56 صفحه
API recommended practice 1167:2010-Pipeline SCADA Alarm Management
برخی اصل واژه استراتژی را از واژه فارسی ”استربان“ به معنی پیش قراول در لشکر شاهان هخامنشی می دانند.
برخی معتقدندکه اولین بار یونانیها از این کلمه استفاده کردندکه مرکب از stratus به معنی ارتش و ago به معنای رهبری است و کارکرد آن بصورت ذیل بوده است:
راهی است که رسیدن به هدف را تضمین نموده و جهتگیری سازمانی را برای بکارگیری توانمندی سازمانی و بهرهگیری از فرصتها فراهم میسازد.
مقایسهای که هر سازمانی بین مهارتها، منابع داخلی، فرصتها و ریسکها مینماید و راه مناسب و کارآمدی برای پاسخگوئی به شرایط انتخاب مینماید.
استراتژیست ها: افرادی هستند که مسئول موفقیت یا شکست سازمان می باشند.استراتژیست ها دارای عنوان های مختلف شغلی هستند مثل مدیر عامل، رئیس هیئت مدیره ، مدیر یا مالکان سازمان. سه مسئولیت استراتژیستها عبارتند از:ایجاد یک بستر برای تغییرایجاد تعهد و احساس مالکیتایجاد توازن بین ثبات و نوآوریبیانیه های مأموریتفرصت ها و تهدیدات خارجینقاط قوت و ضعف داخلیاهداف بلند مدتاستراتژی هاسیاست ها: سیاست ابزاری است که بدان وسیله می توان به اهداف سالیانه دست یافت.مینتزبرگ ( 1994 ) تمایز آشکاری بین تفکر استراتژیک و مفاهیمی چون برنامه ریزی استراتژیک قائل است. او اشاره می کند که برنامه ریزی استراتژیک، تفکر استراتژیک نیست و استدلال می کند که هرکدام از واژه ها بر مراحل مختلفی از فرایند توسعه استراتژی توجه دارند .
از دید وی، برنامه ریزی استراتژیک بر تجزیه وتحلیل تمرکز داشته و با تعیین و فرموله کردن استراتژی های موجود سروکار دارد. درحالی که تفکر استراتژیک بر ترکیب تاکید دارد و با استفاده از شهود وخلاقیت یک نگرش منسجم از موسسه ایجاد می کند. او ادعا می کند که برنامه ریزی استراتژیک فرایندی است که باید بعد از تفکر استراتژیک اتفاق بیفتد.
تفکر استراتژیک عبارت از شناسایی استراتژیهای قابل اطمینان که به خلق ارزش بیشتری برای مشتری منجر میشود.بر اساس تعریف Bonn,2005 : حل مشکلات استراتژیک در محیطی با پیچیدگی، ابهام و رقابت بالاهنری مینزبرگ تفکر استراتژیک را یک نمای یکپارچه از کسب و کار (سازمان) در ذهن میداند.اجزاء تفکر استراتژیک:
.1تفکر سیستمی(دیدن اجزا و ارتباط بین آنها).2خلاقیت(خلق محصولات، خدمات، ایده ها و فرایندهای کاربردی و ارزشمند).3داشتن چشم اندازرهبری استراتژیک فرایندی است برای اثرگذاری بر موفقیت مطلوب چشم انداز که به وسیله رهبران مورد استفاده قرار می گیردرهبری استراتژیک عبارت است از توانایی ایجاد چشم انداز استراتژیک برای سازمان و ایجاد انگیزه در دیگران برای پذیرش آن چشم انداز .
Advanced Reservoir Management and Engineering, second edition, ELSEVIER, 2012
700 صفحه
سرفصلها
Chapter 1: Well Testing Anlaysis
Chapter 2: Water Influx
Chapter 3: Unconventional Gas Reservoirs
Ch.4: Performance of Oil Reservoirs
Ch.5: Predicting Oil Reservoir Performance
Ch.6: Introduction to Enhanced Oil Recovery
Ch. 7: Economic Analysis
Ch.8: Financial Analysis
Ch.9:Professionalism and Ethics
شاید شنیده باشید یا خوانده باشید و یا باور داشته باشید که میگویند؛ مدیریت هم علم است و هم هنر. یعنی هم آگاهی و هم تجربه. هم اکتسابی و هم ذاتی. هم توانائی و هم عشق.
مدیریت؛ حکومت بر سازمان نیست، بلکه نشستن بر قلبهای کارکنان سازمان است. سازمان؛ یک اداره و کارخانه نیست، بلکه مجموعهای است که در آن سهیم هستیم و روزگار را سپری مینمائیم. مجموعه؛ یک سری افراد با ویژگیهای مختلف، با عنوان همکار نیست، بلکه همراهانی هستند که با آنها روز را شب و شب را روز میکنیم.
برای مدیر شدن، نباید به دنبال کتابفروشی و کتاب و مدرس و دفتر تمرین بود. بلکه باید به دنبال واقعیت و واقعیتبینی و واقعیتپذیری و بیان واقعیت بود. برای مدیر شدن نباید به دنبال آرزو و آشنا و وابستگی به دوستان بود، بلکه باید به دنبال موقعیتها واکنشها، عملها و عکسالعملها بود. راستی؛ تغییر روز به شب و شب به روز، برای ما یک عادت شده است یا امیدی برای یک تحول. آیا به سخت مولا فکر کردهایم که میفرمایند: وای به حال آنکه امروزش مانند دیروزش باشد. پس وای به ما و حال ما که اگر در انتظار موقعیتها بمانیم و تنها منتظران شانس باشیم.
تعریف مدیریت
تعاریف بسیار زیادی از مدیریت ارائه شده است، یکی از جامع ترین این تعاریف در ذیل آمده است مدیریت عبارت است از:
«علم و هنر برنامه ریزی، سازمان دهی، هدایت و رهبری، نظارت و کنترل و نهایتاً ایجاد هماهنگی برای رسیدن به هدف یا اهداف از پیش تعیین شده سازمان»
البته تمام مباحث فوق بر روی منابع سازمانی صورت می گیرد که مهم ترین و ارزنده ترین دارایی هر سازمان منابع انسانی ( کارکنان) هستند و سپس منابع دیگر نظیر دارایی های فیزیکی، مادی و حتی اطلاعات قرار می گیرند.
تمام مطالب فوق صحیح است اما اگر بخواهیم خیلی ساده مدیریت را تعریف کنیم باید بگوئیم
مدیریت یعنی تصمیم گیری
وظایف نیروها عبارت است از تصمیم سازی (با ارائه پیشنهادات) و اجرای تصمیم پس از اتخاذ از سوی مدیریت، وظایف مدیران عبارت است از تصمیم گیری و نظارت بر اجرای تصمیمات.
سرجیوزیمن معاون سابق بازاریابی کوکاکولا و نویسنده کتاب ارزشمند پایان عصر بازاریابی سنتی پنج سطح برای تصمیم گیری قائل است.
سطوح تصمیم گیری :
سطح یک : تصمیم من ( مدیر ارشد) بدون کمک شما ( منظور کارکنان است ).
این سطح مربوط به امور سیاست گذاری است.
سطح دو : تصمیم من با کمک شما.
مسئولیت تصمیم گیری با مدیر است اما از نظرات و پیشنهادات کارکنان مطلع
می شود.
سطح سه : تصمیم ما.
سرجیو زیمن می گوید من از این سطح متنفرم. چون مسئول تصمیم گیری مشخص
نیست. حتی در قوی ترین مردم سالاری ها یک نفر باید رهبری را بر عهده بگیرد.
سطح چهار : تصمیم شما با کمک من.
سخت ترین تصمیم های مدیران است. چون باید قدرت خود را فراموش کنند و
اجازه دهند فرد دیگری تصمیم بگیرید.
سطح پنج : تصمیم شما بدون کمک من.
یعنی اعتماد مدیر به توانایی ها. دانش و بصیرت نیرو به حدی می رسد که مسئولیت را به صورت کامل تفویض می کند.
سرجیوزیمن می گوید: اساساً سطح پنج به مخاطب می گوید" گوش کن، دلیل اینکه شما اینجا هستید، دلیل اینکه من شما را استخدام کرده ام. دلیل اینکه به شما اجازه داده ایم که تحت لوای علائم تجاری این شرکت کار کنید، این است که شما را باور داریم. بروید و کارتان را انجام دهید".
ایشان می گوید در تمام موارد فوق تصمیم گیرنده باید مشخص باشد تا در مقابل تصمیم خویش مسئولیت داشته باشد. مدیران ما هم باید بدانندکه یکی از نقش های ارزنده ایشان اتخاذ تصمیمات صحیح و به موقع و بر مبنای اخذ اطلاعات از زیردستان است. و همچنین تفویض اختیار برای تصمیم گیری کارکنان در جای خود شایسته و لازم است.