موضوع ارائه:مدیریت استراتژیک در سازمانهای ورزشی
پاورپوینت
برنامه ریزی با استنباط از ( تجزیه و تحلیل Swot) مزایای مدیریت استراتژیک: •امکان خلاقیت و نوآوری را برای سازمان فراهم می کند. •به سازمان کمک می کند استراتژی مناسبی را تدوین کند. •باعث می شود سازمان از تهدیدات واقع در محیط خارجی آگاه شده و تمهیدات لازم را پیش بینی کند. • باعث می شود کارکنان درک بهتری از رابطه بین عملکرد و پاداش داشته باشند. •چهارچوب مناسبی برای ایجاد هماهنگی و کنترل بر فعالیتهای سازمان ارایه کند.مدلهای برنامه ریزی استراتژیک در سازمان های غیرورزشی•مدل استوفر و فریمن •مدل براسیون •مدل دیوید •مدل DISM•مدل Goal-Based ( مسئله محور- چشم انداز محور) •مدل تایلورمدلهای برنامه ریزی استراتژیک در سازمان های ورزشی•مدل اسلک ( Slaak) •مدل کمیسیون ورزش استرالیا •مدل اسکات چاپمن ( Scott chapman) •مدل (Strategic planning programming) SPP •مدل هرنانرز •مدل اوستر (1995) •مدل گوداشتاین و همکاران ( 1992)تحلیل SWOTارزش مدیریت استراتژیک
مقاله ای مفید با قیمت مناسب
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:39
فهرست مطالب :
مقدمه. ۱
تعریف مدیریت استراتژیک…. ۴
ابعاد تصمیمات استراتژیک : ۵
ماهیت و ارزش مدیریت استراتژیک…. ۵
رسمیت در مدیریت استراتژیک…. ۱۰
ویژگیهای تصمیمات مدیریت استراتژیک: ۱۲
استراتژی سازان: ۱۳
جریان تعامل و تکرار فرایند استراتژیک: ۱۴
منافع مالی: ۱۴
مزایای مدیریت استراتژیک: ۱۵
خطرهای مدیریت استراتژیک: ۱۵
الف: محتوا و تاریخچه مدیریت استراتژیک: ۲۱
تعریف مدیریت استراتژیک: ۳۰
مراحل مدیریت استراتژیک: ۳۰
الگوی جامع مدیریت استراتژیک: ۳۲
مزایای مدیریت استراتژیک: ۳۲
تطبیق دادن ساختار با استراتژی: ۳۴
رابطه بین ساختار و استراتژی از نظر چاندلر. ۳۵
ساختار وظیفهای: ۳۵
ساختار بخشی: ۳۶
ساختار مبتنی بر واحد تجاری استراتژیک: ۳۷
منــابـع. ۳۹
چکیده :
جاذبه هر رویکرد مدیریتی، انتظار رهنمون شدن به سود بیشتر برای مؤسسه است. این، به ویژه درباره نظام مدیریت استراتژی با تأثیر عمدهای که بر تدوین و اجرای برنامهها دارد، صادق است.
مجموعهای از مطالعات انجام شده درباره سازمانهای کسب و کار ، تأثیر فرآیندهای مدیریت استراتژیک را بر نتیجه نهایی اندازهگیری کردهاند. یکی از نخستین مطالعات عمده توسط آنسوف و همکاران در سال 1970 اجرا گردید.
در بررسی 93 مؤسسه تولیدی آمریکایی، پژوهشگران دریافتند که برنامه ریزان رسمی که از رویکرد مدیریت استراتژیک استفاده میکردهاند، بر حسب معیارهای مالی که فروش، داراییها، قیمت فروش، درآمد هر سهم و رشد درآمد را اندازه میگرفت، نسبت به مؤسسات بدون برنامهریزی، موفقیت بیشتری کسب نموده بودند. برنامهریزان همچنین در پیشبینی نتیجه فعالیتهای عمده استراتژیک دقت بیشتری داشتند.
دومین پژوهش پیشاهنگ توسط تیون و هاوس در سال 1970 چاپ شد که 36 مؤسسه در شش صنعت مختلف را مطالعه کرده بودند. انها دریافتند که برنامهریزان رسمی در صنایع نفت، غذایی، دارویی،فولاد، شیمیایی و ماشینآلات بطور قابل ملاحظهای از مؤسسات بدون برنامه در همان صنایع پیشی گرفته بودند. به علاوه، برنامهریزان، عملکرد خودشان را به میزان معتنابهی بعد از پیادهکردن فرآیند رسمی در مقایسه با عملکرد مالی در سالهای بدون برنامهریزی، بالا برده بودند.
بعداً ( 1972) هارولد از تکرار بخشی از پژوهش تیون و هاوس درباره شرکتهای دارویی و شیمیایی گزارش داد. یافتههای او مطالعه پیشین را تأیید کرد و در واقع نشان داد که تفاوت میان عملکرد مالی مؤسسات با برنامهریزی مؤسسات بدون برنامهریزی در طول زمان افزایش یافته بود.
در 1974 فولمر و رو ، مطالعهای از تجربه مدیریت استراتژیک 386 شرکت طی 2 سال منتشر کردند. نویسندگان دریافتند که مؤسسات تولیدکننده کالاهای بادوام، با مدیریت استراتژیک از مؤسسات بدون مدیریت استراتژیک از مؤسسات بدون مدیریت استراتژیک مؤفقتر بودند. مطالعه شرکتهای تولیدکننده کالاهای مصرفی و خدمات را شامل نمیشدـ احتمالاً به این دلیل که پژوهشگران، فکر میکردند که مدیریتی استراتژیک در این موسسات پدیده جدیدی است و نتیجه آن کاملاً روشن نشده است.
در 1974 شوفلر و همکاران نتیجه مطالعهای طراحی شده برای اندازهگیری تأثیر مطالعات بازار بر سود را منتشر ساختند. این پروژ اثرات برنامهریزی استراتژیک را بازده سرمایه در برمیگرفت. پژوهش به این نتیجه میرسد که بازده سرمایه بیش از اینکه تحت تأثیر سهم بازار، تراکم سرمایه وتنوع فعالیت بود. پروژه کامل که 37 متغیر عملکرد را شامل میشد، نشان داد که تا 80 درصد پیشرفت ممکن در سودآوری مؤسسه از طریق تغییر در جهت استراتژیک شرکت حاصل شده بود.
مطالعه دیگری درباره تأثیر گسترده توسط کارگر و مالیک در 1975 گزارش شد. پژوهش ایشان که 90 شرکت آمریکایی را در پنج صنعت در برمیگرفت، نشان داد که عملکرد شرکتهایی که از برنامهریزی استراتژیک بلندمدت استفاده میکردند برحسب معیارهای معمول مالی به میزان قابل توجهی بهتر از شرکتهایی بود که برنامهریزی رسمی داشتند.
سرانجامدر حالی که بیشتر مطالعات، مدیریت استراتژیک را در شرکتهای بزرگ آزمون کردند، گزارشی در سال 1982 نشان داد که برنامهریزی استراتژیک تأثیر مطلوبی عملکرد کسب و کارهای کوچک داشته است. رابینسون پس از مطالعه 101 مؤسسه چک خردهفروشی خدماتی و تولیدی ظرف مدت 3 سال ، دریافت شرکتهایی که از برنامهریزی استراتژیک استفاده میکردند، بهبود قابل توجهی از نظر فروش، سودآوری بهرهوری نسبت به مؤسساتی که فعالیت سیستماتیک برنامهریزی نداشتند به دست آورده بودند. الگوی کلی نتیجههای حاصل از هفت مطالعه،ارزش مدیریت استراتژیک را بر اساس معیارهای مختلف مالی به روشنی نشان میدهد. بر پایه شواهدی که در دست است،سازمانهایی که رویکرد مدیریت استراتژیک را به کار میبرند، بطور منطقی و جدی انتظار دارند که سیستم جدید، عملکرد مالی آنها را بهبود بخشد.
تعریف، مدیریت استراتژیک عبارت است از: مجموعه تصمیمات و فعالیتهای موجه صورتبندی واجرای استراتژی طراحی شده برای دستیابی به هدفهای سازمان.
این کار شامل توجه به نه حوزه پراهمیت است که شامل:
1ـ تعیین رسالت شرکت
2ـ تجزیه وتحلیل شرکت
3ـ ارزیابی محیط خارجی شرکت
4ـ تجزیه وتحلیل گزینههای ممکن در برابر نهادن وضعیت شرکت
5ـ تشخیص گزینه دلخواه
6ـ انتخاب استراتژیک مجموعه هدفهای بلندمدت و استراتژیهای اصلی لازم برای گزینه دلخواه
7ـ تدوین هدفهای سالیانه
8ـ اجرای تصمیمات انتخاب استراتژیک بر ااس تخصیص منابع بودجه شده با تعیین هماهنگی میان فعالیتها
9ـ بررسی و ارزیابی موقعیت فرایند استراتژیک
ابعاد تصمیمات استراتژیک:
کدامیک از تصمیمات کسب و کار موسسه استراتژیک است . لذا سزاوار توجه مدیریت استراتژیک؟ مسائل استراتژیک معمولاً شش بعد قابل تشخیص دارند: مسائل استراتژیک به تصمیمات مدیریت مالی نیاز دارد. تصمیمات استراتژیک در آن واحد با چندبخش از عملیات مؤسسه سروکار دارند بنابراین دخالت مدیران مالی در تصمیمگیری ضروری است. تنها در این سطح چشمانداز درک و پیشبینی اثرات گسترده و پیامدهای آن و قدرت تصویب تخصیص منابع لازم برای اجرا وجود دارد.[1]
ماهیت و ارزش مدیریت استراتژیک
پیچیدگی و ظرافت تصمیمگیری درکسب وکار، مدیریت استراتژیک را ضروری میسازد. مدیریت فعالیتهای متنوع و چند بعدی درونی، تنها بخشی از مسئولیتهای مدرن مدیران است. محیط بلافصل برونی مؤسسه مجموعه بعدی عوامل چالش انگیز را فرامیاورد. این محیط ، رقبا را هروقت که سود امکانپذیر به نظرآید، تأمینکنندگان منابعی که روز به روزکمیابتر میشوند، سازمانهای دولتی که بر تبعیت از مقرراتی فزاینده نظارت میکنند و مشتریانی که خواستههای غالباً نامعقولشان باید پیشبینی شود را در برمیگیرد. محیط برونی دور نیز بر جو عمومی ولی با نفوذی که مؤسسه در آن قرار دارد تأثیر میگذارد این محیط شرایط اقتصادی، تغییرات اجتماعی، رجحانهای سیاسی و پیشرفتهای فنی را دربرمیگیرد که همه را باید پیشبینی، نظارت و ارزیابی کرد و در تصمیمگیری سطح بالا دخالت داد. با این وجود این تأثیرها غالباً پائینتر از چهارمین عامل عمده در تصمیمگیری مدیریت عالی قرار میگیرند، که عبارت است از، هدفهای متعدد و غالباً ناپایدار صاحبان منافع مؤسسه: سهامداران، مدیران عالی،کارکنان، اجتماعات، مشتریان و کشور.
به منظور برخورد اثربخش با همه عواملی که بر توانایی شرکت در رشد سودآور ان تأثیر دارند، مدیران فزایندههای مدیریت استراتژیک را به گونهای طراحی میکنند که به نظرشان وضعیت بهینه مؤسسه را در محیط رقابتیاش تسهیل مینماید. چنینی استقراری به این لحاظ امکانپذیر است که فرایندهای استراتژیک برآورد دقیقتری از تغییرات محیطی فراهم میکنند و برای واکنش نسبت به فشارهای داخلی یا رقابتی آمادگی بیشتری پدید میاورند.
از پایان جنگ دوم جهانی به این سوی، فرایندهای مدیریتی با دامنه وسیع ومقیاسی بزرگ، بویژه به عنوان عکس العمل بزرگ شدن اندازه و تعداد مؤسسات رقیب، توسعه دخالت دولت به عنوان یک خریدار، فروشنده ، ناظم و رقیب در بازار آزاد و درگیرشدن بیشتر کسب وکار در بازرگانی بینالمللی به شدت پیچیده شدهاند. میتوان گفت که عمدهترین پیشرفت فرایندهای مدیریت در دهه 1970 روی داد. «برنامهریزی بلندمدت»، «مدیریت موسسات جدید»،«طرح ریزی. برنامهریزی، بودجهبندی» و «سیاست بازرگانی»، با تأکید بیشتر بر پیش بینی محیط وملاحظات درونی و برونی در تدوین واجرای برنامهها در هم تنیده شد. این رویکرد فراگیر به عنوان مدیریت استراتژیک یا برنامهریزی استراتژیک شناخته میشود.
تعریف: مدیریت استراتژیک عبارت است از: مجموعه تصمیمات و فعالیتهای موجه صورتبندی و اجرای استراتژی طراحی شده برای دستیابی به هدفهای سازمان. این کار شامل توجه به نه حوزه پراهمیت است:
1ـ تعیین رسالت شرکت، شامل بیانیههای کلی درباره قصد، فلسفه و هدفهای آن.
2ـ تجزیه و تحلیل شرکت به نحوی که وضعیت و تواناییای درونی آن را نشان دهد.
3ـ ارزیابی محیط خارجی شرکت بر حسب رقابت وعوامل عمومی اوضاع واحوال.
4ـ تجزیه وتحلیل گزینههای ممکن که از برابرنهادن وضعیت شرکت و محیط خارجی نمایان شدهاند.
5ـ تشخیص گزینه دلخواه، هنگامی که امکانات در پرتو رسالت شرکت سنجیده میشود.
6ـ انتخاب استراتژیک مجموعه هدفهای بلندمدت واستراتژیای اصلی لازم برای دستیابی به گزینه دلخواه.
7ـ تدوین هدفهای سالیانه واستراتژی کوتاهمدت سازگار با هدفهای بلندمدت و استراتژیهای اصلی.
8ـ اجرای تصمیمات انتخاب استراتژیک براساس تخصیص منابع بودجه شده با تأکید بر هماهنگی میان فعالیتها، کارکنان، ساختار، تکنولوژی و نظام پاداش.
9ـ بررسی و ارزیابی موفقت فرایند استراتژیک برای استفاده در کنترل و به عنوان دروندادی برای تصمیمات آینده.
همچنانکه این ارائه نه مورد نشان میدهد، مدیریت استراتژیک، برنامهریزی، راهبری، سازماندهی و کنترل تصمیمات استراتژیک و فعالیتهای کسب و کار را در برمیگیرد.استراتژی در نظر مدیران، به معنای برنامه های مقیاس بزرگ و آیندهنگر برای تعامل با محیط رقابتی به منظور بهینه کردن دستیابی به هدفهای سازمان است. بنابراین استراتژی در واقع «برنامهبازی»مؤسسه است. اگر چه استراتژی همه نیازهای آینده( انسانی، مالی و مواد) را به تفصیل بیان نمیکند، ولی چارچوبی برای تصمیمگیری مدیریتی فراهم میسازد. استراتژی آگاهی شرکت درباره نحوه رقابت کردن. در برابر کی، کی، کجا و برای چه را نشان میدهد.[2]
مسائل استراتژیک مستلزم تخصیص مقادیر زیادی از منابع شرکت است.
مسائل استراتژیک اثرات عمدهای بر رونق بلندمدت مؤسسه دارند.تصمیمات استراتژیک ظاهراً موسسه را برای مدت درازی معمولاً پنج سال متعهد میسازد با این وجود چهارچوب اثرات آن بسی فراتر از این مدت است.
مسائل استراتژیک آینده نگر هستند.
مسائل استراتژیک معمولاً پیامدهای عمده چند وظیفهای یا چند کسب و کاری دارند.
مسائل استراتژیک در نظر گرفتن عوامل محیط خارجی مؤسسه را ضروری میسازند.
سطوح مختلف استراتژی: سلسله مراتب تصمیمگیری مؤسسات کسب وکار معمولاً شامل 3 سطح است: در بالا سطح مؤسسه عمدتاً شامل اعضای هیئت مدیره، مدیرعامل و مدیران اداری است.
این گروه مسئول عملکرد مالی کل مؤسسه و دستیابی به هدفهای غیر مالی میباشد.
دومین رده سلسله مراتب تصمیمگیری سطح کسب و کار است که عمدتاً مدیران مؤسسه و کسب و کار را در بر میگیرد. این مدیران باید بنیانهای عمومی مربوط به جهتها و مقاصد سطح مؤسسه را به هدفها و استراتژیهای ملموس وظیفهای برای بخشهای کسب و کار یا واحد استراتژیک کسب و کار تبدیل نمایند.
سومین رده، سطح وظیفهای است که عمدتاً مدیران محصول ، بعد احیایی و حوزههای وظیفهای را در برمیگیرد. مسئولیتهای آنها تدوین هدفهای سالیانه و استراتژیهای کوتاهمدت در زمینه تولید، عملیات، تحقیق و توسعهمالی و حسابداری، بازاریابی و روابط انسانی است.
و...
NikoFile
مکاتب استراتژی - مجموعه دوم مقالات
این مجموعه شامل 8 مقاله در ارتباط با مکاتب استراتژی می باشد .
فایل کلیه مقالات PDF
لیست مقالات در یک فایل اکسل جداگانه
تعداد صفحات مقالات 133
حجم فایل زیپ دانلودی 5.6 MB
فهرست مقالات به شرح ذیل می باشد :
1006 مروری بر مدلهای انتخاب راهبرد و ارائه یک مدل پیشنهادی 10
1007 مقایسه مکاتب ، مدیریت استراتژیک ، پیش تدبیری و تجربی-انطباقی 16
1008 تدوین راهبرد سازمان از طریق یکپارچگی SWOT، BSC و با استفاده از ابزارهای QFD و MBNQA و ارزیابی عملکرد 33
1009 مقایسه دو مکتب در مدیرت استراتژیک (معرفی مکاتب پیش تدبیری و تجربی انطباقی) 7
1010 مدیریت راهبردی و مورد پژوهی 12
1011 روش های تحقیق در مدیریت راهبردی 24
1012 هوشمندی رقابتی، برساخته ای نوین در توسعه تفکر استراتژیک (مطالعه موردی: مقایسة بانک های خصوصی و دولتی استان مازندران) 25
1013 پیشگامان مدیریت استراتژیک 6
فورمت PPT
تعداد اسلاید 18
مثال کامل تشکیل ماتریس SWOT برای یک شرکت شامل:
معرفی شرکت
ارزش های بنیادی شرکت
ماموریت شرکت
آرمان شرکت
چشم اندازشرکت
اهداف کلان شرکت
مراحل اجرایی آنالیز SWOT
جمع آوری اطلاعات از منابع مختلف
تعیین عوامل داخلی
تعیین عوامل خارجی
ماتریس عوامل خارجی EFE
ماتریس عوامل داخلی IFE
تشکیل ماتریس SWOT
مدیریت پروژه فرآیند مجموعه فعالیتهای یکپارچه و به هم مرتبط می باشد و لذا کسب نتیجه هریک ازمحدوده های مدیریت پروژه،معمولا درسایرین نیزموثراست.تعامل بین محدوده ها دارای نتایج مثبت و منفی برای هر یک ازآنان است.به عنوان مثال تغییردرمحدوده کارغالبا درافزایش هزینه پروژه موثراست اما این تاثیر می تواند در روحیه مجریان و یا حتی کیفیت محصول یا خدمت مورد نظر اثر منفی داشته باشند،لذا دراین تعاملات می بایستی همیشه به اهداف پروژه توجه نمود. موفقیت درمدیریت پروژه،مستلزم مدیریت بر تعامل بین محدوده ها برای نیل به اهداف پروژه به بهترین روش ممکن می باشد.
فهرست جداول
فهرست نمودارها و اشکالها
فهرست :
فصل اول
تاریخچه مدیریت پروژه
تعاریف مدیریت پروژه
فصل دوم
دلایل استفاده ازمدیریت پروژه
اقدامات مدیریتی
وظایف مدیریت پروژه
کاربردهای مدیریت پروژه
فصل سوم
فوایدومحدودیتهای پروژه
فصل چهارم
فرآیندهای پروژه
گروههای فرایند
تعامل بین فرایندها
فرایندهای عمده واصلی
فرایندهای فرعی وکمکی
فرایندهای اجرایی
فرایندهای کنترلی
فرایندهای اختتامی
فصل پنجم
نرم افزار(P3)Primavera Project Planner
مدل بلوغ سازمانی مدیریت پروژه(OPM3)
شناخت اجزای مدلOPM3
نتایج وشاخص کلیدی اندازه گیری(KPIS)
دسته بندی – نظراجمالی
دسته بندی PPP
دسته بندی SMCI
گامهایOPM3 بطور خلاصه
ورود به روند بهبود
خلاصه ونتیجه گیری
فصل ششم
فرایند برنامه ریزی محدوده پروژه و ورودیهای آن
ورودیهای برنامه ریزی محدوده
ابزارهاوتکنیکهای فرایند آغاز
خروجی های فرایندآغاز
مدیریت محدوده پروژه
ابزارها وتکنیکهاوخروجی های فرایندکنترل کلی تغییرات
فرایند کنترل کلی تغییرات
ورودیهای فرایندکنترل تغییرات
ابزارهاوتکنیکهای فراینداجرای برنامه پروژه
خروجی های فراینداجرای برنامه پروژه
فراینداجرای برنامه پروژه
فرایند تهیه برنامه پروژه
مدیریت فرایندهای پروژه
ارتباط فرایندها
تشریح مفاهیم
واژه نامه انگلیسی – فارسی
فهرست منابع
این پایان نامه در قالب فایل WORD قابل ویرایش و در58 صفحه ارائه شده است