دانلود پایان نامه آماده
دانلود پایان نامه رشته گرافیک گرافیک ، رشتهای با شاخهای از هنرهای ترکیبیبافرمت ورد قابل ویرایش تعداد صفحات 73
هنر
، سوای مجموعهای از تعریف خاص ، شخصی و کنایی چندین و چند تعریف مقبول ، معقول و منطقی - و یا لااقل قابل بحث و اعتنا - دارد که این تعاریف ، در موارد بسیار ، مکمل یکدیگرند و برطرفکننده کم داشتهای هم ، و سر جنگ و جدال با هم و نفی یکپارچه همدیگر را ندارند . ما در اینجا ، بدون بحث ، یکی از تعاریف را به عنوان وسیله کارمان انتخاب میکنیم : هنر ، بیان زیبا و متالی احساس ، عاطفه و اندیشه انسانی است . به هنگام تقسیمبندی و برشمردن انواع هنرها ، معمولاً ، نقاشی را به عنوان یکی از هنرهای اصلی و مستقل نام میبرند . در این صورت ، و با تکیه به تعریف کلی هنر ، نقاشی باید چنین تعریفی داشته باشد : نقاشی ، بیان زیبا و متعالی احساس ، عاطفه و اندیشه انسانی است و به مدد خط و طرحها و رنگ و سایر ابزارهایی که به نام این هنر مورد استفاده هنرمند قرار میگیرد . تعریف گرافیک ، اما به این سادگیها نیست - چه هنر باشد ، چه نباشد .
تعریف گرافیک
ما ، در قدم اول ، باید مساله ”چاپ“ را که به نوعی در واژه ”گرافیک “ حضور یافته است و منشاء پیدایی آن مربوط است ، از یاد ببریم ، و یا به آن چندان بهایی ندهیم که سراسر تعریف هنر گرافیک را زیر سلطه خود بگیرد ، بفشارد ، و به آن خط بدهد . حذف عامل ”چاپ“ از مفهوم و تعریف گرافیک ، به معنای کوچک شمردن فن غولآسای چاپ نیست ، بلکه به عکس ، دقیقا به همین خاطر است که امروزه ، حضور موثر چاپ را در بسیاری از دقایق زندگیمان حس میکنیم . در زمان حاضر، ” چاپ“ ، شاید بتوان گفت همانقدر که در هنر گرافیک حضور دارد که در هنرهای ” هنرهای ادبی“ (=ادبیات ) و سینما ؛ یعنی بدون عامل چاپ ، علیالاصول ، نه ادبیاتی وجود دارد نه سینمایی ؛ اما این امر باعث نشده است که ما عامل چاپ را وارد تعریف ادبیات و سینما بدانیم . اگر روزگاری هم گرافیک ، ”هنر ارسال پیام به مدد امکانات چاپی“ بود ، و یا ”فن استفاده از چاپ برای ابلاغ مقاهیمی که به مدد کلمات و تصاویر قابل ارائه هستند “ .... امروز دیگر چنین نیست ؛ چرا که هنر گرافیک ، در عصر ما ، به همت و با جرات و جسارت سرداران بزرگ این رشته ، به مقولهای بسیار پیچیده ، ظریف ، وسیع ، چه بسیار تغییر دهنده، نافذ و به راستی خطرناک تبدیل شده است .
مبانی هنرهای تجسمی را میتوان به دستور زبان گرامر تشبیه کرد. هر کس به زبان مادریش می تواند صحبت کند بی آنکه دستور وقواعت آن را بتواند اما اگر کسی دستور زبان خود را بداند ساختار structure زبان را می شناسد و نتیجتا درست تر حرف می زند و در مورد هنر نیز این امر صادق است هنرمند به هر حال هنرآفرینی میکند اما اگر قواعد و اصول زبان خود را بشناسد نه فقط درباره کار خود درک روشن تر می دارد بلکه در رسانیدن پیام خویش نیز تسلط بیشتری خواهد داشت ابتدا ببنیم محدوده وچارچوب هنر مورد نظر چیست؟ واژه art در معنای عام به تمامی هنرها اطلاق میشود. اما در معنای خاص از آن مهفوم هنرهای تجسمی گرفته میشود.
هنرهای تجسمی plastic Arts به آندسته از هنرها گویند که قابلیت تجسم دارند. از این لحاظ متمایزند از هنرهایی چون موسیقی وشعر از سوی دیگر هنرهای تجسمی جزئی از هنرهای بصری visual Arts محسوب می گردند.
هنرهای بصری عبارتند از= نقاشی پیکرسازی گرافیک عکاسی سینما وتا حدی طراحی صنعتی برخی از اینها خود با سایر هنرها و یا با صنعت ارتباط جدایی ناپذیر دارد مثلا هنر سینما- که شاید بتوان آن را هنر کاملی خواند- با هنرهای نمایش Dranatic Art و موسیقی و ادبیات وصنعت مرتبط است.
این مقاله به صورت ورد (docx ) می باشد و تعداد صفحات آن 34 صفحه آماده پرینت می باشد
چیزی که این مقالات را متمایز کرده است آماده پرینت بودن مقالات می باشد تا خریدار از خرید خود راضی باشد
مقالات را با ورژن office2010 به بالا باز کنید
این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 78 صفحه می باشد.
فصل اول ”هنر چیست ؟ “
1-1- تعریف هنرهنر ، سوای مجموعهای از تعریف خاص ، شخصی و کنایی چندین و چند تعریف مقبول ، معقول و منطقی - و یا لااقل قابل بحث و اعتنا - دارد که این تعاریف ، در موارد بسیار ، مکمل یکدیگرند و برطرفکننده کم داشتهای هم ، و سر جنگ و جدال با هم و نفی یکپارچه همدیگر را ندارند . ما در اینجا ، بدون بحث ، یکی از تعاریف را به عنوان وسیله کارمان انتخاب میکنیم :
هنر ، بیان زیبا و متالی احساس ، عاطفه و اندیشه انسانی است .
به هنگام تقسیمبندی و برشمردن انواع هنرها ، معمولاً ، نقاشی را به عنوان یکی از هنرهای اصلی و مستقل نام میبرند . در این صورت ، و با تکیه به تعریف کلی هنر ، نقاشی باید چنین تعریفی داشته باشد :
نقاشی ، بیان زیبا و متعالی احساس ، عاطفه و اندیشه انسانی است و به مدد خط و طرحها و رنگ و سایر ابزارهایی که به نام این هنر مورد استفاده هنرمند قرار میگیرد .
تعریف گرافیک ، اما به این سادگیها نیست - چه هنر باشد ، چه نباشد .
2-1- تعریف گرافیک
ما ، در قدم اول ، باید مساله ”چاپ“ را که به نوعی در واژه ”گرافیک “ حضور یافته است و منشاء پیدایی آن مربوط است ، از یاد ببریم ، و یا به آن چندان بهایی ندهیم که سراسر تعریف هنر گرافیک را زیر سلطه خود بگیرد ، بفشارد ، و به آن خط بدهد .
حذف عامل ”چاپ“ از مفهوم و تعریف گرافیک ، به معنای کوچک شمردن فن غولآسای چاپ نیست ، بلکه به عکس ، دقیقا به همین خاطر است که امروزه ، حضور موثر چاپ را در بسیاری از دقایق زندگیمان حس میکنیم . در زمان حاضر، ” چاپ“ ، شاید بتوان گفت همانقدر که در هنر گرافیک حضور دارد که در هنرهای ” هنرهای ادبی“ (=ادبیات ) و سینما ؛ یعنی بدون عامل چاپ ، علیالاصول ، نه ادبیاتی وجود دارد نه سینمایی ؛ اما این امر باعث نشده است که ما عامل چاپ را وارد تعریف ادبیات و سینما بدانیم .
اگر روزگاری هم گرافیک ، ”هنر ارسال پیام به مدد امکانات چاپی“ بود ، و یا ”فن استفاده از چاپ برای ابلاغ مقاهیمی که به مدد کلمات و تصاویر قابل ارائه هستند “ .... امروز دیگر چنین نیست ؛ چرا که هنر گرافیک ، در عصر ما ، به همت و با جرات و جسارت سرداران بزرگ این رشته ، به مقولهای بسیار پیچیده ، ظریف ، وسیع ، چه بسیار تغییر دهنده، نافذ و به راستی خطرناک تبدیل شده است .
امروز ، برخلاف شایع و ظاهر ، این هنر سینما نیست که در راس همه هنرها قرار گرفته و فرمانروایی و تسلطی بیچون و چرا میطلبد ؛ بلکه گرافیک است که چنین ادعا و خواستی دارد - هر چند بدون تظاهر، و یا بسیار زیرکانه ، و گاه به نحو شگفتانگیزی موذیانه .
به هر حال ، با توجه به این که این رساله ابداً نمیخواهد به چیستی و چگونگی هنر و فن گرافیک بپردازد ، به همین بسنده میکنیم که یکی دو تعریف ساده و احتمالاً مقبول از گرافیک ارائه بدهیم تا راه برای وصول به تعریف ”مصورسازی آثار ویژه کودکان“ هموار شود .
گرافیک ، ابلاغ ظریف ، دقیق و موثر یک پیام است به مدد ابزارهای همه هنرها ، که موضوع این پیام ، به وسیله سفارش دهنده ، مشخص و محدود شده باشد و عموماً هم مسائل محدود به زمان و مکان معینی را طرح و عنوان کرده باشد .
گرافیک ، رشتهای با شاخهای از هنرهای ترکیبی است که از نقاشی ، طراحی ، نوشته و ادبیات ، خطاطی ، هندسه و نیز امکانات همه هنرها و فنون مدد میگیرد و استفاده میکند تا پیامهایی را به بهترین و مؤثرترین و فشردهترین نحو ممکن ابلاغ کند که درخواست کننده یا سفارشدهندهای به دلایل معینی ابلاغ آنها را از گرافیست خواسته است . گرافیک ، فنی است ظریف ، دقیق و مسر جهت ابلاغ و ارائه پیامهای تجاری ، سیاسی ، اجتماعی و هنری (یا پیامهای فرهنگی و تمدنی ) .
همه مساله و فشرده حرف ما این است که در تمام هنرهای اصلی ، کاشف و برگزیننده موضوع ، شخص هنرمند است - حتی اگر این موضوع ، زیر کلی از فشارهای احساسی - عاطفی به او تحمیل شده باشد ؛ اما در مورد ”هنر گرافیک“ همیشه ، موضوع به هنرمند ابلاغ میشود و کار روی آن موضوع ، از گرافیست درخواست میشود . گرافیست ، به شخصه و مستقلاً تصمیم نمیگیرد روی موضوعی کار کند ، و وقتی بنا به خواست ”دیگری“ روی موضوعی به تفکر خلاقه پرداخت و از نهایت قدرتآفرینی و مهارت خویش بهره گرفت و چیزی را ساخته و پرداخته کرده باز هم ، ”دیگری“ باید تطبیق کامل ”موضوع“ با ”شکل ارائه موضوع“ را گواهی کند و دست مریزاد بگوید ؛ وگرنه مرافعه پیش میآید و دردسر .
گرافیست هم هر قدر آزاد باشد و انتخاب داشته باشد ، نظریه شخص ”دیگری“ هم مطرح است ، و همین جاست که ما میتوانیم ، به وضوح ، رابطه ”مصورسازی آثار ویژه کودکان“ و ”هنر و فن گرافیک “ را حس کنیم و قدم اول را در راه وصول به تعاریفی بالنسبه منطقی از ”مصورسازی“ برداریم؛ چرا که نقطه مشترک تردیدناپذیر این دو ، همان مقدم و مستقل بودن موضوع است نسبت به شکل ارائه موضوع ، و حضور ”دیگری “ در این جریان - حتی اگر این ”دیگری“ ، در موارد متعددی ، خود تصویرگر باشد که موضع ”نویسنده“ یا ”طراح موضوع“ قرار گرفته است . ضمناً ، در همین جا هم ما میتوانیم رابطه بین ” نقاشی“ و ”مصورسازی...“ و طبیعتاً بین ”نقاشی“ و ”گرافیک“ - را تا حد ممکن قطع کنیم و این توهم بسیار خطرناک را که ”مصورسازی“ نوعی ”نقاشی“ است و مصورساز ، یک نقاش است که تحت شرایط ویژهای نقاشی میکند ، برطرف کنیم و نیز این توهم را که مصورساز ، همان امکانات و مسئولیتها و وظایف نقاش را دارد و حدود اختیارات و خودمختاریهایش برابر با نقاش است یا برابر با هنرمند دیگر .
مسلماً زمان ، خیلی چیزها را از بین میبرد ، منجمله هر بنای سست را ، هر اثر بد را ، و چه بسا سرانجام هر تولید ضد انسانی را . مسلماً زمان ، بسیاری از کتابها را همراه با نویسندگان آنها و تصویرها و تصویرگریهای آنها از رده خارج میکند و به خاک گرم میسپارد و از خاطرهها ، برای ابد ، پاک میکند . مسلماً کفشهای زمان ، کفشهایی بیرحم و سحرآمیز است که هر چه بخواهد ، له و لورده میکند و میگذرد ؛ اما در مورد آثار ویژه کودکان و تولیدات خاص ایشان و هرآنچه که به بچهها مربوط میشود هرگز نمیتوان به انتظار قضاوت عادلانه و بیرحمانه زمان نشست . نمیتوان فرصت داد که بیماران روانی ، کودکان را بیمارانه بیازارند ، به امید آن روز که مرگ معنوی ، این بیماران را از گردونه به بیرون پرتاب کند . این درست که بوته گل ، بیآب ، خشک میشود و میمیرد ، اما برای اثبات این امر ، بوته گل را نمیتوان بیآب نگه داشت . امروز نمیتوان کودک را ترساند ، به فکر اینکه این ترساندن ، شاید ، بعدها اسباب شجاعت و شهامت او را فراهم آورد ، و نمیتوان از کودک کار سخت و طاقتفرسا کشید ، به اسم اینکه کارکشته میشود ، قدرت درآوردن نان و نکشیدن منت دو نان در او پدید میآید . به نام بشر ، مجرمان بزرگسال بسیاری را میتوان به چوبهدار سپرد ، اما یک کودک را ، در سراسر کره زمین ، به اسم ((مصلحت آینده بشر)) و ((نجات دادن جهان فردا )) نمیتوان گوشمالی داد و به گریه انداخت . تا دم مرگ از باز گفتن این سخنان خسته نخواهیم شد : کودک ، در هر لحظه ، متعلق به همان لحظه است و تعیین کننده تکلیف همان لحظه - ضمن اینکه متعلق به تمامی لحظههای تاریخ ، و تمامی نقطههای جغرافیایی جهان نیز هست .
فرمت فایل : word (قابل ویرایش) تعداد صفحات : 24 صفحه
چکیده
انسان اطلاعتش را از محیط پیرامون خود به دست می آورد، رنگ نیز جزیی از این محیط است. انسانها از طریق رنگ معانی را درک میکنند و به وسیله آن با دیگران ارتباط برقرار میکنند. دریافت ایشان همیشه با تاثیرات بصری، اجتماعی، عاطفی، فیزیولوژیکی همراه خواهد بود. تاثیراتی که رنگ به عنوان ابزاری در جهت کاهش استرس، ایجاد حس آرامش و... بر روی بیماران و پرسنل در فضاهای درمانی می گذارد بر کسی پوشیده نیست. نوشتار حاضر بر اساس روش توصیفی-تحلیلی تنظیم شده است. به گونه ای که از یک سو با بررسی آیات، روایات، احادیث مرتبط با رنگ و تاثیرات آن بر انسان، از سوی دیگر بررسی معیارها و نظریههای روانشناختی و مطالعات علمی در مورد شناخت رنگها به مقایسه ی تحلیلی این دو دیدگاه پرداخته شده است. یافته های تحقیق ضمن نشان دادن همسویی دو دیدگاه مذکور، میبن انتخاب رنگ سبز به عنوان تاثیرگذارترین و مناسب ترین رنگ می باشد«با توجه به تاکید واضح آیات و روایات اسلامی». نگاه گسترده تر و دقیقتر به موضوع مورد اشاره نشان داده است که استفاده ی صرف از رنگ سبز به دلیل نگرش ها و واکنش های متفاوت انسانی به آن چندان مناسب فضاهای درمانی نمی باشد. تمرکز بر مصداق رنگ سبز«طبیعت» به جای استفاده ی مطلق از رنگ سبز به عنوان راه حلی برای این مسئله در این تحقیق مورد اشاره قرار گرفته است. نهایتا استفاده از طبیعت در فضاهای درمانی به ایجاد آرامش محیطی هم برای بیماران و هم برای پرسنل سازمانی از راهکارهای این تحقیق محسوب می شوند.
واژههای کلیدی: فضاهای درمانی، رنگ، طبیعت، رنگدرمانی
مقدمه
در سایه تأثیر متنوع رنگهاست که تاثیرات متناوب روانی در انسان و سایر موجودات تظاهر پیدا میکند. همه انسانها از طریق رنگ معانی را درک میکنند و به وسیله رنگ با دیگران ارتباط برقرار میکنند، چرا که انسان 80 % اطلاعاتش را از محیط پیرامون خود بدست می آورد. به گفته دکتر الریش بیر[1] روانشناس مشهور اتریشی که تحقیقات زیادی در زمینه رنگ دارد: به طور یقین از لحاظ روانشناسی به ندرت میتوان در طبیعت چیزی به بزرگی رنگ مشاهده کرد، هیچ کس از ما نمیتواند در برابر طبیعت قرار بگیرد و غریزه، عواطف و احساساتش بر انگیخته نشود.[1] به دلیل نقش ضروری و اهمیت غیرقابل انکاری که رنگها در چرخه حیات، به ویژه حیات انسانی ایفا میکنند، خداوند رحمان در آیاتی چند از این عنصر حیاتی یاد کرده و به برخی از آثار آن اشاره فرموده است. در این پژوهش با بررسی تعدادی از رنگها (زرد، سبز، قرمز، سیاه و سفید) از نظر اسلامی و روانشناسی و سپس انتخاب رنگ طبیعت(سبز) و تاثیر آن بر انسان و مخصوصا کاربران فضاهای درمانی اعم از بیماران، پرسنل و ملاقاتکنندگان به اهمیت استفاده از رنگ سبز و مصادیق این رنگ در ایجاد حس آرامش و همینطور تسریع بهبود بیماران چه از نظر جسمی و چه از نظر روانی داریم. بدون شک وجود تمامی رنگها برای ادامه حیات لازم و ضروری است و هرکدام نیز اثر خاصی دارند و نقش ویژهای را ایفا میکنند. در این پژوهش فقط به تاثیر رنگ سبز و بیشتر مصادق بارز آن طبیعت میپردازیم. پیش از ورود به اصل بحث بجا میباشد درباره تاریخچه و فیزیک رنگ مطالبی ارائه شود و سپس رنگ را از نظر روانشناسی و دیدگاه اسلامی بررسی کنیم.