این پایان نامه در دانشگاه تهران و در مقطع کارشناسی ارشد و به روش کمی انجام گرفته است. 143 صفحه word.
مدیریت روستایی درایران درطول تاریخ فراز ونشیبهای متعددی داشته است. این فراز ونشیبها بویژه در سالهای اخیر سرعت بیشتری یافته وبا تغییر وتحولات زیادی به لحاظ تشکیلات و زیربناهای قانونی مواجه بوده است. تا زمانی که دولت مرکزی در روستاها حضوری نداشت رتق وفتق امور روستا توسط افرادی با مشروعیت سنتی انجام میگرفت که گاه به لحاظ موروثی بودن آن سالهای سال دردست افراد خاص درگردش بود. که این افراد عمدتا مالکان ونمایندگان آنها یعنی کدخدایان و.... بودند. با بسط حکومت مرکزی وگسترش اقتدار آن، حوزه مداخله حکومتگران از شهرها فراتر رفته و به روستاها نیز سرایت نمود این گسترش باعث مداخله دولت در روستاها ودستکاری درمدیریت سنتی روستاها گردید.
ازجمله این تغییرات کاهش قدرت مالکان وسپس حذف سیاسی مالک از محیط روستا و از هم پاشیدگی مدیریت روستا بدون داشتن جایگزین مناسب در آن برهه وسپس راهاندازی انواع نهادهای محلی توسط دولت و شکل گیری صور مختلف حضور دولت یا نمایندگان آنها در روستا شد. در ادامه با پیروزی انقلاب اسلامی و تحولات بوجود آمده در روستا مدیریت روستایی با تغییر تفکر از مدیریت واحد به مدیریت مبتنی برنظام شورایی بنیاد نهاده شد و وظیفه اداره امور روستا بر عهده نهاد جدیدی تحت عنوان"شوراهای اسلامیروستایی" گذاشته شد این شوراها که قانون آن درتاریخ 10/6/1361 از تصویب مجلس گذشت، مسئولیت اداره امور روستاها را برعهده گرفتند. مهمترین ویژگی این نهاد مدیریتی تازه تاسیس انتخاب مستقیم این افراد توسط مردم روستا و شورایی بودن آن بود. تاسیس خانههای همیار توسط جهاد سازندگی با فلسفه کمک به شوراهای اسلامیروستایی در اداره امور روستا و راه اندازی دفتر عمران توسط بنیاد مسکن انقلاب اسلامیجهت کمک به شوراهای اسلامیدر اجرای طرحهای بهسازی در روستا ازجمله این اقدامات میباشد.