« اصطلاح تدریس ،اگر چه در متون علوم تربیتی مفهومی آشنا به نظر می رسد ،اکثر معلمان و مجریان برنامه های درسی با معنی و ماهیت درست آن آشنایی دارند . برداشتهای مختلف معلمان از مفهوم تدریس می تواند در نگرش آنان نسبت به دانش آموزان و نحوه ی کار کردن با آنها تأثیرمثبت یا منفی بر جای گذارد . برداشت چند گانه از مفهوم تدریس می تواند دلایل مختلفی داشته باشد ؛از مهمترین آنها ضعف دانش پایه و اختلاف در ترجمه و برداشت نادرست معلمان از دیدگاههای مختلف تربیتی است. گاهی آشفتگی و اغتشاش در درک مفاهیم تربیتی به حدی است که بسیاری از کارشناسان ، معلمان و دانشجویان این رشته مفاهیمی چون پرورش ، آموزش ،تدریس و حرفه آموزی را یکی تصور می کنند وبه جای هم به کار می برند . این مفاهیم اگر چه ممکن است در برخی جهات وجوه مشترک و در هم تنیده داشته باشند ، اصولاً مفاهیم مستقلی هستند و معنای خاص خود را دارند .
پرورش یا تربیت «جریانی است منظم و مستمر که هدف آن هدایت رشد جسمانی ، شناختی ، اخلاقی و اجتماعی یا به طور کلی رشد همه جانبه شخصیت دانش آموزان در جهت کسب و درک معارف بشری و هنجارهای مورد پذیرش جامعه و نیز کمک به شکوفا شدن استعداد آنان است » (سیف ،1379 ، 28 ) . بر اساس چنین تعریفی پرورش یک نظام است ، نظامی که کارکرد اساسی اش شکوفا کردن استعداد و تربیت شهروندانی است که هنجارهای مورد پذیرش جامعه راکسب کنند و متعهد به ارزشهای آن باشند .
دانلود گزارش تخصصی معلمان بررسی روش های نوین تدریس در دروس پیام های آسمانی و قرآن بافرمت ورد وقابل ویرایش تعداد صفحات 120
دانلود گزارش تخصصی معلمان,راهکارها,پیشنهادات,گزارش تخصصی فرهنگیان,
این گزارش تخصصی جهت ارائه برای ارزشیابی و کسب امتیاز کامل و همچنین جهت ارائه به عنوان تحقیق ارتقاء شغلی بسیار کامل میباشد
مقدمه
تربیت دینی یکی از مهمترین اهداف نظام آموزشی کشور است و اهمیت و جایگاه ویژة آن باعث شده است درس مستقلی، که عموماً تحت عنوان قرآن و تعلیمات دینی شناخته میشود، با سایر دروس در هر پایه تفاوتهای عمدهای داشته باشد. اصولاً ماهیت دروس دینی بهگونهای است که از نظر محتوای آموزشی، فرایند یادگیری و شیوههای آموزشی با دروس دیگر قابل مقایسه نیست.
به عبارت دیگر، هر فعالیتی که از سوی معلم برای یادگیری در دانشآموز انجام شود، صرفنظر از ارزش محتوای مورد یادگیری، آموزش و تدریس محسوب میشود. در این صورت و دروسی چون ریاضی، جغرافیا، زیستشناسی، تاریخ، علومپایه و... همگی از این نظر در یک ردیف جای میگیرند، اما اگر یادگیری را مفهومی فراتر از آموزش تلقی کنیم و در واقع آن را هدف آموزش بدانیم، در آن صورت باید فرایندی را که در استمرار زمان باعث ایجاد تمرین، تجربه و تغییرات تدریجی و نسبتاً پایدار در دانشآموز شود، یادگیری تلقی کرد.(ساجدی ،ش42: 4)
درس پیام های آسمانی از این نظر با سایر دروسی که نام بردیم بسیار متفاوت است.
زیرا یادگیری در تربیت دینی بیش از آنکه نظری باشد، عملی است. در حالیکه سایر دروس1 چندان در عرصة عملی مطرح نیستند. اگر چه در مورد آموزش دروس آزمایشگاهی مفهوم آموزش عملی به چشم میخورد؛ اما عمل در این دروس همان مهارتی است که اگر در فرایند آموزش بهدست نیاید، لطمهای به شخصیت و ساختار وجودی دانشآموز وارد نخواهد ساخت؛ چراکه حوزة عمل در آنها خود محتوای دروساند، نه خود دانشآموز. در حالیکه هدف تربیت دینی ایجاد کنش و رفتارهای خاصی است که بود و نبود آنها اساساً بر ساختار وجودی و شخصیت دانشآموز تأثیرگذار است. تربیت یعنی استعدادهای درونی را، که بالقوه در یک شیء موجود است، به فعلیت در آوردن و پروردن و لهذا تربیت فقط در مورد جاندارها یعنی گیاه و حیوان و انسان صادق است.( مطهری، :56 و 57)
بر آن است تا استعدادها و قابلیتهای دانشآموز را در جهت کمال انسانی وی در تقرب به خداوند، که سرچشمة کمال است، شکوفا کند و در این مسیر از تواناییهای خود بهره ببرد.
لذا چنانچه ارزشهای وجودی فرد برای خودش یا برای آموزشدهندگان وی شناخته شده نباشد، تربیتی صورت نخواهد گرفت و آنچه در قالب تربیت صورت میگیرد، بیشتر شرطی شدن است تا پرورش و تغییر رفتار آگاهانه، که از مشخصات تربیت به معنای واقعی آن است. تفاوت معنای تربیت در مورد انسان و حیوان نیز همین است. برای مثال، اگر بخواهیم رفتاری مؤدبانه مانند «دست دادن» را به کودک بیاموزیم، کافی است او را عملاً در موقعیتهای مختلفی که این کار مجاز است، تعلیم دهیم و محدودة این رفتار را برای او مشخص کنیم. به این ترتیب، او بهتدریج خواهد آموخت که کی، کجا و با چه کسانی دست بدهد.
حال اگر اتفاقاً دست این کودک یا نوجوان در حادثهای آسیب ببیند، بشکند یا به هر دلیل دیگری نتواند دست خود را حرکت دهد، این رفتار مؤدبانه به شکلی دیگر، که جایگزین قبلی است، باز هم صورت میگیرد؛ مثلاً تکان دادن یا خم کردن سر و... . در حالیکه همین دست دادن را میتوان به حیوانات نیز آموخت. چنانکه در سیرکهای نمایشی توسط مربیان کارآزموده به شیرها آموزش داده میشود و آنها نیز مانند انسانها با مردم دست میدهند. اما هرگز شیر آسیبدیدهای که قادر به حرکت دادن دست خود نیست، رفتار جایگزین ندارد! زیرا رفتار قبلی او (دست دادن) آگاهانه و هدفمند نبوده بلکه تنها یک واکنش ناشی از شرطی شدن بوده است.( جعفری:210 و 211)
تأکید بر جایگاه ویژة دروس قرآن و تعلیمات دینی در نظام آموزشی از آن جهت صورت میگیرد که هدف اصلی، یادگیری عملی و التزام به کاربرد آموختههاست. آموزههایی که قابل حصول و انسانسازند و دامنة آنها از حوزة نظری فراتر میروند و تمام ارکان و شئون زندگی فرد را دربرمیگیرند.
اساساً این نوع تربیت با تمامی واقعیات خارجی زندگی انسان و پیوند او با هستی ارتباط دارد. لذا جهت نیل به هدف و نقطة مشخصی که تربیت دینی در پی آن است، باید برنامهریزی شود. برنامههایی که مشتمل بر نحوة ارتباط فرد با خدا، مردم، طبیعت و خودش باشد. بدیهی است چنین برنامهای بر پایة اصول مشخصی که از باید و نبایدهای معین برمیخیزد و بر مبنای قواعدی که توسط مربیان لحاظ میشود، تدوین خواهد شد.
برخی از عمدهترین مشکلات آموزش و یادگیری دروس دینی به مواد و محتوای آموزشی مربوط میشود. در سالهای اخیر در جهت کیفیت بخشی به محتوا اقدامات مؤثری صورت گرفته که از جملة آنها تغییر کتب درسی و تألیف محتوای جدید است. این تغییرات در دورة ابتدایی به تألیف «هدیههای آسمان» و در دورة راهنمایی به تألیف «پیامهای آسمان» منجر شد و در دورة متوسطه نیز تألیف «دین و زندگی» قدم مثبتی است که در جهت ترغیب دانشآموزان به یادگیری محتوای دینی برداشته شد.
هدف مشترک در این تغییرات، اجرای سیاست خاصی است که در صدد ایجاد باورهای قلبی در فراگیرندگان از طریق اقدامات فکری و فعالیتهای عقلانی خود آنهاست. ( حدادعادل:41)
در شرایط کنونی، عموم مخاطبان شاید در بعد اعتقادی مشکلی نداشته باشند ولی هرچه به ابعاد عملی و رفتاری نزدیک میشویم، وضعیت، به نسبت، نامطلوبتر میشود.
جنبة رسمی داشتن نظام آموزشی و تلقی رسمی و فاقد بار تربیتی از سوی دانشآموزان، بهخصوص در مقاطع بالاتر، نوع تحصیلات و مدرسه، نظام ارزشیابی پیشرفت تحصیلی و بهکار گرفته نشدن الگوهای مناسب و شایسته از مواردی هستند که از دیدگاه صاحبنظران، در تقویت نشدن و توسعه نیافتن رفتار دینی و اخلاقی دانشآموزان و بهره نگرفتن آنان از انبوه فعالیتهای تربیت دینی و اخلاقی موجود تأثیر گذارند.1
این در حالی است که در نظام آموزشی تدریس مفاهیم و آموزههای قرآنی، بهویژه مهارت روخوانی قرآن به نحو مطلوب صورت نمیگیرد و دانشآموزان ابتدایی در شرایطی به دورة تحصیلی راهنمایی وارد میشوند که قادر به روانخوانی و روخوانی قرآن نیستند. این امر مشکلات دبیران راهنمایی را افزایش میدهد؛ زیرا زمانی را که باید به آموزش مفاهیم قرآن اختصاص دهند، بالاجبار صرف یاددهی دوبارة روخوانی قرآن میکنند. این ضعف زمانی آشکار میشود که متوجه میشویم دانشآموزی که پس از سالها تحصیل و آموزش این دروس، در زمان پایان تحصیل خود هنوز به روخوانی قرآن در حد نسبی آشنا نشده و مفاهیم قرآن نیز در زندگی وی عینیت نیافته است.
اینجاست که مهمترین مشکل در نظام آموزشی رخ مینماید و ضرورت بهکارگیری روشهای مناسب آشکار میشود. مشکل آموزشدهنده و میزان مهارت وی در یاددهی مفاهیم دینی بهگونهای است که به تغییر رفتار مطلوب در دانشآموزان منجر گردد. در حال حاضر شیوههای گوناگونی در تدریس دروس دینی و قرآن مورد استفادة دبیران و آموزگاران در دورههای مختلف آموزشی است. غالب این شیوهها بر پایة روشهای قدیمی و سنتی بوده است و گاهی بدون آموزش قبلی تنها به اتکای تجربة شخصی معلم توسط خود وی انتخاب میشود. شیوههایی چون سخنرانی، داستانگویی، تمثیل و نمایش و... عمدتاً در آموزش دروس دینی کاربرد دارند و بهکارگیری آنها تا حدی ضروری است. اما با توجه به محتوای دروس نمیتوان به این شیوهها اکتفا نمود. علاوه بر این، بهکارگیری همین شیوهها نیز اگر با روش اصولی صورت نگیرد، فاقد کارایی لازم خواهد بود. زیرا حتی جذابترین داستانها و خوشصحبتترین سخنوران نیز ممکن است ملالآور باشند و تأثیر لازم را بر مخاطب خود نگذارند و یا اساساً بیتأثیر شوند. پس صرف قدیمی و سنتی بودن شیوة دلیل نقد آن نیست بلکه نحوة بهکارگیری آن در شرایط نامناسب مشکلآفرین است.
در این نوشتار نقدهای زیر را در بهکارگیری روشهای سنتی رایج یادآور میشویم و ضمن آن برخی روشهای جایگزین را که بهندرت مورد استفادة دبیران قرار میگیرند، بهصورت پیشنهاد معرفی میکنیم.
یکنواختی و سکون
از آنجا که تغییرات محیط اطراف بیش از سکون آن توجه انسان را جلب میکند، برای توجه بیشتر لازم است در محرکهای دیداری و شنیداری دانشآموزان تغییراتی ایجاد شود. بنابراین، سخنرانی یا قصهگویی با تمام جذابیتی که ممکن است در محتوا داشته باشند اگر بهصورت یکنواخت و بیتحرک ارائه شوند، نهتنها توفیقی در آموزش مباحث نظری نخواهند داشت بلکه مخاطبان را آرامآرام در خواب فرو خواهند برد.
نبودن هماهنگی بین صدا، حرکات، ژستهای معلم و وضع چهره با محتوای کلام تأثیر آن را در مخاطب بسیار کاهش میدهد. جلب تنها حس شنیداری مخاطب، بدون اینکه حس دیداریاش وادار به فعالیت شود، بار چندان مثبتی نخواهد داشت. جذابیت این روش، در مقایسه با تماشای فیلم، ضعف آن را بهخوبی آشکار میسازد؛ زیرا توجه مخاطبان به فیلم به واسطة فعال بودن دو حس دیداری و شنیداری بسیار بیشتر از توجه به سخنرانی است.
باید توجه داشت که دانشآموزان از نظر بهکارگیری قوای دیداری و شنیداری سه دستهاند: (ساجدی،ش42 : 7 و 8)
برخی دارای حافظة دیداری هستند و با نگاه کردن مطلب را میآموزند. برخی دارای حافظة شنیداریاند و با گوش دادن مطالب را یاد میگیرند. برخی نیز با بهکارگیری هردو قوه به یادگیری میپردازند. در صورتی که دبیر بتواند از ابتدای سال استعداد هر یک از دانشآموزان را تعیین کند و بر حسب استفادة بیشتر از یک قوه جای آنان را در کلاس مشخص کند، کمک بسیار مهمی به آنان کرده است. برای تعیین نوع استعداد، میتوان داستانی کوتاه و تخیلی را با ژستها و حرکات مهیج دست و صورت بیان کرد و سپس از آنها بخواهیم آن را بازگو کنند. کسانی که در نقل داستان همان حرکات دبیر را از خود نشان میدهند، دارای استعداد دیداری، و آنان که مو به موی داستان را بدون توجه به حرکات گوینده باز میگویند، دارای استعداد شنیداری هستند. میان این دو گروه نیز دستهای هستند که هم داستان را کامل بیان میکنند و هم تا حدودی به حرکات گوینده توجه نشان میدهند. پس میتوان روش سخنرانی و قصهگویی را برای شنیداریها مناسب دانست؛ مشروط به اینکه تنها به این دو روش اکتفا نشود.
غیرفعال بودن
روشهای آموزشی یا فعالاند یا غیر فعال. در روش فعال یادگیری با مشارکت یادگیرنده صورت میگیرد. در حالیکه در روشهای غیرفعال دانشآموز به مثابه ظرفی خالی است که معلم بهصورت کاملاً یکطرفه آن را با آموزش خود پر میکند. در شیوة فعال، مخاطب با تلاش و تکاپوی خود، بیشتر با درس و محتوای آموزشی درگیر میشود. در حالیکه در روش غیرفعال ذهن مخاطب منفعل از آموزش معلم است. از مزایای روش فعال میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- تقویت تواناییهای ادراکی مخاطب
- بارورسازی قوای فهم و تجزیه و تحلیل مخاطب
- رشد و افزایش اعتمادبهنفس
- ایجاد آمادگی برای شرکت فعال در بحث و گفتوگو
- ایجاد تمرین در تعامل با دیگران و تشخیص رفتار مناسب.( همان:85 )
جهت عکس موارد فوق، نتیجة رویکرد و روش غیرفعال خواهد بود. زیرا روش غیرفعال مخاطب را از یادگیری بهصورت رویارویی با مسائل بازمیدارد. زیرا مخاطبی که همواره شاهد حل مسائل بهدست معلم است هرگز نمیتواند مستقل از معلم با مسائل مواجه شود و راهکار لازم را برای مواجهه با مسائل فرا نمیگیرد. لذا چنین مخاطبی هنگام رویارویی با مشکلات دائماً دچار پریشانی و اضطراب خواهد بود.
این روش، بهخصوص در مسائلی چون تجزیه و تحلیل باورهای دینی، بسیار آسیبزاست. زیرا هدف در آموزش و تربیت دینی، رسیدن به رفتار مطلوب و ارزشمند مورد تأیید دین است و تجلی یافتن باورهای مذهبی در عمل افراد، مستلزم تعمیق باورها و ارزشهاست. در حالیکه با روشهای غیرفعال رایج در نهایت نتیجهای جز حفظ آموختهها بهدست نمیآید. همان آموختهها نیز، بعد از برگزاری امتحان و کسب نمره، به فراموشی سپرده میشوند و چون درونی و نهادینه نشدهاند به سرعت رنگ میبازند و در زندگی عملی مخاطب جایگاهی نخواهند داشت.
شیوههای فعال
روش پرسش و پاسخ سقراطی: اگر در کلاسهای دینی مخاطبان را به فکر کردن پیرامون مفاهیم دینی تشویق کنیم تا بتوانند با هدایت غیرمستقیم معلم از مجهول به معلوم برسند، یادگیری بسیار جذابتر و ماندگارتر صورت خواهد گرفت. در این شیوه ذهن فراگیرنده دست به خلاقیت میزند و انگیزه و اعتمادبهنفس او را برای مشارکت در بحث افزایش میدهد. با این روش، پرسشها با نظارت معلم بهسوی پاسخ هدایت میشوند و با جمعبندی دیدگاه مخاطبان، پاسخ صحیح توسط وی تکمیل، نهایی میگردد
فعالیت علمی گروهی:دانشآموزان بیشتر در حوزههای ورزشی و تفریحی گروه تشکیل میدهند اما برای تقویت انگیزههای دینی چنین گروههایی دیده نمیشود. و تشویق و ترغیبی هم از سوی اولیای مدارس صورت نمیگیرد. معلمان باید با طرح موضوعات دینی مرتبط به درس و با توجه به علایق مشترک دانشآموزان آنها را گروهبندی و سپس به انجام پژوهشهای دینی ترغیب کنند.
آموزش چهره به چهره: با توجه به تراکم دانشآموزان در یک کلاس، این روش برای کسانی ضروری است که به دلایلی نسبت به دین و دیانت احساس تنفر دارند و به درس دینی دل نمیدهند یا پذیرش باورهای دینی در آنان منوط به حل پارهای از ابهامات بیپاسخ است. بدیهی است که معلم باید اختصاصاً از این روش برای افراد مشخصی استفاده کند.
توجه به مخاطبمحوری: غفلت از نیازها و علایق فراگیرندگان سبب میشود که معلم تنها پارهای از اندوختههای فکری خود را در کلاسهای متعدد تکرار کند و بدون در نظر گرفتن نیازها و شرایط درونی و بیرونی مخاطبان آنچه را میداند بیاموزد. در حالیکه مدرس دینی باید همواره آمادة پاسخگویی به ابهامات و شبهات دینی فراگیرندگان باشد و با مطالعة مستمر، توانایی خود را در این جهت افزایش دهد.
تأکید و التزام بر تمرین مستمر: شاید در برخی دروس فراگیری ذهنی به سرعت انجام شود اما در آموزش دینی، که مفاهیم بیشتر انتزاعیاند، ضرورت تمرین و ممارست بیشتر به چشم میخورد. آموزشهای عملیِ مرتبط با مفاهیم دینی اگر بدون تأکید بر تکرار و تمرین رها شوند، چه بسا خشتی باشند که تا ثریا کج پیش خواهند رفت. صحیحخوانی قرآن و آدابی چون وضو، نماز، تیمم و... از این دست آموزشهایی هستند که در همان مراحل اولیة یادگیری باید مورد توجه و در صورت نیاز مورد تصحیح و اصلاح قرار گیرند. در غیر اینصورت آنچه تثبیت میشود یادگیری غلط است که به مرور زمان اصلاح آن دشوار یا ناممکن میگردد.
پرهیز از تحکّم و تحمیل و بهرهگیری از حکمت و تحلیل: تحلیل آموزههای دینی عامل مهمی در تقویت خردورزی است. آنچه با خرد و برهان حاصل میشود بسیار پایدارتر است از آنچه صرفاً درسی از دروس تلقی شود و آن را باید فرا بگیرند. فهماندن آموزههای دینی از طریق بهکارگیری قوای فکریِ مخاطب به مراتب توفیق بیشتری در آموزش دینی دارد. معلم نباید با زبان تحکم و تحمیل عقاید خود از مخاطب بخواهد چشم بسته تعالیم وی را بپذیرد. شرایط کنونی جامعه و تأثیر فضاهای فکری و فرهنگی متفاوت، این حقیقت را آشکار میسازد که اگر مخاطب، متناسب با سن خود، تحلیلی از موضوع دینی دریافت نکند، تأثیر اندکی از آن خواهد پذیرفت. در حالیکه اگر مخاطب مخاطب در مواجهه با موضوعات دینی تحلیل درستی داشته باشد، احساس خواهد کرد که در پرتو این آموزهها میتواند بازبینی مجددی در زندگی خود داشته باشد. در قرآن کریم از این روش به «بصیرت» تعبیر شده است:
«قُلْ هذِهِ سَبیلی أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصیرَة» (یوسف /108)بگو این راه من است که با بصیرت به سوی خدا دعوت میکنم.
آموزشی که نهتنها اندیشة مخاطب را بارور نسازد بلکه او را به رکود بکشاند، توفیقی در تبیین آموزههای آسمانی نخواهد داشت. روشی کارآمد است که به اقناع مخاطب بینجامد. البته اقناع کار سادهای نیست. لذا برای کسب توفیق باید موقعیت مخاطب از نظر ساختار روحی، روانی، تعصبات قومی و قبیلهای، عادات و رفتارهای غلط تثبیت شده، پیشفرضهای نادرست و... مورد توجه قرار گیرد
شیوة مناظره و احترام به نظر مخالف:ضرورت استفاده از این روش در دورة متوسطه، بیش از دو دورة دیگر، به چشم میخورد. بهدلیل رشد عقلی و فکری بیشتر دانشآموزان در این دوره و شکلگیری نسبی آنان از جهت عقیدتی، ممکن است معلم دینی با دانشآموزانی روبهرو شود که دعاوی مخالف یا شبهات خاصی دارند. اگر معلم فرصت طرح آزادانة این مسائل را به دانشآموزان ندهد و یا بعد از طرح هر مسئله پاسخ مناسبی به آن نداشته باشد، هم حق طرح مسئلة دانشآموز را زیر پا میگذارد و هم اعتبار خود را زیر سؤال میبرد و از نظر عاطفی فضای کلاس را به حمایت از مخالف میکشاند. مهمترین عاملی که دبیران را به چنین واکنشهای نامناسب میکشاند، بیاطلاعی معلم و کمسوادی خود اوست. ترس از ناتوانی در پاسخگویی، معمولاً معلم را به اینسو میکشاند که اساساً اجازة طرح شبهه یا نظر مخالف به دانشآموزان ندهد.
اجتناب از تحقیر نظر مخالف و تعصب نداشتن نسبت به نظر موافق: گاهی معلم در مقام اثبات عقیدة خود چنان افراطی عمل میکند که جانبداری مخاطبان را در پذیرش آن عقیده از دست میدهد نیز ممکن است به لجاجت آنان بینجامد. حقمحوری معلم آن است که عقیدة مخالف را اولاً به درستی و بدون دستکاری در آن بیان کند و سپس با به چالش کشیدن آن، براساس اصول منطقی آن را نقض کند و صحت ادعای خود را به اثبات برساند.
نادیده گرفتن نکات مثبت نظر مخالف: نقد نظر مخالف چنانچه شامل تمامی جهات و نکات مربوط به آن باشد، معلم را بیانصاف نشان میدهد و نوعی حق برای مخالف ایجاد میکند و نتیجه جهات منفی عقیدة مخالف بینقد و بیپاسخ باقی میماند. معلمانی که هیچ نقطة روشنی در کلام مخالف خود نمیبینند، غالباً با تمام جنبههای یک تفکر مخالفت میکنند؛ بدون آنکه جهات خوب و بد آن را از یکدیگر تفکیک کنند. این نوع برخورد موجب میشود که نقد وی بر سخن مخالف به حساب یکسو نگری و کوتهبینی وی گذاشته شود و فاقد اعتبار تلقی گردد.
بومیسازی: آنچه در قالب محتوای آموزشی در اختیار دبیران و دانشآموزان قرار گرفته است، در سراسر کشور یکسان است و همة اقوام و طوایف متن آموزشی واحدی را مطالعه میکنند و با آن امتحان میدهند. حال اگر ایجاد و تثبیت رفتارهای مطلوب دینی را هدف اصلی تربیت دینی بدانیم، توجه به مؤلفههای بومی ضرورت مییابد. تفاوتهای فرهنگی موجود میان اقوام و طوایف متنوع در کشور ایجاب میکند که محتوا و شیوههای آموزشی نیز به تناسب، متفاوت باشند. مثلاً در کتابهای درسی دانشآموزان ساکن شهرهایی که بیشتر در معرض تهاجم اندیشههای انحرافی هستند، باید نحوة دفاع از مبانی تشیع و اسلام راستین جایگاه ویژهای داشته باشد.************
عدم اکتفا به روشهای آموزش مستقیم: کسی که در صدد تعلیموتربیت دینی است، فراگیرنده را مستقیماً مورد خطاب قرار نمیدهد. این روش برگرفته از قرآن است. در موارد متعددی از قرآن کریم، رسول مکرم(ص) مورد خطاب واقع شده است، در حالیکه منظور، مؤمنان گرویده به او هستند. امام صادق(ع) میفرمایند: نَزَلَ الْقُرآنُ بِایّاکَ اَعنی وَ اسْمَعی یا جَارَه (قرآن به سبک «به تو میگویم ولی همسایه، تو بشنو» نازل شده)، همان ضربالمثل معروف «به در میگوید تا دیوار بشنود». لازم است گاهی قالب و عنوان کلاسهای تربیت دینی با محتوای دینی در ارتباط مستقیم نباشد. چه اشکالی دارد که تحت عنوان کلاسهای بهداشت و سلامتی، عبادات و تکالیفی چون وضو، غسل، روزه و... آموزش داده شود؟ حتی میتوان آموزش این امور را به افراد شایستهای که عنوان دینی ندارند بسپاریم؛ مثلاً معلم ریاضی، کامپیوتر، زیستشناسی و... تا در خلال دروس خود آموزههای اخلاقی و دینی را به مخاطبان بیاموزند.
ارائة نمونه و الگوبرداری: یکی از مهمترین اصول تعلیموتربیت اسلامی، نقش اساسی الگوها در تبعیت فراگیرندگان از مربیان است. عامل بودن خود معلم به آنچه تحت عنوان آموزههای دینی به فراگیرندگان میآموزد، باعث میشود که آنان به سطوح بالای حیطة عاطفی و برانگیختگی لطافت احساس نزدیکتر شوند. در این صورت آثار مثبت و سازندة عملکرد معلم در تبعیت فراگیرندگان قابل مشاهده خواهد بود.
در عرفان اسلامی، نقش استادی که متربی خویش و نقاط ضعف او را بشناسد و راه درمان را از راه عمل صحیح خود به او یادآور شود، مطلبی مورد اتفاق است. شرایط کنونی جامعه بهگونهای است که زمینة آموختن صفات اخلاقی و قرآنی در جامعه بهراحتی مهیا نیست. از طرف دیگر خانوادهها هم در این زمینه ضعیف عمل میکنند و تنها به اتکای الگوهای عملی میتوان آنان را به ارزشهای دینی ترغیب نمود.
بررسی شیوة تبلیغی معصومین(ع) بهخوبی بیانگر کارایی این شیوه است و غفلت از آن قطعاً آسیبهای جبرانناپذیری، که امروزه نیز بهخوبی قابل مشاهده است، بهدنبال خواهد داشت. در تاریخ اسلام میخوانیم که پیامبر مکرم اسلام(ص) حتی در نشست و برخاست معمولی با مردمان عصر خود، معلم اخلاق بود و نحوة خوردن و آشامیدن و رعایت نظافت شخصی و... تا حکومتداری و قضاوت و... را بهطور عملی به آنان آموزش میداد.
پیشنهاد میشود برای تأثیرگذاری هرچه بیشتر کلاسهای دینی، علاوه بر بازنگری در محتوای درسی، ساعات مشخصی به دبیران اختصاص یابد تا همزمان با تدریس، با مزایای روشهای نوین و آسیبهای گوناگون روشهای معمول بیشتر آشنا شوند و سطح آموزشی خود را ارتقا دهند.
تقسیم بندی روش های تدریس
1- روش های تاریخی ( = سنتی ) : روش های که در گذشته ی بسیار دور تا کنون به کار می رفته است مانند : روش سقراطی ، روش مکتبی .(صفوی ، امان الله ، 1370)
2- روش های نوین : روش هایی که متکی بر یافته های روان شناسی و علوم تربیتی جدید هستند . امان الله صفوی در این طبقه بندی روش های زیر را نام می برد، که گاهی اوقات فنون تدریس را که از لحاظ مفهوم غالبا" با روش ها متفاوت اند ، در زمره ی آن قلمداد می کند مانند : روش تو ضیحی ، سخنرانی ، اکتشافی ، حل مسئله ، مباحثه ، پرسش و پاسخ ، واحد کار ، بازی های رقابتی و ... ( برای مطالعه بیشتر ر. ج . ش به کلیات روش ها و فنون تدریس ، امان الله صفوی )
شعبانی ( 1372) الگوها و روش های تدریس را به صورت دیگر معرفی و طبقه بندی می کند . در بحث ایشان از الگو ها ، دو الگوی ((پیش سازمان دهندهorganizer – model p readvance )) و (( حل مسئله problem – solvingmodel )) مورد تاکید قرار گرفته اند .
منظور از الگوی پیش سازمان دهنده فعالیت های معلم مدار و هدف از الگوی حل مسئله فعالیت ها یی بر اساس شاگرد مداری است .
از دیگر الگو های تدریس mechanistic modle و organistic modle را می توان نام برد . در الگوی مکانیستیک هدف آموزش و پرورش انتقال فرهنگ و پر کردن ذهن آدمی و شکل دادن به رفتار است . در تمامی مراحل اجرایی این الگو ، معلم مرکز و نقطه ی اتکای دانش آموزان در تمامی فعالیت هاست. در مقابل در الگوی ارگانیستیک هدف آموزش و پرورش به ظهور رسانیدن توانایی های بالقوه ی دانش آموزان است . در این الگو نیاز های شاگردان در درجه ی اول اهمیت قرار دارند، به همین دلیل این الگو را می توان یک الگو ی شاگرد مدار نامید .
الگو ی عمومی تدریس :این الگو از معروف ترین الگو های تدریس است که برای اولین بار توسط رابرت گلیزر در سال 1961 مطرح گردید و بعدها کسان دیگری از جمله راجرز رابینسون در سال 1971 تغییراتی در آن به وجود آورد . فرآیند تدریس را در این الگو می توان به پنج مرحله تقسیم کرد : 1- تعیین اهداف تدریس 2- تعیین رفتار ورودی و ارزشیابی تشخیصی 3- تعیین شیوه ها و وسایل تدریس 4- سازمان دهی شرایط و موقعیت آموزشی 5- ارزشیابی و سنجش عملکرد فعالیت های آموزشی .
در راستای تمامی روش ها و الگو های تدریس، توجه به این نکته ضروری است که یکی از پدیده های مهم در سال های اخیر در نظام آموزشی انفرادی کردن آموزش است . آموزش انفرادی به معنی آموزش بر اساس توانایی شاگرد است .
ازدیگر روش های جدید آموزشی که در فعال کردن شاگردان بسیار موثرند ، می توان روش مسئله ای و روش واحدها (واحد موضوعی - واحد تجربی - واحد پروژه ) را نام برد .در این روش ها بر خلاف روش های آموزش انفرادی؛ تعامل اجتماعی ، احساس مسئولیت ، انگیزه ی درونی ، رابطه ی مطلوب بین خودشاگردان و معلمان با شاگردان ، رابطه ی نزدیک بین آموخته ها و شرایط واقعی زندگی به نحوشایسته ای وجود دارد.
مهم ترین ویژگی های روش های تدریس فعال
1- در روش های فعال تدریس یادگیری عبارت است از تغییرات تجربه بر اثر رفتار یادگیرنده و کسب ساخت جدیدی از عملیات ذهنی . در این روش هایادگیری تابع تحول ذهنی کودک است.و تحول روانی توضیح دهنده یادگیری است .(کریمی،1373)
2- یادگیری در روش های فعال تدریس بر پایه اکتشاف و استقرار است . ولذا در این روش ها چگونه یادگرفتن مهم تر از چه چیز یادگرفتن است .در روش های تعاملی دانش آموزان روش یادگرفتن را نیز یاد می گیرند.
3- ماهیت یادگیری، تعاملی است خلاق که بدون وقفه بین دانش آموز وموقعیت آموزشی در جریان است .همان طور که پیاژه نشان داد،بیش تر آموخته های مهم ما حاصل تعامل بادیگران است. درروش های فعال تدریس آنچه دانش آموزان انجام می دهد ، سبب یادگیری می شود. یادگیــرنده بر اثر تاثـیر خود بر محیــط وواکنش فعال در برابر عمل محیط به پیـشرفت دست می یابد .
4- معلمان فعالیت های یادگیری از طریق تعاملی را به گونه ای سازمان می دهند که دانش آموزان حقیقتا" به یکدیگر وابسته باشندوهیچ یک از اعضاء گروه نمی تواند موفق شود مگر این که تمام اعضا موفق شوند. شعار کلاس تعاملی وهمیاری این است: یا همه نجات می یابیم یا همه غرق می شویم.(الیس و والن،1379)لذا در این روش ها جنبه های منفی رقابت دانش آموزان از بین می رود.
5- یادگیری واقعی در این روش ها عبارت است از فرایند تغییر دادن ادراکات جدید برای هم خوان کردن آنها با ساخت های شناختی فعلی از یک سو و تغییر دادن ساخت های شناختی برای هم خوان کردن آن با ادراکات جدید .
6- یادگیرنده منبع اصلی تحول خویشتن است .یادگیری فعالیتی است که از فراگیرنده سر می زند و دایما در حال تحول است . ولذا یادگیرنده هم تجربه را تغییر می دهد و هم خود را براساس تجربه تغییر می دهد
7- فرایند یادگیری در زمان انجام دادن فعالیت دانش آموزان فرایندی خودگردان ، خودفرمان ، خودنظم جو و خودرهبر است.
8- در روش های فعال تدریس یادگیری از ثبات وپایداری بیشتری برخوردار است. دانش آموزان اغلب در سطوح بالاترحیطه شناختی درگیر می شوند.و اکتسابات یادگیرنده در عمق حیطه های عاطفی و رفتاری نیز رسوخ می کند .دیوید جانسون(1989) معتقد است: وقتی آنچه را فرامی گیرید برای دیگری توضیح دهید یادگیری شما بسیار بیشتر از زمانی است که یادگیری فقط از طریق گوش کردن یا خواندن چیزی به تنهایی انجام می شود.
9- در تدریس تعاملی بیشتر بر انتخاب آزاد معیارهاوارزش ها برای رسیدن به حقایق علمی- اجتماعی براساس فعالیتی مردم سالارانه تاکید می شود. لذا سه اصل آزادی،مسئولیت وانتخاب نقش اساسی در این روش ها بازی می کنند.(شعبانی،1382)
10- در تدریس فعال وتعاملی هدف کسب حقایق علمی از طریق تحقیق،تفکر،مباحثه واستدلال منطقی،اصلاح وتقویت درک وفهم مهارتهای تفکر است.روش های تعاملی فرصت مناسبی برای یادگیرنده ها ایجاد می کنند،تا بتوانند بر تجربه های خود،بازتاب داشته باشند ودرنتیجه،قادر شوند تا تضادهای بین فهم ودرک های موجود خود را با تجربه های جدید،حل کنند وفهم و درک های بدیل را در نظر بگیرند.(لانیال لاکروکس،1383)
11- روش های تدریس فعال به اصلاح وتقویت مهارتهای همکاری واحترام به اندیشه های دیگران،پرورش تفکر انتقادی وتحمل اندیشه های مخالف منتهی می گردد.وقتی دانش آموزان با ویژگی های مختلف در یک گروه کاری برای یک هدف مشترک کار می کنند،آنها نسبت به یکدیگر علاقه واحترام پیدا می کنند.یادگیری از طریق همیاری از سویی باعث افزایش پذیرش اجتماعی افراد می شود وازسوی دیگر روابط دوستانه بین دانش آموزان را افزایش می دهد.(رابرت سالوین،1990)
« اصطلاح تدریس ،اگر چه در متون علوم تربیتی مفهومی آشنا به نظر می رسد ،اکثر معلمان و مجریان برنامه های درسی با معنی و ماهیت درست آن آشنایی دارند . برداشتهای مختلف معلمان از مفهوم تدریس می تواند در نگرش آنان نسبت به دانش آموزان و نحوه ی کار کردن با آنها تأثیرمثبت یا منفی بر جای گذارد . برداشت چند گانه از مفهوم تدریس می تواند دلایل مختلفی داشته باشد ؛از مهمترین آنها ضعف دانش پایه و اختلاف در ترجمه و برداشت نادرست معلمان از دیدگاههای مختلف تربیتی است. گاهی آشفتگی و اغتشاش در درک مفاهیم تربیتی به حدی است که بسیاری از کارشناسان ، معلمان و دانشجویان این رشته مفاهیمی چون پرورش ، آموزش ،تدریس و حرفه آموزی را یکی تصور می کنند وبه جای هم به کار می برند . این مفاهیم اگر چه ممکن است در برخی جهات وجوه مشترک و در هم تنیده داشته باشند ، اصولاً مفاهیم مستقلی هستند و معنای خاص خود را دارند .
پرورش یا تربیت «جریانی است منظم و مستمر که هدف آن هدایت رشد جسمانی ، شناختی ، اخلاقی و اجتماعی یا به طور کلی رشد همه جانبه شخصیت دانش آموزان در جهت کسب و درک معارف بشری و هنجارهای مورد پذیرش جامعه و نیز کمک به شکوفا شدن استعداد آنان است » (سیف ،1379 ، 28 ) . بر اساس چنین تعریفی پرورش یک نظام است ، نظامی که کارکرد اساسی اش شکوفا کردن استعداد و تربیت شهروندانی است که هنجارهای مورد پذیرش جامعه راکسب کنند و متعهد به ارزشهای آن باشند .
مقدمه:
موضوع تحقیق در خصوص توماس رابرت مالتوس جمعیت شناس برجسته انگلیسی می باشد. در ابتدا ذکر این نکته که ازدیاد جمعیت اساسی ترین مشکل جهان امروزی است و جمعیت جهان همکنون در حال افزایش است و در سالهای بعد این افزایش به مرز نگران کننده ای خواهد رسید و ممکن است در طی چند سال آینده افزایش جمعیت فراتر از وضعیت کنونی خود برسد. با توجه به این موضوع تامین غذا، رفاه اجتماعی و کار برای چنین جمعیتی بدون تردید یکی از عظیمترین و حاد ترین معضلات جهان بشمار میرود و از همه مهمتر نا متناسب بودن توزیع افزایش جمعیت بین کشورهای در حال توسعه و ممالک توسعه یافته است و در حال حاضر نیز مسائل اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی در تمام سطوح با موضوع جمعیت پیوند و ارتباط مستقیم حاصل کرده است.
این فایل دارای 16 صفحه می باشد.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:6
فهرست:
روش تدریس تشدید برای بزرگسالان
روش تدریس تشدید برای خردسالان
آشنایی با شکل، اسم تشدید و روش تلفّظ حرف مشدّد است. و در پایان از دانش آموزان انتظار میرود که:
1 ـ علامت « تشدید » را بشناسند.
2 ـ نحوه خواندان « حرف مشدّد » را یاد گرفته باشند.
3 ـ هرکلمه و آیهای که دارای علامت تشدید (، سکون ، حرکات و حرف مدّی ) است را مشخّص نمایند و آن را به صورت شمرده و صحیح بخوانند.
مراحل تدریس تشدید
1 ـ یک کلمه دو بخشی که دارای علامت تشدید باشد به صورت تفکیک و بخش بخش مینویسیم و از دانش آموزان میخواهیم تا آن را بخش بخش بخوانند.
2 ـ توضیح میدهیم: برای تلفّظ این کلمه، باید دوبار زبان به محلّ تلفّظ یک حرف برخورد کند و این کمی مشکل است، عربها برای سهولت، آن دو را در هم ادغام میکنند.
3 ـ ادغام را تعریف میکنیم و نشانه آن را که علامت تشدید است نشان میدهیم .
4 ـ روش خواندن حرف مشدّد را بیان میکنیم.
5 ـ روی کلمات دو بخشی، سه بخشی، چهار بخشی که دارای علامت تشدید باشد تمرین میکنیم.
6 ـ روی آیات قرآنی که دارای علامت تشدید و علامتهای گذشته است تمرین میکنیم.
روش تدریس تشدید
معلّم با خواندن این کلمه « رَبْ ، بُ » در درس سکون آشنا شدیم، آن را بخش بخش بخوانید.
دانش آموزان: رَبْ ـ بُ.[1]
معلّم: همانطوری که دقّت فرمودید، برای تلفّظ آن، زبان ما میبایست دوبار به محل تلفّظ حرف « باء » برخورد کند، یک بار با حالت سکون و بار دیگر با حرکت ضمّه و این کمی مشکل است، عربها برای سهولت تکلّم در چنین مواردی، حرف اوّلی را در دوّمی «ادغام» میکنند.
« ادغام » یعنی: « داخل کردن حرفی است در حرف دیگر»،در نتیجه هر دو حرف به صورت یک حرف مشدّد ادا میشوند. و برای تلفّظ آن زبان یک بار محکم و با شدّت به محل تلفّظ حرف برخورد و جدا میشود، در هنگام بر خورد با حالت سکون و در هنگام جدا شدن با همان حرکتی که حرکت دوّم دارا میباشد.
برای راهنمایی قاری، در چنین مواردی که عمل ادغام صورت میگیرد از علامتی به این شکل « ـّ» استفاده میکنند،