دانلود روش تحقیق جایگاه و نقش رسانه در پیشگیری از جرم درجامعه با فرمت ورد و قابل ویرایش تعداد صفحات 16
پدیدة مجرمانه ، اعم از جرم و انحراف ، همواره یکی از مسائل مبتلا به هر جامعه در تمام اعصار بوده است .ثبات وامنیت اجتماعی یک جامعه ، دلبستگی به میزان کنترل و طرز برخورد پدیدة مجرمانه دارد . از انبوعی یک از اهداف نمایی جامعه شناسان، انسان شناسان ، دانشمندان عدم ارتباطات ، جرم شناسان و سایر متخصصان علوم انسانی و حتی گاه تجربی ، شناخت پدیدة مجرمانه و تلاش در جهت کاهش میزان آن در اجتماع می باشد .
در این زمینه تلاشها و مجاهدتها بسیاری صورت پذیرفته است ولی یک اصل ، بعنوان مادر و اساس تمام فعالیتها بعنوان مرکز ثقل قرار گرفته است و آن اصل (پیشگیری ) می باشد . مطابق ضرب المثل قدیمی( پیشگیری بهتر از درمان است ) به پیشگیری بعنوان عاملی مفید، کم خرج و بسیار کارا در کنترل مضر است نگریسته نشده است . در مقولة جرم نیز چنین است . با توجه به ذات جرم که مقوله ای انسانی و لذا میتنی بر محاسبات غریزی انسانی است بهترین روش برای مقابله با آن ، پیشگیری از جرم است و نه برخورد با جرم (کیفر ). چرا که در پیشگیری ، در واقع زمینه های ارتکاب جرم از بین می رود و تلاش در انصراف فرد از ارتکاب جرم است و نه تنبیه وی بخاطر ارتکاب جرم از مهمترین روشها و وسایل پیشگیری از جرم د ر اجتماع مدرن ، آموزش و فرهنگ سازی می باشد که بدیهی است اولین و بهترین وسیله جهت کمک به این منظور ، وسایل ارتباط جمعی و مؤثرترین آنها رادیو و تلویزیون می باشد که در این پژوهش ، تلاش خواهد شد ، جایگاه و نقش رسانه ( رادیو و تلویزیون ) در پیشگیری از جرم در جامعه مورد بررسی قرار بگیرد .
مشخصات طرح تحقیق
پرسش آغازین (پرسشی که کل تحقیق برای پاسخگویی به آن اجرا می شود):
یکبار استفاده از رسانه بعنوان تأثیر گذار ترین ابزار فرهنگ سازی آموزشی در اجتماع ، می توان رسالت پیشگیری از جرم را بعهده گرفت ؟ و در صورت مثبت بودن پاسخ نحوه میزان آن چگونه باید باشد ؟
پیشینة تحقیق ( بهترین تحقیقات و تألیفات موجود در این زمینه یا زمینه های مشابه ):
مجموعة مقالات در پیشگیری از جرم در قوة قضائیه
نظریات جرم شناسی
نظریات مطروح در زمینة پیشگیری از جرم
ضرورت و اهمیت طرح برای صدا وسیما :
صدا و سیما بعنوان تنها نهاد مؤثر و تنها دستگاه با امکانات وسیع سمعی بصری در زمینة آموزش و نیز در زمینة فرهنگ سازی با حجم و اختیارات وسیع برنامه ریزی و ارائه به مخاطبان وسیع می تواند بسیار مؤثر و راحت به فرهنگ سازی در اجتماع پرداخته و اهداف تعالی جامعه را پیاده نماید .
بدیهی است چنانچه مقامات مسؤول و سیاست گذاران محترم صدا و سیما از نظرات کارشناسان هر فن (و اختصاصاً در این مقوله ، جرمشناسان ) در جهت ساماندهی و مسیر دادن به برنامه های ساخته شده در این رسانه استفاده بنمایند ، یقیناً تأثیرات مثبت و کارای آن را در جامعه مشاهده خواهند نمود . صدا و سیما با استفاده از برنامه های خود می تواند چه بطور مستقیم و چه بطور غیر مستقیم در مخاطب و علی الخصوص جوانان تأثیر گذاشته و فرهنگ و کنترل روانی جامعه را در دست داشته باشد . در این پژوهش تلاش خواهد شد ابتدا ، پیشگیری از جرم بطور علمی بررسی شده و آنگاه مصادیق رسانه ای پیشگیری از جرم شناسایی می گردد و سپس تأثیر عوامل گوناگون رسانه ای بر جرم افزایی و یا جرم کاهی از طریق تحقیقات میدانی و پیمایشی بررسی می گردد و سپس اثر گذاری بر جرم و پیشگیری از آن و آنگاه تلاش خواهد شد ، دستور العملی طراحی و ارائه گردد که برنامه سازان صدا و سیما ، برنامه های خود را با آن تطبیق داده و آنگاه ساخت گردد و نیز ملاک داوری این برنامه ها قرار گیرد .
دانلود پایان نامه آماده
دانلود پایان نامه رشته ادبیات جایگاه زن درترانه های محلی با فرمت ورد و قابل ویرایش تعدادصفحات 165
چکیده :
پژوهش مزبورباهدف تحلیل جایگاه زن درترانه های محلی انجام پذیرفته وبر شناخت موقعیت وجایگاه فرهنگی ، اجتماعی ، خانوادگی و اقتصادی زنان درترانه های محلی ازمنظر جامعه شناسی نظر دارد.
این پژوهش به دنبال این سوالات بوده است تصویر زنان درموضوعات فرهنگی ، اجتماعی،خانوادگی و اقتصادی )به چه صورت نمایان شده است ؟
آیا کلیشه های تبعیض جنسیتی در مقوله های (فرهنگی ،اجتماعی ،خانوادگی واقتصادی ) وجود دارد ؟
آیازبان این ترانه ها در حوزه معنایی زبان جنسیت گرا است ؟
جمعیت آماری در این پژوهش کلیه ترانه های محلی (مرتبط با زنان )لری وترکی در استان فارس بوده است ، که نمونه آماری بااستفاده از روش نمونه گیری در دسترس از بین نه دسته ترانههای محلی (کودکانه ها ، ترانه های حماسی ،ترانه های سوگ ، شایسته ها و ناشایستها ،
ترانه های طلب ،عاشقانه ها ، ترانه های طنز،ترانه های کار وترانه های شاد )پنج دسته از ترانه های محلی (لالایی ها ، ترانه های طنز ، ترانه های کار ، عاشقانه ها وترانه های شادی )انتخاب گردید که درمجموع 684 مصرع به عنوان واحد ضبط در نظر گرفته شد.
ابزار اندازه گیری در این پژوهش تکنیک تحلیل محتوا (کمی وکیفی )می باشد .
نتیجه ایی که از این پژوهش گرفته شد ، بدین قرار است که در ترانه های محلی دو قوم لر و ترک استان فارس تبعیض جنسیتی مشاهده گردید و زبان این ترانه ها (در حوزه معنایی )زبانی جنسیتگرا است .
اصطلاحات کلیدی:جایگاه زنان ، ترانه های محلی
مقدمه
ادبیات توده یکی از عناصر تشکیل دهنده فرهنگ است، که در حوزه فولکلور جای می گیرد و بازگو کننده افکار و احساسات اقشار مختلف جامعه است . ادبیات، سینه به سینه تصویرهای عینی و اندیشه های برخاسته از زندگی، جهان بینی و زیبایی شناسی شاعران عوام است . ادبیات مردم دارای اشکال و صورتهای گوناگون است و ترانه ها، ضرب المثل ها، قصه ها، ملتها و افسانه ها را در بر می گیرد . هر اجتماعی برای بیان افکار و اندیشه ها و عواطف از زبان خاص خود بهره می گیرد، سرایندگان ادبیات گفتاری معمولاً از مردمان گمنام و بی سوادی هستند، که شالوده آثار معنوی روستا نشینان را بنیان می نهند، به گونه ای که با ارزش های مسلط جامعه هماهنگ است . مفاهیم عام در ترانه های محلی شور زندگی، آرمانها و آرزوها، دلدادگی و عشق، اندوه و جدایی، پایداری در عهد و پیمان، تلاش و سختی کار روزانه است، که در نسلهای پی در پی این فکر تداوم یافته است . با مطالعه و بررسی ترانه های محلی، می توان منش و روحیات اجتماعی را در گذر زمان مورد تتبع وشناسایی قرار داد، بدین سان با تعمق و کاوش در مضامین ترانه های عامیانه
می توان به رویدادهای اجتماع و فرهنگی دوران گذشته پی برد و با افکارو احوال مردمان آشنا شد . در ترانه، آفاق مضمون بسی گسترده است و همه آن پدیده ها و آثاری را که خالق ترانه در پیرامون هستی خود با آنها رویاروست، شامل میشود . هنگامی که از فرهنگ مردم اجتماعی سخن به میان می آید، در واقع سخن از افسانه ها، عقاید و آداب، ترانه ها، مذهب، بازیها، رسومات و هزاران پدیده آشکار و نهان دیگر اجتماعی است ؛ که بازگو کننده حقیقی اندیشه و احساسات یک قوم است .
با بررسی ادبیات شفاهی ( ترانه ها ) می توان به شناخت افراد جامعه ای یا اهل ایل و طایفه ای پرداخت که فکر طبیعی خود را، درباره واقعیات، اتفاقات، حوادث و مراسم محلی به کار برده اند و شرح هر یک را با بیان ساده و عامیانه به صورت فولکلور، از خود باقی گذارده اند ؛ که بیانگر اثر واقعه برمردم، احساسات، نظرات، عواطف آنها نسبت به رویدادها و اعتقادات آنهاست . موضوع رساله حاضر، جستجوی جایگاه زنان به عنوان نیمه اجتماع است، که با تعمق و تتبع در قلمرو ترانه ها می توان جایگاه فرهنگی، اجتماعی، خانوادگی، اقتصادی زنان را در جامعه مورد تحقیق جستجو کرد .
این پژوهش، شامل پنج فصل است، نخستین فصل به کلیات پژوهش اختصاص دارد، فصل دوم، به ادبیات نظری و پیشینه پژوهش پرداخته است، در فصل سوم به روش شناختی پژوهش پرداخته است، فصل چهارم مربوط به تجزیه و تحلیل داده ها می باشد . و فصل پایانی پژوهش را فصل پنج تشکیل می دهد که به نتیجه گیری و پیشنهادات پرداخته است، با این امید که پرتوی بر تحلیل جایگاه زن در ترانه های محلی افکنده باشد .
1-1 بیان مساله
ترانه های محلی قبل از آنکه بیانگر عقاید، علایق و شخصیت فردی باشد، بیانگر شخصیت اجتماعی و روح فرهنگ جمعی حاکم بر جامعه است . در ترانه های محلی حوادث وشرایط تاریخی جامعه انعکاس
می یابد و در پرتو گذشته است که می توان اشتراکات وتمایزات فرهنگی جامعه را در طی زمان شناخت . اشعار فولکلوریک، مسیر تحولات و فراز و فرودهای تغییرات اجتماعی را مینمایاند، و بدین طریق افق فرهنگی ما نسبت به گذشته و آینده فرهنگی جامعه وسیعتروروشنتر میگردد . روح الامینی (1377) معتقد است که ادبیات آینه تمام نمای رویدادها، آئین ها، رفتارها، تلاش ها، اندیشه های جامعه است که زبان حال و شناسنامه یک ملت می باشد و می توان یک جامعه را با بررسی محتوا و موضوع ادبیات آن شناخت، رویدادها و رفتارهای اجتماعی را دانست و سیر تحولی پدیده های اجتماعی را ردیابی کرد، هر بخش از ترانه ها در واقع تبین زوایای مختلف زندگی اجتماعی با توجه به زمینه فرهنگی حاکم بر جامعه است ؛ به طور مثال، در ترانه های عاشقانه، چگونگی و کیفیت روابط دختر وپسر با توجه به ارزش ها و هنجارهای حاکم برجامعه، نحوه ابراز تمایل و عشق به طرف مقابل، انتظارات و توقعات عاشق و معشوق و هدف از این روابط مطرح می شود و یا در منظومه های سوگ، غمنامه های درد و رنج ناشی از فراق، جدایی، سوز و گداز قلبی داغدیدگان ابرازشده است و لالایی ها : تجلی ناز و نوازش کودک، خواسته های درونی مادر، شیوه های ابراز محبت و حکایت تحقیرهای مادران است، در ابعاد اجتماعی، حاکمیت رسوم و سنن مختلف حاکم بر روابط اجتماعی (از قبیل رسم چند زنی یا رسم درون همسری ) مطرح می شود و غیره
در متن ترانه ها، سنت ها، آداب و رسوم، ارزشها و باورهای اجتماعی تایید یا رد می شوند ؛ بنابراین کشف رگه های حیات اجتماعی و فرهنگی جامعه از طریق بررسی و تحلیل ترانه های محلی، میسرمی شود .
در این پژوهش سعی شده با تبین نگرش های فرهنگی، در جوامع مورد بحث به این سوال پاسخ داده شود که جایگاه زن ( با تکیه بر ترانه های عامیانه ) در میان اقوام غیر فارسی به چه صورت است ؟
مساله زن وتعریفی که از زن بودن در جامعه ما وجود دارد، در غالب موارد حالتی سنتی دارد ؛ که خود را با تغییرات جامعه همگام و هماهنگ نکرده است . با وجودیکه زن در عرصه های متفاوتی از زندگی اجتماعی وارد شده است وبسیاری از مسئوولیت های جامعه را بر عهده گرفته است و نیز در گذشته های دور زن کسی است که بر خوانش همه موجودات روزی می خورند، به مردگان حیات می بخشد، و نماد زایندگی است و ارزشمند و پرستیدنی، اما نگرش جامعه به آنها و باور داشت های جامعه به زن و خصوصیات وتوانایی های او به گونه ای دیگر است،که در دهه های گذشته با آن مواجه بوده ایم، بخشی از این باورداشتها، خود را در ادبیات شفاهی جامعه نشان میدهد و اضافه میکنم در جامعه ما ریشه بسیاری از افکار و رفتارهای انسانی را باور داشتهایی تشکیل می دهند که بدون مداقه قرار گرفتن و به صرف انتقال یافتن، پایه و اساس کنش های انسانی قرار می گیرند . قابل ذکر است که مباحث و حوزه های مربوط به زنان، یا همواره نادیده گرفته می شده و بی اهمیت تلقی می شده است یا هرگاه که زنان در تحقیق گنجانده می شدند تصویری تحریف شده و حاکی از پیش داوری جنسیتی از ایشان ارائه می شده است، از این گذشته، از سلطه و بهره کشی مردان از زنان نیز غافل میمانده اند یا زن این سلطه و بهره کشی را طبیعی می انگاشته اند . قابل ذکر است که پژوهش در قلمرو ترانه های محلی در ایران بارویکردی که ما اتخاذ کرده ایم، انجام نشده و به ناچار را ه تحلیل داده هایمان را با الگویی نو در پیش گرفته ایم، به این ترتیب که با مقوله بندی موضوعاتی که در ترانه های محلی راجع به زنان مطرح شده است به تحلیل اطلاعات ثبت شده پرداخته ایم، تا بتوانیم تصویری را که به صورت ضمنی از جایگاه زن توسط ادبیات ( ترانههای محلی) به افراد جامعه منتقل می شود، بازنمایی و بررسی کنیم.
به همین منظور این ترانه ها برگزیده شده اند تا از درونشان دریابیم که ایرانیان به زنانشان چگونه
می نگرند و از آنها در این بخش از فولکور چگونه یاد می کنند یا با زنان ایرانی در ترانه ها از چه سخن می گویند . و در عنایت به این مهم است یابیم که زنان در ترانه های محلی از چه جایگاهی فرادست یا فرودست برخوردارند .
عمده ترین محورهای بحث در این پژوهش مبتنی بر طرز تلقی جامعه وتصورات قالبی نسبت به زنان است و تصویر مسلطی که از جایگاه زن وجود دارد، که به نحوی تعیین کننده الگوهای رفتاری، اعتقادات، ارزشها، هنجارها، عادات، روابط، مناسبات، تعاملات و اخلاقیات جامعه می باشد، بر این اساس ارکان مختلف جامعه ( امور فرهنگی، امور اجتماعی، امور خانوادگی ، امور اقتصادی ) مورد بررسی قرار می گیرد، تا جایگاه زنان در ترانه های محلی به وضوح تصریح گردد، براین اساس پرسش های آغازین پژوهش مزبور را با هدف تحلیل جایگاه زن در ترانه های محلی می توان به شرح زیرخلاصه نمود :
1-2 پرسش های پژوهش
تصویر زنان در مقوله فرهنگی در ترانه های محلی به چه صورت نمایان شده است ؟
چه صفاتی یا تداعی هایی بر برخی رفتارهای از زنان نسبت داده شده است ؟
آیا در ترانه های محلی به نفرین ، تقدیر گرایی، باورداشتهای دینی زنان پرداخته شده است؟
آیا تصورات قالبی مربوط به زنان در ترانه وجود دارد ؟
زنان در واگویه های خود چه مسائلی را مطرح می کنند ؟
آیا در ترانه های محلی کلیشه های تبعیض جنسیتی در مقوله فرهنگی وجود دارد ؟
تصویر زنان در مقوله اجتماعی در ترانه های محلی به چه صورت نمایان شده است ؟
چه ارزشهایی در مورد زن در ترانه ها مطرح شده است ؟ ( قدرت، شجاعت، خلاقیت، زیبایی، و ... )
چه توقعات و انتظاراتی در ترانه ها از زنان خواسته شده است ؟
آیا مشارکت زنان در زندگی جمعی در ترانه ها بیان شده است ؟
آیا نظارت اجتماعی بر روی زنان در ترانه ها مطرح شده است ؟
آیا کلیشه های تبعیض جنسیتی درباره وظایف و نوع روابط و نظارت اجتماعی در مقوله اجتماعی وجود دارد ؟
به کدام یک از مقوله خانوادگی مربوط به زنان در ترانه های محلی پرداخته شده است ؟ ( چند زنی، ازدواج اجباری و ... )
آیا کلیشه های تبعیض جنسیتی در مقوله خانوادگی وجود دارد ؟
تصویر زنان در مقوله اقتصادی در ترانه های محلی به چه صورت نمایان شده است ؟
نقش زن در روابط تولیدی و ساختاراقتصادی جامعه به چه صورت به تصویر کشیده شده است ؟
بابررسی ترانه های محلی این مساله را هم مد نظر قرار می دهیم که آیا زبان این ترانه ها ( در حوزه معنایی ) زبان جنسیت گراهست ؟
از بررسی مجموع این سوالات به جایگاه زنان ( فرادست یا فرودست ) و تصویر مسلطی که از زن در ترانه های محلی وجود دارد پی خواهیم برد
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 20
فهرست مطالب:
جایگاه حماسه ی ملی در ایران
شالوده این جهان بینی بر دو اصل استوار است
اسطوره های ملی ایران زمین
جایگاه حماسه ی ملی در ایران:
«حماسه» بیانگر تاریخ،آرمان ها و آرزو های پر غرور و افتخار آمیز یک ملت است و به همین جهت،جنبه ی ملی دارد. حماسه نوعی تاریخ تخیلی گذشته است،شعر یک ملت است به هنگام طفولیتش که تاریخ و اساطیر، و خیال و حقیقت را در هم می آمیخته و سراینده ی حماسه نیز از این دیدگاه،تاریخ نگار ملت به شمار می رود. به دست آوردن هویت و فرهنگ و وحدت ملی، انگیزه ی بزرگ پیدایش«حماسه» محسوب می شود.
در ادبیات فارسی،سده های چهارم و پنجم هجری و به صورت بسیار پراکنده،سده ی ششم،مهم ترین دوره ی حماسه سرایی است و برجسته ترین حماسه های ملی،در همین دوره پدید آمده اند.
«شاهنامه فردوسی» به عنوان مظهر کامل حماسه ی ملی ایران در فرهنگ ایرانی چند نقش عمده ایفا نموده اند:
1- فرهنگ باستانی ایران را از خطر نابودی نجات داده و با انتقال آن به فرهنگ اسلامی،باعث غنی تر شدن آن شده و پیوستگی و استمرار فرهنگ ایرانی را تضمین کرده است.
2- بسیاری از اساطیر فارسی و ایرانی را حفظ نموده است.
3- زبان فارسی را از نابودی نجات داده است.
4- تاریخ شفاهی و عامیانه و حتی تاریخ مستند پیش از اسلام را تا دوره ی هخامنشی،زنده نگه داشته است.
5- بسیاری از پندنامه ها و اندزهای حکمی و اخلاقی ایرانیان را در زبانی شیوا باقی نگه داشته است.
6- بسیاری از واژه های زبان پهلوی را به یادگار نگه داشته است.
7- برخی از آموزه های دینی و اندیشه های عرفانی پیش از اسلام را حفظ نموده است و به قلمرو فرهنگ اسلامی انتقال داده است.
این عوامل،حماسه ی ملی ایرانیان را در قله ی فرهنگ و ادب فارسی قرار می دهد و توجه و اعتنای ما را به عنوان میراث داران این سرزمین کهن می طلبد.
منابع:
1- «حماسه سرایی در ایران» دکتر ذبیح الله صف،نشر فردوس.
«حماسه ملی ایران».«تئودور نولدکه» ترجمه ی بزرگ علوی،انتشارات سپهر،چاپ سوم،1375
حماسه ملی ایران» بهمن سرکاراتی
حماسه ی ملی ایران (شاهنامه فردوسی) آمیزه ای است از اسطوره و تاریخ. افسانه های کهن که بیشتر اساطیری اند به شیوه ای نو و به شیوه ی حماسی بازگو شده اند. در تبدیل تدریجی اسطوره به حماسه، اندک اندک از جلوه های شگفت و نامعقول آن کاسته شده و جنبه ی عقلانی و این جهانی به خود گرفته است.
از طرفی در دوران های متاخر به روایات اساطیری باستانی، چهره تاریخی داده شده و زمان اساطیری با تدبیری زیرکانه به زمان تاریخی پیوسته است. در زمینه مطالعات ایرانی تعیین مرز اسطوره و حماسه یکی از مشکلات تحقیق به شمار می رود.
در شاهنامه که یک اثر حماسی است، از تاریخ به معنای گزارش راستین وقایع نشانی نیست. ولی تاریخ سنتی در مفهوم مشتی اخبار کژ و راست درباره شخصیت های واقعی از دوره ساسانی آغاز می شود، که آن هم با افسانه آمیخته است.
اما تعین این که اسطوره در حماسه از کجا آغاز شده و به کجا می انجامد، کار بسیار دشواری است. آنها که به پیروی برتلس شاهنامه را به سه بخش اساطیری، پهلوانی و تاریخی تقسیم کرده اند به تحلیلی توصیفی بسنده کرده اند و مشخص نکرده اند که بالاخره بخش پهلوانی مبنای اساطیری دارد یا اصل تاریخی.
در مورد پیشدادیان همه معتقدند که اساطیری هستند اما در مورد کیانیان، ویندشمن (Fr.Windischmann) اشپیگل (F.Spiegel) و دار مستتر (J.Darmesteter) در گذشته و لومل (H.Lommel) و ویکندر (S.Wikander) و دومزیل (G.Dumezil) در زمان ما معتقدند کیانیان یا دست کم برخی از شاهان این سلسله اسطوره ای هستند. در مقابل بسیاری محققان آنها را تاریخی انگاشته اند. هوزینگ (G.Husing) و هرتل(J.Hertel) و هرتسفلد (E.Herzfeld) و هوپت (L.Hupt) گشتاسپ کیانی را با گشتاسپ پدر داریوش و کیانیان بعدی را با آخرین پادشاهان هخامنشی یکسان گرفته اند.
عده ای دیگر که در راس آنان کریستین سن (A.Christensen) و برخی شاگردان هنینگ (W.B.Henning) قرار دارند آنان را پادشاهان شرق ایران پیش از هخامنشیان می دانند. و سستی آرای هرتل و هرتسفلد را کریستین سن و به نیکوترین وجهی پرفوسور هنینگ باز نموده اند. لذا به بررسی انتقادی نظریه کریستین سن و پیروان او خواهیم پرداخت.
نخست باید گفت که تاکید بر سابقه تاریخی سروده های پهلوانی (با سرشتی ضد اسطوره ای) نتیجه گرایش ذهنی معینی است که در دهه های نخستین قرن بیستم پدید آمد و تا امروز هم دوام دارد. به این ترتیب سعی شد برای روایات اساطیری و حماسی مبنای تاریخی بیابند یا بتراشند (در مقابل افراط کسانی که در قرن نوزدهم برای همه ی چیزها مبنای اسطوره ای می یافتند).
به این ترتیب به این نتیجه رسیدند که حماسه تاریخی آشفته و آمیخته با افسانه است که اگر عناصر افسانه ای آن را که به خاطر خارق العاده بودن به آسانی قابل تشخیص است از آن جدا کنیم به تاریخ می رسیم. این یک پندار غلط است. اولا باید در نظر داشت پیشینه تاریخی نه بر ارزش حماسه می افزاید نه از آن می کاهد. اگر تاریخی بودن، معیار ارزش اثر حماسی بود، می بایست ظفرنامه حمد الله موستوفی و شهنشاه نامه ی صبا جای شاهنامه فردوسی را می گرفت یا آثار افسانه ای همچون گیل گمش یا اسطوره های هندی بی اعتبار می شد.
ثانیا اسطوره از لحاظ سرشت و ماهیت با تاریخ تفاوت بنیادی دارد و بیان کننده واقعیت هایی بی زمان و جهان است که در ذهن گروهی نسل های بشری و بر مبنای ارزش های خاص اجتماعی آنان در یل و پهلوانی تجسم پیدا می کند.
تشخیص عناصر تاریخی حماسه تنها وقتی ممکن است که گزارش تاریخی مستقل و موثقی در دسترس باشد. تا وقتی گواهی های معتبر دیگر و قراین خارجی مستقل، تاریخی بودن عناصر و افراد حماسی را در یک داستان پهلوانی ثابت نکرده نمی توان بر مبنای شواهد داخلی، که فقط از خود حماسه استخراج شده اند، در پی اثبات اصل تاریخی حماسه بود.
اخبار کیانیان جز در سنت های حماسی ایران در هیچ منبع مستقل دیگر مذکور نیست. گواهی های اوستایی و روایات زردشتی و همچنین گزارشهای مورخین اسلامی و... همه بر مبنای روایات حماسی پرداخته شده اند و هیچ کدام را نمی توان مدرک مستقل به حساب آورد. اما در مورد دلایلی که کریستین سن در کتاب کیانیان برای اثبات تاریخی بودن سلسله کیانیان یاد کرده، همانگونه که دومزیل به خوبی نشان داده است هیچ یک از قراین برای اثبات تاریخی بودن کیانیان بسنده نیست.
- اولا برخلاف ادعای کریستین سن، کتاب اوستا سلسله ای به نام کیان یا کیانیان نمی شناسد. این مطلب را سال ها پیش هرتل ثابت کرده است. روایت اوستا جز کیکاوس و کیخسرو درباره شش کوی دیگری که نام برده چیزی به جز نام ذکر نمی کند و شرقی بودن لقب کوی هم دلیل تاریخی بودن کیانیان نیست؛ بلکه می تواند اسطوره ای پرداخته شده در شرق ایران باشد.
- ثانیا اینکه اسم پادشاهان کیانی اسم اصیل ایرانی است دلیلی بر تاریخی بودن آنان نمی شود.
- ثالثا اینکه پادشاهان کیانی دارای ترتیب سنتی هستند، به همان اندازه که می تواند دلیل تاریخی بودن آنان تلقی شود می تواند دلیلی بر اسطوره ای و ساختگی بودن این سلسله هم باشد.
همچنین اینکه کیانیان بر خلاف پیشدادیان پهلوانی های کاملا معمولی داشته اند؛ ادعایی بیش نیست و اگر تنها بر مبنای متون اوستایی اظهار نظر کنیم نیز کیکاوس و کیخسرو به همان اندازه اساطیری هستند که مثلا هوشنگ و تهمورث.
علاوه بر این توجه به شخصیت و کردار دشمنان و پهلوانان معاصر کیانیان نیز از اعتبار تاریخی کیانیان می کاهد. مثلا افراسیاب تورانی که از نیروی جادو برخوردار است و در بن دریای چیچست پنهان می شود. پهلوانان دوره کیانی نیز هیچ یک از لحاظ تاریخی، معاصر واقعی پادشاهان این سلسله نمی توانند باشند.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:46
فهرست:
مقدمهای بر مهندسی صنایع و سیستمها
تاریخچه مهندسی صنایع
1-1- سیر شکلگیری مهندسی صنایع تا جنگ جهانی دوم
نقش مهندسی صنایع و سیستمها در سازمان
در این مقاله تاریخچه شکلگیری و تکامل مهندسی صنایع و تغییر آن از مهندسی صنایع سنتی به مهندسی صنایع و سیستمها شرح داده میشود. مهندسی صنایع و سیستمها، تعریف و جایگاه آن در سازمان بررسی میشود. در پایان به برخی از فعالیتهای مهندسی صنایع و سیستمها اشاره میشود. تاریخچه مهندسی صنایع، سیر شکلگیری مهندسی صنایع تا جنگ جهانی دوم، تکامل مهندسی صنایع بعد از جنگ جهانی دوم، ارتباط مهندسی صنایع با مدیریت، تحقیق در عملیات، مهندسی سیستم، علوم کامپیوتر، علم آمار، علم مدیریت، مهندسی فاکتورهای انسانی، رشته مهندسی صنایع و سیستمها، تعریف مهندسی صنایع، نقش مهندسی صنایع و سیستمها در سازمان، حوزههای فعالیت مهندسی صنایع و سیستمها شامل مطالعات امکانپذیری، استقرار کارخانه یا سازمان، طرحریزی واحدهای صنعتی و خدماتی، برنامهریزی حمل و نقل، جانمایی بخشها، ارزیابی کار و زمان، کنترل موجودی، برنامهریزی تولید، سیستمهای برنامهریزی مواد موردنیاز، برنامهریزی نگهداری و تعمیرات، کنترل کیفیت، مدیریت و کنترل پروژه، برنامهریزی نیروی انسانی و سیستمهای حقوق و دستمزد، مهندسی فاکتورهای انسانی و سیستمهای اطلاعات از جمله مباحث این مقاله هستند.
نوع فایل: word
قابل ویرایش 200 صفحه
پایان نامه معماری:
کشور بزرگ ایران دارای گنجینه هایی غنی از معماری عامیانه می باشد که بخش بزرگی از آن تا به حال ناشناخته مانده است. هر چند که از حدود دهه 60 میلادی شناخت معماری عامیانه به عنوان بخشی از فرهنگ معماری معاصر به شکلی منظم آغاز شده و تاکنون مورد توجه گرفته است، اما این مباحث آنگونه که باید در ایران مطرح نشده است.
یکی از ویژگی های عامیانه، ناشناخته بودن و گمنام بودن آن است، تا جایی که آنرا در برابر معماری یادمانی قرار میدهد. بانگاهی به منابع نگاشته شده درباره معماری گذشته کشور های مختلف خواهیم دید که معماری نوع دوم یا یادمانی بیشتر مورد توجه تاریخ نگاران معماری بوده است، هر چند که در کشورهای غربی در سالهای اخیر درباره معماری عامیانه مشکل تاریخ گذاری بناها بوده در کنار مشکلات دیگر تغییرات و کمبود مدارک و اسناد.
در این مقاله سعی بر این است که تا به جایگاه معماری عامیانه ایران در تاریخ معماری ایران، بر اساس منابع موجود اشاره شود و به برخی سئوالات اساسی در دو زمینه ابزار و روش که باعث می شود معماری عامیانه نتواند جایگاه مناسب خود را در تاریخ معماری ایران بیابد، پرداخته شود.
برای اینکه بتوانیم تصویر روشن از جایگاه معماری عامیانه در تاریخ معماری ایران داشته باشیم در آغاز مقاله مروری بر تاریخچه بحث معماری عامیانه و تعاریف مختلف آن داریم. سپس به تاریخ معماری پرداخته و رابطه این دو با هم مقایسه می کنیم. پس از آن به مشکلات و موانع موجود خواهیم پرداخت.
حدود قرن است که معماری به عنوان بخشی از مباحث نظری و جزئی از تحقیقات تجربی معماری مطرح می باشد. پیش از این در سده نوزدهم نیز معماری عامیانه که کمی جلوتر به تعاریف مختلف آن خواهیم پرداخت، از طرف اشخاصی چون وی.لکحخ لئ.گ . سیدنی نه تحت عنوان نوع معماری بلکه به عنوان بخشی از یک دایره المعارف معماری و کتابی درباره تاریخ تکامل مسکن در انگلستان مورد بحث قرار گرفته بود. این دو نویسنده در کتابهای خود معماری غیر یادمانی مانند خانه های ساده با نقشه چهار گوش و مدور و یا گونه های مختلف خانه در نقاط مختلف به خصوص کوهستانی فرانسه و مناطق مختلف انگلستان را به بحث گذاشته اند. به هر حال تا پس از جنگ جهانی دوم نمی توان گفت که معماری عامیانه جایگاه ویژه ای در مباحث معماری داشته است.
با مروری به نوشته های مختلف درباره معماری عامیانه متوجه می شویم که نویسندگان مختلف واژه های گوناگونی برای این نوع معماری به کار گرفته اند. معماری بومی، مردمی، ناشناخته و عامیانه برخی از این واژه های می باشند. واژه معماری بومی یکی از واژه ه ایی است که در فارس به عنوان معادل انگلیسی آن به کار گرفته می شود.
هر چند که این واژه برگردان مناسبی می باشد، اما با مقایسه با تعاریف ارائه شده از «معماری بومی» گویای آن نمی باشد. معماری بومی یا سرزمینی می تواند به هر نوع معماری که به یک مکان خاص تعلق داشته باشد، گفته شود. این می تواند معماری ساختمانهای ساده روستایی شهری تا ساختمانهای بزرگ و حتی بناهای یادمانی را در بر می گیرد. این موضوع بخصوص در ایران که چه بناهای کوچک و چه بناهای بزرگ جوابگوی نیازهای محلی و هماهنگ با محیط اطراف بوده، کاملاً صادق است. برای نمونه می توان از معماری مساجد و امازداه آن نیز هر چند که دارای حیاط مرکزی می باشند، اما فضایی تالار مانند نیمه باز در بخش رو به قبله آن پیوند بسیار زیبایی با محیط اطراف دارد.
اما تعاریف ارائه شده برای این نوع معماری با واژه معماری بومی سازگار نیست. راپاپورت یکی از پیش کسوتان این بحث در دنیا، معماری بومی تعریفی مشخص تر ارائه می دهد. او معماری بومی را معماری می داند که در برابر معماری رسمی شاخص شناخته شده و یادمانی قرار می گیرد.به عبارت دیگر معماری مظلوم تر، ساده تر، مردمی تر و در مجموع معماری که جوابگوی نیازهای قشر عام جامعه باشد او همچنین اعتقاد دارد که معماری یادمانی یا «والا» می تواند ریشه در معماری عامیانه داشته باشد. بحث درباره ویژگیهای مختلف نظری معماری عامیانه در محافل علمی غرب بسیار گسترده تر است و مراکز و نشریات متعددی به تحقیق و ارائه نوشته های مختلف درباره آن پرداخته است.
معماری عامیانه در ایران هیچگاه نتوانسته است یک جایگاه مشخص در مباحث معماری و بخصوص بخشی از مباحث معماری سنتی داشته باشد. تا پیش از اینکه اولین کتاب در دهه 60 خورشیدی به عنوان «معماری بومی» به چاپ برسد معماری عامیانه نه تحت این عنوان بلکه به عنوان بخشی از مطالعات مسکن، تحقیقات مردم شناسی، اجتماعی و جغرافیایی مورد توجه قرار گرفته است. برای نمونه می توان تحقیقات انجام شده درباره کندهای میمند و کندوان اشاره که در نیمه اول دهه پنجاه خورشیدی ارائه شدند.
در تحقیقات مردم شناسی بالاتریم توجه به بناهای عام شده است، موضوعاتی که در این بخض به آنها توجه شده است ویژگیهای مسکن کوچ نشینان شامل چادرهای عشایر، آلاچین و کلبه ها بوده است. در یکی از تحقیقات تجربی که توسط مارسل بازن و برمبرژه انجام شده معماری روستایی گیلان از دیدگاه اجتماعی در ارتباط با ویژگیهای جغرافیایی محل مورد مطالعه قرار گرفته است. اما تا این زمان کمتر محقق یا تاریخ معماری به این نوع بناها توجه داشته و بیشتر آنها در هاله ای از گمنامی قرار می گیرند.
بحث معماری عامیانه با معماری بومی به معنای «سرزمین» آن در اواسط دهه60 خورشیدی از طرف تعدادی از متخصصین معماری به بحث گذاشته می شود. این همزمان با کارهای تحقیقاتی گروههای دیگر است که تحت عنوان «گوشه شناسی مسکن روستایی» و بیشتر برای هدف به دستیابی به الگوهای مسکن روستایی صورت می گیرد. به نظر می رسد مباحث نظری گروه اول به همانجا خاتمه یابد، اما گروه دوم که تحث حمایت مالی سازمانهای دولتی بودند کارهای متعددی در زمینه ساختمانهای مسکونی به انجام رساندند.
در مباحث گروه اول که شامل چند مقاله از اساتید ایرانی و ایتالیایی می شود سعی شده است تعاریف و ویژگی های متعددی برای معماری بومی ارائده شود. در اینجا معماری بومی یا عوام با دو ویژگی: ابتدا ناشناس بودن سازندگان آن و سپس بی نیازی به دانستن تاریخ تولد اثر که «دانستن آن غالباً موجب گمراهی و توهم می شود» مطرح شده است. با دقت به این دو ویژگی می بینیم که ویژگی اول یعنی ناشناس بودن سازندگان، اگرچه برای معمالی عامیانه ما صادق است، اما برای تعداد زیادی از بناهای بزرگ و حتی یادمانی نیز صدق می کند. تعداد زیادی از کاروانسراها، مساجد، مدارس و خانه های بزرگ شهری با نام سازنده آنها همراه نمی باشد. ویژگی دوم یعنی بی نیازی به تاریخ تولد اثر هر چند که در نظر اول محقق معمار را از بعضی قید و بندها آزاد نموده و او را بر روی موضوعات دیگر بخصوص نحوه شکل گیری ساختمان متمرکز می نماید، اما دانستن تاریخ نه به معماری هدف اصلی خالی از فایده نیست. درباره این موضوع در ادامه به بحث تاریخ معماری خواهیم پرداخت.
از طرف دیگر باید در نظر داشت که دیدگاههای اینچنین نسبت به معماری بومی و تضاد آن با تاریخ بنا به نحوی یک نوع مرز بین این نوع معماری و تاریخ معماری بوجود می آورد که امکان نادیده گرفتن موضوع تاریخ بنا به کلی در مطالعات معماری بومی رایج خواهد شد.
حال اگر از نگاه یک تاریخ نگار معمار به بناها توجه کنیم خواهیم دید که او به دنبال اهداف دیگری است که با آنچه که یک محقق معماری بومی به آن خواهد دست یابد، متفاوت است.
برای یک تاریخ نگار معمار یافتن دقیق و یا تقریبی زمان ساخت اثر هدف اول یا اولویت اول در کار می باشد. یافتن تاریخ خود افق های دید جدیدی را به محقق می دهد. بعد زمانی یک بنا می تواند به ما از ویژگی های اجتماعی- اقتصادی و سیاسی دوره مورد نظر، روش زندگی و از دید معمار بنایی را انتخاب نموده و سپس استاد مکتوب و غیر مکتوب که نشاندهنده تاریخ آن است را می یابد و در نهایت به نتیجه گیریها و استنتاج ختم می شود.
سؤالی که در اینجا مطرح می شود این است که چه نوع ساختمانی می تواند تاریخ نگار معماری را خرسند کند؟ اولویتهای انتخاب چه خواهند بود؟ آیا هر ساختمانی می تواند مورد انتخاب گیرد؟ شواهد نشان می دهد که در تاریخ بیش از صد ساله مطالعه آثار معماری ایران، تاریخ نگاران معماری ایران اعم از معماران وباستان شناسان موضوع ساختمانهای یادمانی، محوطه های تاریخی و ساختمانهای تاریخ دار و بعضی ساختمان های بدون تاریخ اما با ویژتگی های معماری خاص را بیشتر مدنظر قرار داده اند. نمونه های بسیار زیادی از این مطالعات را چه در دوره بیش از اسلام و چه بس از آن می تواند ارائه داد. مطالعات مستمر محوطه های تاریخی مانند تپه زاغه، تپه حسنلو، کوه خواجه، مسجد جامع اصفهان، اردستان، امام اصفهان و دهها مطالعه دیگر برخی از آنها می باشد.
در مطالعات تاریخی ابنیه شهر ها و مناطق نیز این موضوع صدق می کند. با نگاهی به مطالعات انجام شده درشهرهایی تاریخی چون اصفهان، یزد، ناحیه گیلان و دهها شهر دیگر مشاهده می کنیم. که اولویتها در شناخت بناهای مهمتر چون مساجد، مدارس، حسینیه ها، باغات، خانه های شاخص و .. می باشد و بناهای دیگر که تعداد آن از هزاران متجاوز است، نادیده گرفته شده اند.
موضوع عدم توجه به تاریخ و ارزشهای معماری و تأثیرات اجتماعی- فرهنگی بر معماری عامیانه از بعد تحقیقی و عدم حمایت قانونی از آنها باعث شده است که حداقل در فرهنگ عمومی جامعه و حتی در ماین متخصصین این امر ساختمانهای عامیانه بیشتر مورد هجوم، تخریب و تغییرات قرار گیرند و در بعضی ازمناطق رفته رفته نابودی کامل آنها را شاهد باشیم. برای مثالف ساختمانهای مسکونی روستایی در منطقه گیلان که در مکانهایی به گالی پوش، لت پوش و … معروف می باشند و شاید تاریخ ساخت آنها از 200 سال پیش تا دو یا سه دهه پیش باشد در حال حاضر به شدت در معرض تخریب و تغییرات اساسی می باشند. این ساختمانها بتدریج جای خود را به ساختمانهای بلوک سیمانی داده و شاید آینده ای نزدیک تعداد اندکی از آنها باقی بمانند. حال می بینیم که چه محقق تاریخ نگاری و در کجای تاریخ معماری ایران این ساختمانها جای دارند. با مروری به مطالعات انجام شده می بینیم که بیشتر محققین جغرافیا و آن هم نه محققین ایرانی بلکه افرادی جون مارسل بازن و برمبرژه به این آثار توجه دارند و تحلیلهایی از معماری آنها در ارتباط با موضوع جغرافیای محل ارائه می دهند. تحقیقات معماری انجام شده نیز با توجه به اهدافی که دارند به مسأله تاریخ ساخت آنها توجه ندارند.
مطالعه معماری آب انبارهای یزد و حومه آن نیز می تواند به عنوان نمونه دیگر از وجود آثار غنی از معماری بومی و عدم وجود جایگاهی در تاریخ معماری محل تلقی شود. در نوشته های مختلف درباره تاریخ معماری این شهر و اطراف آن مانند کتاب با ارزش یادگارهای یزد و حومه آن نیز می تواند به عنوان نمونه ای دیگر از وجود آثار غنی از معماری بومی و عدم وجود جایگاهی در تاریخ معماری محل تلقی شود. در نوشته های مختلف درباره تاریخ معماری این شهر و اطراف آن مانند کتاب با ارزش یادگارهای یزد، توجه به آب انبارهایی شده است که دارای تاریخ بوده و حداقل دارای اسم و رسمی در محلات مختلف شهر بوده اند. اما در شهر و حومه یزد صدها آب انبار کوچک و بزرگ را می توان یافت که در نوشته های درباره تاریخ این شهر ناشناخته مانده اند. برای مثال می توان از آب انباری کوچک و زیبا به نان رشید نام برد. این انبار در روبروی ساختمان اولیه دانشگاه یزد قرار داشت و با توجه به اینکه زمینهای اطراف این منطقه همگی به ادارات دولتی تبدیل شدند این آب انبار تخریب شد. همچنین در مسیره یزد به میبد و فقط در کنار جاده دهها آب انبار و ساختمان عامیانه را می توان دید که از این تعداد شاید فقط در کتب به سه یا چهار ساختمان مانند آب انبارهای نصرت آباد، حجت آباد و تا حدی آب انبار گرد فرامرز اشاره شده باشد و دیگر ساختمانها که دارای ویژگی های معماری جالب و در عین حال ساده می باشد، نایده گرفته شده و چه بسا در آینده ای نه چندان دور با تعریض جاده همه آنها از بین خواهند رفت. از آن جمله آب انبارهای حاج نصیر، حاج علیرضا ، خواجه و تعداد زیادی بی نام.
مشکلات سد راه مطالعات بومی برای یک محقق تاریخ نگار معماری را می توان در چند موضوع خلاصه کرد:
فهرست مطالب:
مقدمه
بخش دوم
تحقیق در معماری گذشته ایران
انتخاب موضوع
منابع تحقیق
منابع معاصر ایرانی
منابع خارجی
بنا
معماری عامیانه و جایگاه آن در تاریخ معماری ایران
مقدمه ای بر شیوه های و گرایش های معماری در تهران
الف: دوره قاجار
ب: دوره پهلوی اول
ج: دوره پهلوی دوم
د: دوره بعد از انقلاب
مقدمه ای بر شیوه ها و گرایش های معماران در تهران
معماری التقاطی اروپا
شیوه معماری اواخر قاجار
جنبش هنر نو و شیوه معماری اوایل مدرن
معماری سبک ملی
جنبش معماری مدرن
معماری سبک بین المللی
معماری مرحله تحول
نقش معماری در پیدایش شهر تهران
تهران پیش از قاجاریه
2. گسترش تهران در زمان قاجاریه (1307 ش /1344 ق –1193 ق)
شکل شهر
ساختمانها
کنکاشی در بقایای معماری تهران
(ریشه های فرهنگی معماری معاصر ایران)
گرایشات گوناگون هنری در طول دوران مورد مطالعه
3-موج سوم نفوذ هنر مغرب زمین
4-موج چهارم نفوذ هنر در مغرب زمین (هنر مدرن)
مینا معرفت
پیشکسوتانی که به تهران مدرن شکل دادند
5-سایر مهمانان مهم ایرانی
7-از معمار تا مهندس معمار
منابع