در قالب فایل ورد و قابل ویرایش
شامل : 1- وجوه آزادی از دیدگاه امام خمینی 2- آزادی عقیده 3- آزادی اقلیتهای مذهبی 4- قانون از دیدگاه امام خمینی(ره) 5- حکومت و قانون 6- . جایگاه قانون در حکومت اسلامی و ............................................
لینک دانلود " MIMI file " پایین همین صفحه
تعداد صفحات : " 21 "
فرمت فایل : " word "
فهرست مطالب :
ساختن ساز ها
انواع ساز
روش تراش و برش
مواد اولیه
وسایل و ابزار
روش ساخت
مهمترین سازهای موسیقی سنتی
تار
سه تار
عود(بربط)
رباب
قانون
سنتور
کمانچه
تنبک
قیچک(غژک)
دایره
دف
بخشی از فایل :
ساختن ساز ها
صدای وزش باد ، برخورد برگ درختان با یکدیگر ، آوای پرندگان ، صدای موج دریا ،آبشار و . . . اولین نوای موسیقی بود که انسان قبل از تاریخ - قبل از داشتن خط و زبان – شناخت . او با تقلید از طبیعت به وسیله حنجره خود درحین کار، بار دیگر ارتباطش را با طبیعت تکرار می کرد . با دمیدن درشاخ یا استخوان تو خالی حیوانات ، تنه پوک و توخالی درختان یا صدف موجودات دریایی ، اصوات قوی تری ایجاد کرد که برای اعلام خطر ، ایجاد ارتباط و خبر رسانی یا برانگیختن ترس در دل دشمن و حیوانات وسیله مناسبی بود . بوقها ( سازهای بادی ) شاید اولین سازهای ابداعی انسان بود . با ضربه زدن بر تنه توخالی درختان ( سازهای کوبه ای ) و کشیدن پوست حیوانات بر روی آن ( سازهای کوبه ای پوستی ) یا به ارتعاش در آوردن زه کمان و بعدها استفاده از کدوی خشک یا پوست نارگیل در قسمت انتهایی کمان جهت پایداری و تشدید صوت حاصله ( سازهای زهی ) ، اصواتی پدید می آمد . این اصوات در رزم ، مراسم آئینی و بزم بشر نخستین جایگاه ویژه ای پیدا کرد و به سرعت مراحل تکامل خود را طی کرد .
نقوش موجود بر روی سفالهای پیش از تاریخ در مناطق مختلف ایران مانند تپه سیلک کاشان ، چشمه علی شهر ری و اسماعیل آباد قزوین و . . . گویای وجود مراسم آئینی است که درآنها نقش ساز نیز دیده می شود . تصویر مهر چغامیش (مربوط به 3400 سال ق.م ) بیانگر رواج چنگ درایران است . ظاهرا" این ساز پایه و الگوی اولیه ای برای دیگر سازهای زهی بوده است . البته اسناد موجود حاکی است که مصریان اولین ملتی بوده اند که چنگ داشته اند .
در تصاویر بجای مانده در حجاریها ، ظروف و . . . هخامنشی و ساسانی اهمیت موسیقی و موسیقیدانها و نیز وجود موسیقی مذهبی ، رزمی و بزمی به وضوح مشهود است . در این دوره سازهای کرنای ، رباب (غژک) ، بربط ، تنبور ، چنگ ، بوق ، سرنا ، شیپور ، نای ، ارغنون ، دف ، چغانه و قاشقک رایج بوده است و خنیاگران ( نوازنده ها) به طبقه سوم جامعه تعلق داشته اند . از مشاهده مجسمه های کوچک بدست آمده از شوش با نام نوازندگان ، فرم سازها ، نحوه بدست گرفتن و جزئیات آنها می توان آشنا شد . بدیهی است سازها به مرور و طی مراحل مختلف تکامل یافته اند و بسته به کاربرد آنها ( سازهای رزمی ، مذهبی ، بزمی یا گونه ها یمحلی ) در دوره های مختلف تاریخی ، نشیب و فرازهای گوناگونی را طی کرده اند .
حدفاصل دوره ساسانی تا صفویه تحول چندانی در ساخت سازها به چشم نمی خورد . از دوره صفویه به بعد نیز شواهدی که دال بر وجود انواع سازها و سیرتکاملی برخی از آنها است منحصر به وجود نقش برخی سازها در دیوار نگاره ها و مینیاتورها می باشد .
در زمان ناصرالدینشاه قاجار با تأسیس دارالصنایع واقع در جنوب شرقی سبزه میدان تهران و با گردهم آمدن گروهی هنرمندان در فنون و رشته های مختلف هنری ، هنرمندان ساز ساز چون استاد فرج اله ، حاج طاهر ، خاچیک ، هامبارسون ، یحیی و سید جمال حضور داشته اند .
از آنجا که موسیقی به عنوان یکی از ارکان مراسم ، جشنها و آئین مختلف ، درفرهنگ بومی ، مذهبی و ملی این سرزمین جایگاه ویژه ای داشته ، ساخت سازهای ایرانی نیز همواره از مراتب خاصی برخوردار بوده است و حضور هنرمندانی کمال گرا و مبتکر در ساخت سازهای ایرانی به خوبی مشهود است .
استفاده از چک به عنوان وسیله پرداخت در میان تجار ایرانی و نیز غیر تجار کاملاً رایج است و تقریباً اشتغال به تجارت در اقتصاد ایران بدون داشتن حساب جاری بسیار دشوار است . این سند در روابط تجاری به عنوان یک سند اعتباری هم مورد استفاده قرار می گیرد و علاوه بر وسیله پرداخت نقدی ، جایگزین اسنادی همچون سفته و برات شده است . تجار ایرانی با برات سابقه بیشتری از چک در معاملات تجاری در گذشته دارد نا آشنا هستند و از سفته نیز معمولاً به عنوان وسیله ای جهت تضمین انجام تعهدات مالی استفاده می کنند .
کاربرد چک در معاملات اعتباری به صورت صدور چکهای وعده دار جلوه می کند . این در حالی است که به پیروی از حقوق فرانسه ] 1 ، ص 9 [ در مقررات تجارتی ما برای چک ، برخلاف برات و سفته ، سر رسید و وعده تعریف نشده است و به موجب ماده 313 قانون تجارت : « وجه چک باید به محض ارائه کارسازی شود » . البته با تصویب قانون اصلاح موادی از قانون صدور چک ، مصوب 6/2/1382 ، تاریخ مندی در چک ، سررسید آن تلقی می شود ، زیرا به موجب ماده یک این قانون : « صادر کننده چک باید در تاریخ مندرج در آن معادل مبلغ مذکور در بانک محال علیه وجه نقد داشته باشد » . در ماده دو همان قانون نیز که یک ماده عنوان ماده 3 مکرر به قانون صدور چک اضافه کرده مقرر شده است که « چک فقط در تاریخ مندرج در آن یا پس از تاریخ مذکور قابل وصول از بانک خواهد بود » و لذا ماده 313 قانون تجارت و ذیل ماده 311 این قانون را که مقرر می دارد: « پرداخت وجه نباید وعده داشته باشد » و به طور ضمنی منسوخ دانست .
در گذشته از دارنده چکهای وعده دار حمایت کیفری نمی شد و تصور قانونگذار بر آن بود که با عدم حمایت کیفری ، صدور چکهای وعده دار متوقف می گردد و چک جایگاه اصلی خود را به عنوان وسیله پرداخت نقدی باز می یابد و به موجب ماده 12 قانون صدور چک ، مصوب 1355 ، چک وعده دار در میان چکهایی نام برده شد که جنبه کیفری نداشتند . اما در عمل ، نتیجه مورد انتظار حاصل نشد و تنها از آمار چکهای وعده دار کاسته نشد ، که گاهی صادر کنندگان چک سعی بر اثبات وعده دار بودن آن نزد محاکم داشتند تا بدین وسیله از مسئولیت ناشی از صدور چک پرداخت نشدنی رهایی یابند
این مقاله به صورت ورد (docx ) می باشد و تعداد صفحات آن 31صفحه آماده پرینت می باشد
چیزی که این مقالات را متمایز کرده است آماده پرینت بودن مقالات می باشد تا خریدار از خرید خود راضی باشد
مقالات را با ورژن office2010 به بالا بازکنید
حقوق اساسی
حقوق اساسی پایه و مبنای حقوق عمومی است زیرا در آن ساختمان حقوقی دولت و رابطۀ سازمانهای آن با یکدیگر مطرح میشود. در این رشته از حقوق، شکل حکومت و قوای سازندۀ آن (مقنّنه، مجریّه و قضائیّه) و نحوۀ شرکت مردم در ایجاد قوای سهگانه و حقوق و آزادیهای آنان در مقابل حاکمیت مورد بحث و بررسی واقع میگردد. بنابراین باید آن را اساس و پایۀ قواعد حقوقی به شمار آورد.
تعریف
به مجموعۀ اصول و قواعد حاکم بر روابط حکومت و مردم و نیز اقتدارات وظایف و مسئولیّتهای نهادهای قانونگذاری، اجرایی و قضائی با عنایت به اصل تفکیک قوا حقوق اساسی اطلاق میگردد.
حقوق اساسی شاخهای از حقوق است که قواعد مندرج در قانون اساسی را بررسی نموده و روابط مربوط به دولت را به معنای عامّ کلمه (حاکمیت) مورد دقّت قرار داده و حقوق نهادهای سیاسی تشکیل دهندۀ جامعه را تعریف مینماید.
موضوع
موضوع حقوق اساسی بررسی پدیدههای پذیرفته شده و رایج سیاسی با شیوههای حقوقی است «آندره هوریو» ی فرانسوی این شاخه از علم حقوق را چارچوببندی حقوقی پدیدههای سیاسی دانسته است.
«مارسل پرلو» نیز موضوع آن را علم قواعد حقوقی دانسته که به وسیلۀ آن قدرت سیاسی مستقر اجرا و منتقل میگردد.
منابع حقوق اساسی
منابع حقوق اساسی را در یک تقسیمبندی کلّی میتوان بر سه بخش اساسی تقسیم کرد:
الف) منابع نوشته شده
از منابع نوشته براساس اعتبار و اهمیّت آنها به قرار ذیل میتوان نام برد:
1- قانون اساسی.
2- قوانین ساختاری که تکمیلکنندۀ متن قانون اساسی به شمار
میآیند.
3- قوانین عادی مصوّب دستگاههای قانونگذار به ویژه آن دسته از قوانینی که برای بهتر فهمیدن اصول قانون اساسی لازم است.
4- اعمال قوّه مجریّه نظیر تصویب نامهها و تقسیمات هیأت دولت و مسئولان سیاسی کشور.
5- آراء دستگاههای کنترلکننده مانند شورای قانون اساسی در فرانسه و شورای نگهبان در ایران.
6- مذاکرات مجالس قانونگذار نظیر سؤالها و استیضاحها.
7- سایر اسناد و مدارک همانند آثار علمای حقوق اساسی، اساس
نامهها و مرامنامههای احزاب.
ب) منابع عرفی
مقصود از عرف در حقوق اساسی رفتارهای واقعی است که تکرار گردیده، عادت شده و ترک آنها به آشفتگی اجتماعی یا اعتراض میانجامد. همچنان که کنوانیسونهای حقوق اساسی انگلستان محصول نقش آفرینی مجدّانۀ عُرف آن جامعه است که بخش اعظم منابع حقوق این کشور را تشکیل میدهند.
ج) سایر علوم اجتماعی
استفاده از شیوههای علوم اجتماعی مانند علوم آماری، نظرسنجیهای عمومی، جمعیّتشناسی، جامعهشناسی و غیره حقوقدان آگاه را به واقعیتهای حقوقی آشناتر میکند، به شرط آن که از مرزهای کاری خود خارج نشده و از رشتۀ خود منحرف نشود.
منابع:
1) قاضی، ابوالفضل؛ حقوق اساسی و نهادهای سیاسی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1375، چاپ ششم، ج 1،صص 65- 64.
2) بوشهری جعفر؛ حقوق اساسی، تهران، گنج دانش، 1376، چاپ یازدهم، ج 1، ص 6.
3) قاضی، ابوالفضل؛ بایستههای حقوق اساسی، تهران،نشر دادگستر، 1379،
چاپ پنجم، صص 32 – 27.
خلاصه درس حقوق اساسی - استاد دکتر مهدیزاده
1 - حقوق اساسی را تعریف کرده؛ موضوع و هدف آن چیست؟
شاخهای از حقوق عمومی است که در آن از ساختار حقوقی دولت و رابطه سازمانهای آن با یکدیگر از یک سو و حقوق و آزادیهای مردم از سوی دیگر بحث میکند به عبارتی قوانین حاکم بر فرمانروا و فرمانبر. هدف حقوق اساسی تنظیم قدرت و تضمین آزادی بوده و مهمترین منبع حقوق اساسی در هر کشور قانون اساسی است.
2 - قانون اساسی را تعریف نمایید و شیوههای کنترل قضایی و سیاسی آن را توضیح داده و بیان کنید که در جمهوری اسلامی اسلامی ایران از چه شیوهای برای کنترل قانون اساسی استفاده میشود؟
کلیه قواعد و مقررات عرفی و وضعشده میباشد که به وضع حقوقی، قدرت سیاسی، حقوق افراد و نحوه توزیع قدرت میان فرمانروایان و فرمانبران میپردازد.
شیوههای کنترل قانون اساسی:
1 – قضایی که دادگاهها مشخصکننده هستند.
2 – سیاسی یا شبعه قضایی کمیتهای مانند شورای نگهبان تصمیمگیرنده است.
3 – رییس جمهور
4 – مردم
در کشور ما شیوه کنترل قانون به روش سیاسی یا شبه قضایی است که این وظیفه توسط شورای نگهبان انجام میشود. اصل 91 قانون اساسی اذعان میدارد: به منظور پاسداری از احکام اسلام و قانون اساسی از نظر عدم مغایرت مصوبات مجلس شورای اسلامی با آنها شورایی به نام شورای نگهبان با ترکیب زیر تشکیل میشود: 6 فقیه به انتخاب رهبری، 6 نفر حقوقدان با معرفی قوه قضاییه و انتخاب مجلس.
3 - در ادبیات حقوق اساسی کشور ما واژه دولت به چه معانی بکار رفته است با ذکر یک مثال توضیح دهید؟
1 - تعریف دولت کشور: جامعه سیاسی و متشکلی است که در آن هم قدرت سیاسی و هم سرزمین و هم جمعیت یافت میشود. و کلیتی را متصور میسازد که جهان امروز به این نوع واحدها تقسیم شده است.
2 - حکومت: حاکمیت همان قدرت است و حکومت مجموعه ابزارها و عواملی است که قدرت بوسیله آن اعمال میشود. به بیان دیگر حکومت مجموعه نهادها و ارگانهایی است که حاکم بواسطه آن به اعمال اقتدار میپردازد.
3 – قوه مجریه:
4 – دولت کشور را تعریف نمایید، اجزای تشکیلدهنده آن را توضیح دهید؟
دولت کشور جامعه سیاسی و متشکلی است که در آن هم قدرت سیاسی و هم سرزمین و هم جمعیت یافت میشود و کلیتی را متصور میسازد که جهان امروز به این نوع واحدها تقسیم شده است. اجزای تشکیلدهنده آن عبارتند از:
1 - سرزمین: سرزمین فضای جغرافیایی با مرزهای معین و محدود شده که در آن قدرت و حاکمیت دولت کشور اعمال میشود.
2 - جمعیت: گروهی انسانی که اعضای آن احساس کنند که بوسیله عوامل پیونددهندة مادی و معنوی به هم وابستهاند و با دیگر گروهبندیهای انسانی و افراد تشکیلدهنده آن متفاوت میباشد و هر عضوی از این گروه سرنوشت خود را با سرنوشت سایر اعضا یکی بداند.
3 – قدرت سیاسی: در هر جامعه قدرتهای گوناگونی اعم از قدرتهای مذهبی، حزبی، محلی و ... وجود دارد. قدرت سیاسی قدرتی بلامنازع است که از دو جهت مادی و معنوی بر دیگر قدرتها اشراف یافته است.
5 – قدرت سیاسی برای ایجاد، تعمیق و اعمال اقتدار از دو عامل اجبار و اعتقاد بهره میگیرد. این دو عامل را به نحو کامل توضیح دهید؟
1– عامل اجبار: عاملی است که از بیرون بر افراد وارد میشود تا از فرمانروایان اطاعت کنند. اشکال مختلف اجبار:
1 – فشار اجتماعی 2 – تبلیغات سیاسی 3 – الزامات مادی به اشکال زیر است:
الف) اجبار فیزیکی مانند زندان ب) اجبار کاریزمایی
ج) اجبار اقتصادی د) اجبار تشکیلاتی
2 – عامل اعتقادی: مشروعیت حکومت یکی از مهمترین مسئله اعتقادی است که از زمانی به زمان دیگر فرق میکند.
6 – شکلهای مختلف دولت کشور کدام است آنها را تعریف کنید و توضیح دهید؟
دولت کشور یکپارچه: دولت کشورهایی هستند که دارای یک مرکز واحد عملکرد سیاسی (دولت) میباشند و نمیتوان آنها را به اجزایی تقسیم نمود که نام دولت بر آنها نهاد. در این دولت کشورها مردم از یک اقتدار سیاسی تبعیت میکنند.
دولتکشور چند پارچه: یعنی تجمع ارادی چندین دولت حول محور یک حکومت مرکزی و سپردن میزانی از قدرت سیاسی خود به حکومت مرکزی. دولتکشورها به دو صورت کنفدراسیون و فدرال است.
فابل ورد 50 صفحه
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:44
روش تکامل اخلاق:
1ـ اخلاق یعنی احترام :
نخستین نکته مهم این است که جوهر اخلاق احترام است. احترام به خود، احترام به دیگران، احترام به همة اشکال حیات و محیطی که آنها را دربرگرفته است.
لازمة احتران به خویشتن این است که برای زندگی و شخص خود ارزشی قایل باشیم. «با دیگران چنان رفتار کن که می خواهی با تو رفتار کنند و به عبارتی آنچه برای خود نمی پسندی برای دیگران مپسند» یک اصل اخلاقی است که در تمامی مذاهب و فرهنگهای دنیا توصیه شده است. برای ترتبیت فرزندان شایسته به چیزی بیش از اخلاق احترام نیاز دارید. ایجاد اخلاق احترام گام مؤثری برای رسانیدن فرزندانمان به بلوغ اخلاقی است.
2ـ تکامل اخلاقی فرآیندی تدریجی است :
نکته بسیار مهمی است که اخلاق احترام ناگهان و تمام و کمال در هیچ سن به خصوصی دیده نمی شود. تکامل اخلاق فرآیند تدریجی است که مرحله به مرحله به دست می آید. زیرا پایه های تکامل اخلاق از بدو تولد تا پایان سه سالگی استوار می باشد. بخش دوم به مراحل استدلالی اخلاقی مربوط است و این مرحله ای است که با دخالت پدر و مادر و سایرین از زمان پیش از مدرسه تا بلوغ صورت خارجی می گیرد. آنها می توانند در کنار خواسته های خود توجه به خواسته های دیگران را هم یاد بگیرند و در جادة دور و دراز منتهی به بلوغ اخلاقی قدم بردارند.
تجربه نشان می دهد که مراحل استدلالی شبیه نردبانی است که کودک برای صعود از آن باید از پله ها به ترتیب و تدریج بالا رود. به تدریج و به دنبال هر صعود، احترام کودک به دیگران بیشتر می شود. توجه داشته باشید که بچه ها هم مثل بالغها گاه به پایین سر می خورند و موقتاً در مرحله پایین تری قرار می گیرند. بعضی از بچه ها سریعتر از دیگران پله های تکامل را می پیمایند. اما تکامل اخلاقی مسابقه نیست، یک جریان و فرآیند است.
مهم این است که به ادامة حرکت او در مسیر تکامل کمک کنیم.
3ـ به کودکان احترام بگذارید و از آنها احترام بخواهید :
یکی از اصولی ترین راههای ایجاد احترام در کودکان تا به خود و دیگران احترام بگذارند، احترام گذاشتن به آنها و تقاضای احترام متقابل از آنهاست.
دکتر کابرگ می گوید: «قدم نخست برای تربیت اخلاقی کودک برخورد اخلاقی با اوست.» برخورد محترمانه با کودکان مستلزم رفتار انسانی با آنهاست. به گفته یک مادر: «آویزه گوشم کرده ام که بچه های من انسانهایی هستند که حق و حقوقی دارند، عروسک خیمه شب بازی نیستند که با آنها هر طور که بخواهم رفتار کنم.»
رفتار انسانی با کودکان و رعایت انسان بودن آنها مستلزم برخورد منصفانه است، و به حکم همین انصاف باید با کودک به اقتضای سن و سال او رفتار کرد و بالغ نبودن او را در نظر گرفت. باید با کودک چنان رفتار کرد که احساس کند آراء و نظراتش را به حساب می آورید.
با این وجود، تصور باطلی است اگر خیال کنیم چون به بچه ها احترام می گذاریم، آنها هم به ما احترام خواهند گذاشت. مطمئناً شما هم بسیاری از بالغها را می شناسید که احترام با احترام پاسخ نمی دهند. با این حساب چه جای تعجب که بچه ها، که در مرحلة تکامل نیافته اخلاقی خود هستند، احترام را با احترام متقابل پاسخ ندهند. بنابراین، برای ایجاد حس احترام باید ضمن آنکه به فرزندانمان احترام می گذاریم، از آنها احترام متقابل بخواهیم.
احترام خیابان دوطرفه است. تا احترام نگذارید، احترام نمی بینید.
در ارتباط با فرزندان، احترام متقابل را فراموش نکنید.
4ـ سرمشق شوید و درس بدهید :
یکی از مطمئن ترین راههای تربیت فرزند برای رسیدن به استدلال اخلاقی مثبت، سرمشق شدن پدر و مادر است.
با احترام گذاشتن به فرزندان خود الگو و سرمشق می شویم. وقتی به فرزندانمان احترام می گذاریم، در اصل عقیده خود را درباره برخورد درست با اشخاص منتقل می کنیم و به توصیه های خویش عمل می نماییم.