن برای عقل قلمرویی جدا منظور میکنند و راه عقل را از راه ایمان جدا میدانند . “ همین است که تاریخ تمدن اروپا را در هزار و پانصد سال اخیر به دو عصر متفاوت ، ایمان و علم تقسیم کرده است و این دو را در مقابل یکدیگر قرار داده است در حالی که تاریخ تمدن اسلامی ، به عصر شکوفایی که عصر علم و ایمان است و عصر انحطاط که علم و ایمان توأماً انحطاط یافتهاند ، تقسیم میشود .
در اسلام عقل از بیشترین ارزش برخوردار است . تمام اعتقادات اسلامی متکی به عقل است . قرآن انسانها را به تعقل و تفکر فراخوانده است . در مجامع روایی ما اولین کتاب ، کتاب عقل است . موسی بن جعفر (ع) تعبیری فوقالعاده زیبا دارند ، میفرمایند :
خداوند دو حجت در میان مردم دارد : حجت درونی که عقل انسان است و حجت بیرونی که انبیاء هستند .
دربارة تفکر و اندیشه نیز کتاب و سنت همواره توصیه و ترغیب نموده است …
قرآن قصه آدم و حوا را بسیار زیبا مطرح میکند . خداوند همة اسماء را به آدم آموخت و آنگاه که آدم معرفت و آگاهی یافت ، شایستة سجود فرشتگان شد … شیطان وسوسهگر همواره برضد عقل و مطابق هوای نفس وسوسه میکند و آنچه در وجود انسان مظهر شیطان است ، نفس اماره است نه عقل آدمی .”[۳]
نظر به منشأ این رشته ، کل این روند از محصولات آکادمیک غربی است . البته این رشته مدام فرهنگهای آسیایی را چنانکه باید و شاید به حساب آورده و به بررسی گرفته
است . ولی در این صورت هم این رشته یک روش تحلیلی است که برای سنتهای غیر غربی بیگانه بوده و حداکثر اینکه میتواند به عنوان یک ساختار اکتشافی برای بازخوانی و بازبینی آنها اطلاق گردد . در واقع کوششهای دستگاهمندانه برای ایجاد روانشناسیهای دین که بر مدلهای غیر غربی فلسفه ، دین و طب استوار باشد وجود خارجی ندارد .
یکی از جریانهای روشمندانه در این باب ، ارائه تجربة دینی به عنوان گوهر و اساس دین میباشد ، که بررسی آن امروزه به محوریترین موضوع مورد بررسی در روانشناسی دین تبدیل شده است .
“ در زمانی که اعتقاد به آفریدگار متعالی و تعالیم متافیزیک ، از سوی بسیاری مردود شناخته شده است ، شیوههای تفسیر که بوسیلة همان اعتقادات بهوجود آمده است در الگوهای فرهنگی اندیشه ، عمل و احساس بطور جدی تثبیت شده و حفظ میشوند .
زمانی اعتقاد به خدا به عنوان آفریدگار ، برای چنین عواطف و اعمالی زمینة توجیه کنندهای بود . حال جهت توجیه عکس شده است ، با تجارب و عواطف در صدد دفاع از عقایدند . درک بینهایت ، احساس وابستگی مطلق ، عمل پرستش و قواعد حاکم بر کاربرد واژة خدا ، به همة اینها توسل پیدا میکنند تا گزارههای دینی را توجیه کنند ، گزارههایی که اگر نباشند ، این درک ، احساس ، عمل و قواعد قابل فهم نیست .”[۴]
بنابراین بحث روانشناسی دین در عین حالیکه نگاهی تازه و زیبا از دریچهای نو به دین داشته و در بسیاری از موارد موفق به حل معضل عدم توافق و توازی علم و دین شده است اما باید به این نکته نیز اذعان داشته باشیم که فرهنگ غنی اسلام ، بینیاز از تمام
تحویلی نگریهای موجود در علوم مختلف دینی بوده و القائات و توجیهات فلسفة غرب در راستای به گوشه کشاندن دین و محدود کردن آن به قلمرو شخصی و فردی انسانها را که از نتایج اولیة آن میتوان به بحثهای داغ محافل امروزی چون پلورالیسم دینی ، سکولاریسم ، پوزیتیویسم جدید ، پست مدرنیسم و … میباشد ، به راحتی پاسخگو بوده و در این زمینه تنها نیاز به مفسرین و تحلیلگران توانمند علوم دینی دارد . از طرف دیگر میدانیم که هر چه یک پدیده برای فرد مهمتر باشد ، احتمال درونی سازی ، شخصی سازی و تعیین مرز کردن خودی و ناخودی در خصوص آن پدیده بیشتر میشود . تاریخ تحول بشر گواهی داده است که دین از چنین خاصیتی برخوردار است . دین ، هم در سطح فردی و هم در سطح فرهنگی تفسیرهای بیشماری را برمیانگیزد که به زمان و مکان خاص آن وابسته است . دین جنبة مهمی از واقعیتهای تاریخی ، فرهنگی ، اجتماعی و روانشناختیای است که انسان در زندگی روزمرة خود با آنها روبرو میشود .
چنین پدیدهای با توجه به شرایط کنونی جامعة ما اهمیتی دوچندان دارد و همین امر ضرورت توجه و گسترش مطالعات روانشناختی در خصوص دین ، به عنوان یکی از اضلاع مهم دینپژوهی را مورد تأکید قرار میدهد . اما واقعیت این است که در خصوص انگیزهها ، شناختها ، و تجارب دینی در فرهنگ ما تا به حال پژوهشی نظام دار و با پشتوانههای نظری محکم صورت نگرفته است .
در حالیکه امروزه در اکثر جوامع ، روانشناسی دین به طرز فراگیری در حال پیشرفت است ، اما این گستره در ایران از موضوع چند پایاننامه ، آنهم در رشتههای روانشناسی و به صورتی جسته و گریخته ، فراتر نرفته است .
همین امر موجب شده است کسانی که حول محور موضوعات دینی و فلسفی ـ کلامی به بررسی و تحقیق در ‘ روانشناسی دین ’ میپردازند (که البته بنده نیز از این قافله مستثنی نیستم) با محدودیت شدید منابع و کتب مرجع روبرو میباشند .
گذشته از اینکه برای دستیابی به تحلیل و بررسی درست موضوع ، نیاز به مطالعه و کنکاش در مباحث روانشناسی وجود دارد که این مقوله برای دانشجویان و فارغالتحصیلان رشتههای الهیاتی و دینی ، به دلیل جدا بودن این دو حوزه در رشتههای دانشگاهی از یکدیگر ، مشکلات خاص خود را به همراه دارد .
فهرست مطالب
چکیده
مقدمه ۱
فصل اول
رابطه روانشناسی و دین ۱۱
تعریف دین ۱۵
بررسی تئوریهای روانشناسانة دین ۲۱
ـ تئوری تحولی پیاژه ۲۲
ـ تئوری اریکسون . ۲۵
ـ آلپورت ۲۷
ـ یونگ ۳۰
ـ هیوم .. ۳۵
ـ فروید ۴۲
علل گرایش به دین ۴۷
پیامدهای گرایش به دین ۵۰
ـ جیمز ۵۱
تجربة دینی ۵۹
تعارض علم و دین ۶۰
کثرتگرایی دینی ۶۸
فصل دوم
تعریف تجربة دینی ۷۶
پیشینة تاریخی تجربة دینی ۷۹
اقسام تجربة دینی ۸۳
دیدگاههای مختلف در مورد انواع تجربههای دینی ۸۶
ـ تجربة دینی نوعی احساس است ۸۶
ـ تجربة دینی نوعی تجربة مبتنی بر ادراک حسی است ۹۵
ـ تجربة دینی ارائه نوعی تبیین مافوق طبیعی است ۹۸
نمونههای تجربة دینی ۱۰۴
آیا تجربههای دینی هستة مشترکی دارند ۱۱۸
تجربههای عرفانی ۱۲۰
ـ آیا تجارب عرفانی معرفتزا است ۱۳۱
آیا تجربة دینی میتواند اعتقاد دینی را توجیه کند ۱۳۵
فصل سوم
نگاهی نقادانه به موضوع ۱۴۹
ـ تقدم شرک بر یکتا پرستی ۱۶۴
ـ موهوم پنداری باورهای دینی ۱۶۵
ـ گناه نخستین ۱۶۶
ـ خدای پدرگونه ۱۶۷
ـ مفهوم جنسیت ۱۶۸
ـ تعمیم ناروا ۱۷۰
فهرست منابع و مآخذ (فارسی) ۱۸۰
فهرست منابع و مآخذ (انگلیسی) ۱۸۴
چکیده انگلیسی ۱۸۵