لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:37
فهرست و توضیحات:
مقدمه
بیان مسأله
اهمیت موضوع
اهداف کاربردی
اهداف نهایی
( نبوت) مجموعه اى است مشتمل بر چهارده جلسه بحث و انتقاد انجمن اسلامى پزشکان که در سال 1348 هجرى شمسى ایراد شده و سخنران آن استاد شهید آیة الله مطهرى بوده اند . سبک بحث یک سبک ابتکارى است و در یک قالب خاص مثلا قالب متکلمین یا فلاسفه جاى نمى گیرد , بلکه استاد شهید با توجه به احاطه خود بر نظرات متکلمین و فلاسفه در این باب و با توجه به برخى علوم انسانى جدید مانند روانشناسى و با عنایت به شبهاتى که در این باب هست , یک طریق مخصوص را طى کرده اند و البته سؤالاتى که در پایان جلسات مطرح شده است در تعیین خط سیر بحث مؤثر بوده است .
استاد شهید مطالب خود را در چهار بخش ( راههاى اثبات نبوت) , ( وحى) , ( معجزه) و ( اعجاز قرآن) دسته بندى کرده اند و درباره ماهیت ( وحى) و ماهیت ( معجزه) که معمولا کمتر بحث مى شود , به تفصیل سخن رانده اند .
همان طور که خواننده محترم مطلع است , این بحث در ادامه بحث توحید که قبلا به چاپ رسیده است ( مطرح شده و به دنبال آن , بحث ( امامت و رهبرى) در آن جلسات مطرح شده است ( که آن نیز قبلا منتشر گردیده است و پس از آن مسأله معاد مورد بحث قرار گرفته است ) که همزمان با ( نبوت) منتشر مى گردد ) . در همه این بحثها آنچه که بسیار جلب توجه مى کند شیوه برخورد استاد با سؤالات و انتقادات بعضا تند مستمعین است که با سعه صدر و به طور منطقى و بدون آنکه تحت تأثیر احساسات قرار گیرند پاسخ گفته اند و با توجه به اینکه مستمعین قشر تحصیل کرده و روشنفکر و دانشگاهى بوده اند , نحوه برخورد استاد با آنان , نحوه صحیح برخورد با این قشر را در خصوص اظهارات آنها درباب مسائل اسلامى به گونه اى که موجب طرد آنان نشود و در عین حال حقیقت مطلب به آنها عرضه گردد , به خوبى نشان مى دهد . امید است که این روش استاد نصب العین ما قرار گیرد .
فرمت فایل: ورد قابل ویرایش
تعداد صفحات: 13
فهرست مطالب:
امامت و رهبرى امت
ابراهیم، رهبر و امام
انسان نیازمند رهبرى است
ریشه تفاوتانسان و حیوان از نظر رهبرى
قوانینخاص حاکم بر زندگى بشر
ضرورت مطالعه سیره اولیاء
وظایف خاص رهبر
دستورات اسلام در مورد رهبرى
هدف نُبوّتها و بعثتها
استاد شهید مرتضى مطهرى مجموعه آثار جلد ۳ صفحه ۳۱۸
امام وظایفى بر عهده دارد یکى از آن وظایف رهبرى جامعه است در این مقاله پیرامون نیازمندى انسان به رهبر و وظایف رهبر و دستورات اسلام در مورد رهبرى، مطالبى ارائه گردیده است.
رشد یعنى قدرت مدیریت.وقتى که انسان مىخواهدانسانهاى دیگر را اداره کند یعنى وقتى که موضوع رشد اداره انسانهاى دیگر باشد، آن را «مدیریت و رهبرى»مىنامیم.این نوع از رشد دراصطلاح اسلامى «هدایت» و به تعبیر رساتر «امامت» نامیده مىشود.
دقیقترین کلمهاىکه بر کلمه «امامت» منطبق مىشود همین کلمه «رهبرى» است.فرق نبوتو امامت در این است که نبوت، راهنمایى و امامت، رهبرى است.
نبوت، ابلاغ، اخبار، اطلاع دادن، اتمام حجت و راهنمایىاست.راهنما چه مىکند؟ راه را نشان مىدهد، وظیفهاش بیش از این نیست که راهرا نشان دهد.ولى بشر علاوه بر راهنمایى به رهبرى نیاز دارد، یعنى نیازمند است به افراد یا گروه و دستگاهى که قواو نیروهاى وى را بسیج کنند، حرکت دهند، سامان و سازمان بخشند.نبوت، راهنمایى است و یک منصب است، اما امامت،رهبرى است و منصب دیگرى است.پیغمبران بزرگ، هم نبى و هم امام هستند. پیغمبران کوچک فقط نبى بودند و امام نبودند، رهنما
صفحه : ۳۱۹
بودند ولى رهبر نبودند،اما پیغمبران بزرگ هر دو منصب و هر دو شان را داشتهاند، هم شانراهنمایى و هم شان رهبرى. ابراهیم، موسى، عیسى هر کدام رهنما و رهبرند.
خاتم الانبیاء «رهنماىرهبر» است.قرآن مجید بر این اصل بسیار تکیه مىکند و در معارفشیعه این اصل قرآنى جاى شایسته خود را دارد.
این نکته راباید یادآورى کنم که آنچه قرآن تحت عنوان رهبرى از آن بحث مىکند،ما فوق رهبرىاى است که بشریت مىشناسد.رهبرىاى که بشریت مىشناسد از حدودرهبرى در مسائل اجتماعى تجاوز نمىکند، ولى منظور قرآن از رهبرى، علاوه بر رهبرى اجتماعى رهبرىمعنوى یعنى رهبرى به سوى خداست و آن خود حساب دقیق و حساسى دارد و از رهبریهاىاجتماعى بسى دقیقتر و حساستر است.فعلا مجال بحث درباره این جهت نیست.
ابراهیم، رهبر و امام
قرآن درباره ابراهیم(علیهالسلام)حرف عجیبى مىزند و مىگوید: «و اذ ابتلى ابراهیم ربهبکلمات…» (۱) خداوند ابراهیم را در مراحل بسیارمورد آزمایش قرار داد و ابراهیم از این آزمایشها پیروز بیرون آمد.
ابراهیم از پیغمبرهایى است که سرگذشت عجیبى دارد وآزمونها برایش پیش آمده و در همه آنها کمال موفقیت و پیروزى را داشته است.در میان قوم بابل به نبوت مبعوث شد ویکتنه با عقاید منحط و شرک آمیز قوم خود که همه را فرا گرفته بود مبارزه کرد.همه بتها را به استثناىبت بزرگ شکست.تبر بتشکنى را به گردن بت بزرگ انداخت به علامت اینکه بتها با یکدیگر نزاع کرده و بت بزرگ سایر بتها را به این روز انداخته است.
ابراهیم با این کار خودنیروى فطرى عقلى خفته مردم را بیدار کرد، زیرا فطرتا درک مىکنندکه ممکن نیست جمادات با یکدیگر به نزاع برخیزند.همین جا به خود مىآیندکه پس چرا انسان عاقل شاعر مدرک، سر به آستان این موجودات لا یشعر فرود آورد؟!ابراهیممکرر مورد غضب و خشم نمرود قرار گرفت تا آنجا که او را در
…………………………………………………….. ۱٫بقره/۱۲۴٫
صفحه : ۳۲۰
گودالى – حتى مىتوان گفت در دریایى – از آتشانداختند ولى او از سخن خود دست بر نمىداشت.ابراهیم از طرفى با عقاید منحط و خرافى و تقلیدى[قوم]خود درگیر بود وپیروز مىگشت، و از طرف دیگر با نمرود درگیرى شدید پیدا کرد و تا میان آتش رفت و در همان حال یک آزمون عجیب الهىبه سراغش آمد، یعنى از طرف خدا به امرى مامور شد که جز یک تسلیم کامل، هیچ نیرویى نمىتواند آن را اطاعتکند.امرى که دربارهاش صادر شد این بود که فرزند جوان عزیزت را به دستخود در راه خدا باید فدا کنى و سر ببرى.ابراهیم تصمیم بهانجام این کار گرفت و در آخرین مرحله که تصمیم ابراهیمى ظهور کرد، از جانب خداوند ندا رسید که یا ابراهیم!تو عمل کردىو ما آنچه از تو مىخواستیم همین بود.ما از تو همین حد از تسلیم را مىخواستیم، ما کشتن فرزند از تو نمىخواستیم.
ابراهیم این منازل و مراحل را طى کرد و پشتسرگذاشت.بعداز همه اینها بود که به او گفته شد اکنون شایسته امامت و رهبرىهستى.ابراهیم از نبوت و رسالت گذشت تا به رهبرى رسید.در حدیث است: اتخذ الله ابراهیم نبیا قبل ان یتخذه رسولا و اتخذه رسولاقبل ان یتخذه خلیلا و اتخذه خلیلا قبل ان یتخذه اماما (۱) .
خلاصه معنى حدیث اینکه:ابراهیم اول نبى بود و هنوز رسول نبود، رسول شد و هنوز خلیل نبود،و خلیل الله شد و هنوز امام و رهبر نبود، بعد از همه اینها به مقام «امامت و رهبرى» رسید.
مفاد آیه کریمه «و اذ ابتلى ابراهیمربه بکلمات فاتمهن قال انى جاعلک للناس اماما»(۲) این استکه: پس از آنکه ابراهیم همه مراحل را طى کرد و از همه آزمایشها پیروز و موفقبیرون آمد و به اصطلاح فارسى از هفتخوان گذشت، ما به او اعلام کردیم که هم اکنون وقت آن رسیده است که ما تو را امام و رهبر قرار دهیم.
امامت و رهبرى انسانها، چه در بعد معنوىو الهى و چه در بعد اجتماعى،
…………………………………………………….. ۱٫اصول کافى، ج ۱، کتاب الحجة/ص ۱۷۵٫ ۲٫بقره/۱۲۴٫
صفحه : ۳۲۱
عالىترین درجه و مقام و پستى است که از طرفخدا به یک انسان واگذار مىشود.
مدالى که به این نام به سینهکسى مىچسبانند عالىترین مدالهاست.ابراهیم، هم نبى و هم امامبود، لهذا رهبر قوم خویش بود.
اینکه عرض کردم«نبوت، راهنمایى و امامت، رهبرى است» مقصودم این نیست که انبیاءاین منصب را که بالاتر است نداشتند.همان طور که قبلا هم اشاره کردیم،نبوت و امامت دو منصب است که در انبیاء بزرگ هر دو منصب جمع است و در انبیاء کوچک یکى از آندو، کما اینکه در ائمه، امامتو رهبرى هست ولى نبوت یعنى رهنمایى جدید نیست، چون راه همان راهى است که پیغمبر نمایانده است و ائمه مردمرا در همان راه که پیغمبر از طرف خداوند ارائه کرده استحرکت مىدهند، بسیج مىکنند و راه مىبرند.این، مفهوم امامت از نظر اسلام است.
دنیاى امروز به مساله رهبرى و مدیریت، تنها از جنبهاجتماعى مىنگرد، یعنى تنها این جنبه و این بعد را شناخته است، ولى همینرا که شناخته است بسیار اهمیت مىدهد و به حق اهمیت بسیار مىدهد.
انسان نیازمند رهبرى است
اهمیت فوق العادهرهبرى بر سه اصل مبتنى است: اصل اول مربوط است به اهمیت انسان و ذخایر و نیروهایىکه در او نهفته است که معمولا خود به آنها توجه ندارد.در اسلام به مساله متوجه کردن انسان به خود، به عظمتو شرافتخود و نیروهاى عظیمى که در اوست، توجه شده است.قرآن مجید مىگوید: «وقتى که انسان را خواستیم بیافرینیم فرشتگان را امرکردیم که به این موجود سجده کنند» (۱) ، مىگوید: «انسان بر فرشتگان در تعلیم اسماء الهى پیشى گرفت»(۲) ، مىگوید: آنچه در زمین است براى انسان آفریده شده است: «هو الذى خلق لکم ما فى الارض جمیعا»(۳) ، «سخر لکم ما فى السموات و ما فى الارض» (۴) ، اى بشر!در تو
…………………………………………………….. ۱٫مضمون آیه ۳۴ سوره بقره. ۲٫مضمون آیه ۳۱ سوره بقره. ۳٫بقره/۲۹٫ ۴٫جاثیه/۱۳٫
صفحه : ۳۲۲
چیزهاست، تو خیال نکن مشتى آب و خاک هستى، خودت رابا موجودات دیگر مقایسه نکن.
ریشه تفاوت انسان و حیوان از نظر رهبرى
اصل دوم مربوطاست به تفاوت انسان و حیوان.انسان با اینکه از جنس حیوان است، از نظرمجهز بودن به غرایز با حیوان تفاوت دارد یعنى ضعیفتر از حیوان است.
حیوانات به یک سلسله غرایز مجهز هستند و نیاز چندانى به مدیریت و رهبرى از خارج ندارند،زیرا غریزه کارش راهنمایى و رهبرى به صورت خودکار است.مورچه به سلسلهغرایزى مجهز است که به طور خودکار و اتوماتیک وى را در زندگى رهبرى مىکند.امیر المؤمنین على(علیه السلام)در یکىاز خطبههاى نهج البلاغه موضوع مجهز بودن مورچه را به غرایز زندگى بیان و تشریح مىکند.سایر حشرات نیز بدین منوال هستند.
انسان با اینکه از نظر نیروها مجهزترین موجودات است و اگر بنا بود با غریزه رهبرى شود مىبایست صد برابر حیوانات مجهز به غرایز باشد، در عین حال از نظر غرایزى کهاو را از داخل خود هدایت و رهبرى کنند، فقیرترین و ناتوانترین موجود است، لهذا به رهبرى، مدیریت و هدایت از خارج نیاز دارد.اینهمان اصلى است که مبنا و فلسفه بعثت انبیاء است، و هنگامى که فلسفه بعثت انبیاء را مورد بحث قرار مىدهیم متکىبه اصل نیاز بشر به راهنمایى و رهبرى هستیم، یعنى بشر موجودى است مجهز به ذخایر و منابع قدرت بیشمار و درعین حال در ذات خود فوق العاده بىخبر و سرگردان و خود از ذخایر و منابع وجود خود ناآگاه، نه مىداند که چه دارد و نه مىداندکه چگونه آنها را رهبرى کند و مورد بهرهبردارى قرار دهد، لهذا نیازمند است که رهبرى گردد، راه به او نشان داده شودو نیروهایش سامان یابد و سازمان پیدا کند، باید او را آزاد کرد و به حرکت آورد.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:28
فهرست و توضیحات:
نبوت
انبیا (پیامبران)
شماره پیغمبران
پیغمبران اولوالعزم
اهمیت نیاز به نبوت در زندگی اجتماعی
خدای متعال با قدرت کامل خود، در حالی که از هر جهت بی نیاز است، جهان هستی و آفریده های گوناگون آن را به وجود آورده و از نعمت های بیرون از شمارش برخوردار کرده است. انسان و هر آفریده دیگر، جان دار و غیر جان دار، از نخستین روز پیدایش تا آخرین روز هستی، در مهد پرورش وی قرار گرفته، هر کدام با نظم و ترتیبی خاص، به سوی هدفی معلوم و معین رهبری شده و پیش می رود، در حالی که در تمام لحظات، مورد عنایت شایان او می باشد.
اگر تنها دوران های زندگی خودمان را مورد توجه و تامل قرار دهیم- یعنی دوران شیرخوارگی و کودکی و جوانی و پیری را در نظر بیاوریم - وجدان ما به عنایت کاملی که خدای متعال به ما دارد گواهی خواهد داد و چنانچه در این مساله روشن شویم، عقل ما بی تردید قضاوت خواهد کرد که آفریدگار جهان به هر یک از آفریده های خود، از هر کس مهربان تر می باشد. در اثر همین مهربانی، همیشه صلاح حال آن ها را رعایت می کند و هرگز بدون حکمت و مصلحت، به فساد امر و تباهی کارشان رضایت نمی دهد. نوع انسان، یکی از آفریدگار خدا است و می دانیم صلاح کار و خوشبختی اش در این است که واقع بین و نیکوکار - یعنی دارای عقاید صحیح و اخلاق پسندیده و کردار نیک - باشد. ممکن است کسی بگوید که انسان، با عقل خداداد می تواند نیک و بد را شناخته، چاه را از راه تشخیص دهد.
ولی باید دانست که عقل به تنهایی نمی تواند این گره را بگشاید و انسان را به واقع بینی و نیکوکاری رهبری کند، زیرا این همه صفات ناپسند و کارهای ناروا که در جامعه انسانی مشاهده می شود، همه از کسانی است که عقل و قوه تمییز دارند، جز این که در اثر خودخواهی و سودپرستی و هوس رانی، عقل آنان مغلوب عواطف و تابع هوا و هوس گردیده، در نتیجه، دچار گمراهی شده اند.
پس خدای متعال باید از راه دیگر و با وسیله ای که هرگز محکوم هوا و هوس نمی شود و هیچ گاه در رهبری خود، خبط و اشتباه نمی کند، ما را به سوی سعادت رهبری و دعوت نماید. این راه، جز راه نبوت نیست.
قضاوتی که عقل ما می کند و به موجب آن، حکم می نماید که باید به نام «راه نبوت» به روی بشر باز باشد، عملا نیز تاکید شده و انجام یافته است، گروهی از افراد بشر به نام «پیغمبر» از جانب پروردگار برانگیخته شده و یک رشته مقررات اعتقادی و عملی برای مردم آورده، آنان را به راه راست دعوت کرده اند.
این گروه، صحت دعوی خود و راستی و درستی دین خود را از راه هایی قابل فهم برای مردم ثابت نموده و در مکتب تربیتی خود، افراد شایسته ای پرورش داده اند.
شماره پیغمبرانی که تاریخ ادیان نشان می دهد بسیار است و خداوند متعال هزاران پیغمبر (صد و بیست و چهار هزار نفر بنا بر مشهور) به سوی بشر فرستاده که همگی به اتفاق، مردم را به سوی خدای یگانه و دین حق خوانده اند.
پیغمبران دو دسته اند: دسته ای از جانب خدا، کتاب آسمانی و شریعت داشته اند که ایشان را اولوالعزم می نامند و دسته ای کتاب و شریعت تازه نداشته، بلکه کتاب و شریعت پیغمبران اولوالعزم را ترویج می کرده اند.
پیغمبران بزرگ - که همان انبیای اولوالعزم و صاحبان کتاب و شریعتند - پنج تن می باشند:
1- حضرت نوح (ع)،
2- حضرت ابراهیم (ع)،
3- حضرت موسی (ع)،
4- حضرت عیسی (ع)،
5- حضرت محمدبن عبدالله (ص).